سه روز تراکت

  • ۲۲:۲۸

چند روزی نبودم

البته نبود من زیادم تاثیری روی وبلاگستان نمی‌ذاره... ولی خب به هرحال نبودم.

در این چند روز به طور خلاصه یه کار میکردم:پخش تراکت

مسخره است ولی خوشگذشت... 

مادر بنده یک کسب و کاری راه انداخته که به تبلیغات نیاز دارد. شریکش هم یک خانم تقریبا بیش فعال ولی بسیار بانمک و گل است که یک دختر دارد. به اسم الف. قشنگ می‌ماند به خانم ریچل لیند در اونلی. کل شهر را می‌شناسد.

خلاصه که... مادرها دیدن که آنها دو دختر دارند و یک کوه تراکت و کسب و کار خوابیده. پس اش تراکت پخش کنی پختند برای ما که رویش یک وجب روغن پادرد بود ولی.. خوب بود. بنده که تا به حال پا از بقالی سرکوچه انورتر نداشته بودم، رفتم با الف جان، که نقشه شهر را از ته به سر و سربه ته و زیگزاگی و یکی در پیام حفظ است، راه افتادیم به تراکت پخش کردن.

این سه روز برای من حکم تجربه هزار ساله را داشت که اکنون برایتان می نقلانم (نقل میکنم):

۱)اگر روزی کارتان به تراکت پخش کنی رسید، بدانید که آن موذیانی که میگویند:مرسی عشقم. کمی جلوتر پاره میکنند بیچاره ی پول خورده را.

۲)لطفا از این پس اگر از بچه بیچاره ای تراکت گرفتید، یا کمی صبر کنید تا با شما بحرفد و به اصطلاح مختان را شستشو دهد، یا حداقل لبخندی نثارش کنید که خستگی بیست کیلومتر پیاده روی از تنش درآید

۳)با سوپری ها دوست باشید. بدردتان میخورد.

۴) من، همیشه از آنهایی بودم که به قول مادرم می چپیدم توی خانه و کتاب میخواندم و انیمه می نوشیدم. ولی در این سه روز از وقتی پایم به بازارهای شهرمان و آن مغازه خرازی کذایی باز شده، دیگر مارتین را به نویسندگی نمی شناسم و دارم روی تغییر مکتب فکر میکنم. قصد دارم از مکتب بوک ورمیسم به توی خیابان ول بچرخیسم و با دوستها هرهرکنانیسم روی آورم. بیایید ادبم کنید :))

۵)بی نتی بددردیه. حتی از اول مهر که پنج روز دیگرست هم بدتر. 

۶)وقتی در شهری اونلی مانند زندگی میکنید، وقتی هنگام تراکت پخش کردن چند خانم نذری به دست میبینید، به سمت منبع نذری ندوید، حتی اگر زرشک پلو باشد. زیرا در صف نذری سیصد تا آشنا میبینید. اعم از مادربزرگ همیشه نگرانتان که وقتی شما را نذری و تراکت به دست، و تنها میبیند، از آن نگاه های من این عروسم رو میکشم(همان مادرتان) نیازتان میکند.

۷)به نشانه ها اعتقاد داشته باشید. وقتی در خیابان در حال پخش کردنید و زلزله می اید، حتما نشانه ای از سوی خدا به مادرتان است که : ای فانی، گول مال دنیا را نخور که زندگیت به لرزه ای بند است.

۸)وقتی کسی را پیدا می کنید که شما میشناسید و دوست ریچل لیندی مانندتان نمی شناسد، به خود افتخار کنید.

۹)بعد از سه روز کار کردن و پخش کردن دو هزار تراکت، عین بچه انسان بنشینید و از اینترنت جایزه تان لذت ببرید و اکامه گا کیل نگاه کنید.

۱۰)دفعه بعد که در پیتزایتان یک چیز صدف مانند و نرم پیدا کردید، نگران مباشید که کلگی قاشق یکبار مصرف سرخ شده است. پس از زنگ زدن به اداره بهداشت با آرامش غذایتان را میل کنید. 

۱۱)تا دلتان میخواهد به مردم در خیابان اشاره کنید و بخندید. آنها هم میخندند.

۱۲)با دو تومن پول پاره هیچ چیز بهتان نمی دهند. حتی اگر چسبش بزنید. باز هم چیزی نمی دهند. 

۱۳)با تراکت هم چیزی نمی دهند. اصرار نکنید

۱۴)اگر در اخبار شنیدید دو دختر بچه مرموز امروز در سطح شهر دیده شده و به زور به مردم تراکت می دهند، آنها ما بودیم. لطفا به محض مشاهده با ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پلیس تماس نگیرید.

۱۵)به محض مشاهده یک عدد هلن با من تماس بگیرید. تو خیابون گمش کردم.

..........

امیدوارم به عمق فاجعه در این سه روز من ‌‌ برده باشید. به شدت میخوام از ریحانه و وایولت تشکر بنمایم که این چند روز بدون اینکه بدونن منو از مرگ نجات دادن با نظر ها و پ ب هاشون. و با عرض پوزش، با تقلید از ریحانه:

سه جمله تکراری:

۱)ای نقطه چین(توضیح:نقطه چین باادبانع و در عین حال بدترین فحش دنیاست)

۲)بهش میخوره راهنمایی باشه؟

۳)اههههه. به اون بده به اون بده.

جمله خردمندانه امروز:این یک حقیقت مسلم است که لک لک ها منو اشتباهی اوردن

وایولت

فقط میتونم بگم خسته نباشی ^___^

چرخیدن توی شهر واقعا کار سختیه. ولی دوست داشتم پیشت بودم تا باهم این کار رو بکنیم. با دوستت باشی خوش میگذره.

آره خیلیم دوست داشتم تو رو به الف معرفی کنم.
اولش فکر می کردم عضو مکتب هرهرکنانیسمه ولی وقتی باهاش آشنا شدم دیدم هری پاتریه و کتاب میخونه و خیلیم باهوشه.
تازه یه دوست اوتاکو دارههههههه
وایولت

چرا بهش میگه الف؟

نخواست اسم خودشو بگم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
Designed By Erfan Powered by Bayan