تکه‌هایی از انیمه مارس همانند شیر می‌آید

این پست مائوچان رو دیدم و یاد این دو تیکه مارس همانند شیر افتادم. خواستم براش کامنت کنم، گفتم شما هم ببینید.

برای من از آیکونیک ترین و زبیاترین بخش ها بودن، توی انیمه ای که همه چیزش آیکونیک و زیباست.

و

 

نمی دونم نویسنده چند سالش بوده که اینا رو نوشته، ولی مسلما نوجوون نبوده.

در شگفتم که چطوری انقدر زیبا نگاه یه نوجوون رو نوشته. :(: چقدر خوب دوره نوجوانی خودش رو یادش مونده...

تصاویری از انیمه «بهار مانند شیر می‌‌آید»

و بالاخره....

اسکرین شات هام از مارس همانند شیر.

یکی از جذابیت های مارس همانند شیر و طراحیش، رنگ آمیزیشه. یعنی رنگ هایی که استفاده می شد تو یه فریم خیلی به هم میومدن. مثلا... یه شخصیتی عصبانی میشد؟ یهو همه جا، آسمونو و چهره و در و دیوار قرمز میشد. ناامیدی؟ آبی تیره. گم شدگی؟ سیاه و سفید. تقریبا مثل قسمت 82 ناروتو شیپودن و رنگ آمیزیش. طوریکه هر فریم یه اثر هنری بود.

کلا استودیو این انیمه رو خیلی خوب در آورده. هم وفادار به مانگا، هم طراحی بیست، هم موسیقی بیست. هیچی کم نذاشته.

 

خب، پیش به سوی ادامه مطلب و عکس ها. مطمئنم خیلی از این عکسها راهشون رو به والپیپر لپتاپ و گوشی ها پیدا می کنن *^

الان میگید چرا همش از در و دیوار و ماه و آسمون گرفتی... و باید بگم که.. چون قشنگ بودن!! شخصیتا رو اگه میخواید... انیمه لیست از اون طرفه ^_^

جملات زیبای انیمه «بهار همانند شیر می‌آید»

اوه یادم رفته بود.

اینجا نیست.

میون این همه قهقهمه، جای یه آدم تنها نیست.

 

-راستی بعد مدرسه بچه ها مهمونی کریسمس دارن میدونستی؟

+ نه. نمی دونستم. و لطفا بهم نگید. =)

(مکالمه ری و اون سنسی بانمکش)

 

 

یه هیولایی درون من هست که برای زندگی همه چیز رو گاز میزنه مهم نیست چی بشه، وقتی مسابقه شروع شه دستشو به طرف نجات درزا می کنه. (ری)

 

-شما شوگی رو دوست دارید؟

+نمیدونم. از کجا باید بدونم؟ وقتی برنده میشم دلم میخواد از خوشی فراد بزنمم. وقتی می بازم حس میکنم غرورم لگد مال شده.حس میکنم مردم بهم میگن لایق زنده بودن نیستم. ولی...بازم نمی تونم کنار بکشم.

)مکالمه ری و یه بازیکن کهنه کار)

 

درسته. من از اولم میدونستم اونطرف طوفان چی قرار داره.

یه طوفان ترسناکتر. مهم نیست چقدر بیافتی. باید بلند شی و تیکه های خودتو جمع کنی.

 

(وسط بازی بستکتبال وقتی ری هیچ نمیدونست باید چیکار کنه و یکی بهش پاس داد و توپو از دست داد.)


-هی عینکی کله خر! داری چیکار می کنی؟؟
(سکوت)(صفحه سیاه)

+سوال خوبیه.

 

ساعت همیشه انقدر بلند تیک تیک میکرده؟ همیشه کولر انقدر پر سر و صدا بوده؟

 

کرسی ترسناکه نه؟ زیرش که هستی گرم میشی و نمیتونی بلند بشی، ولی بلند که بشی سه برابر بیشر سردت میشه. (آکاری-چان)

 

-بیا اینو بخور بینم.

+هاننن!

-میگم بخور! آخه کی وقتی افسردست غذای سرد میخوره؟ (باز هم ری و سنسی)

 

-ووووواااای چقدر میگی ولی، ولی، ولی! اگه صد تا ولی یه دریو باز می کردن خیلی خوب میشد ولی همچین دری وجود نداره!!

+ولی...

 

 

+هی کیریاما بغل دستیت کوش؟

-م..مشکلی نیست. از اولم کسی نبود.

"وقتی اینو گفتم بغض گلومو گرفتم. سنسی. تا ابد قراره صندلی کنارم خالی بمونه؟

"ولی تا وقتی این بلیط... بلیط مسابقه شوگی رو داشته باشم، یکی به طور خودکار جلوم مینشست."

 

تو بازی و رمان و مانگا، همیشه پایان از راه میرسید. ولی تو شوگی نه.

 

صندلی اتوبوس جیرجیر می کرد، و جاده شب به سمت بینهایت می رفت. آخرش انقدر گیج می شدم که دیکه نمی فهمیدم صدای جیر جیر از صندلیه، از معدمه، یا از قلبم. 

 

اون مثل پرنده میمونه. هرچقدر هم که بالا بره، اطمینان اونو از پا در نمیاره و به بالاتر رفتن ادامه میده.

 

+ام.. سنسی. عیب نداره دانش آموزای دیگه رو ول کردید؟

=اوه نه بابا مشکلی نیست. بهشون گفتم همین الان قیافه شاگرد افسرده سابقم رو دیدم که داره از حلوی اتاق پرستاری رد میشه و فشار زیادی روشه. اونام گفتن(با صدای نازک) سنسی! بدو برو بهش برس!

+یع...یعنی منو بدبخت جلوه دادی خودت شدی قهرمان داستان(پوکر فیس) 

 

تو این کهکشان کوچک، باید تا وقتی که عقلتو از دست بدی تو چرخه بی پایان برد و باخت بمونی، درحالیکه مدام میگی:«من نمی خوام ببازم. من نمیخوام ببازم.»

 

حرفه ای شدن مثل پریدن تو یه یه قطار درحال حرکته،  که هیچوقت نمی تونی ازش پیاده بشی. وقتی سوار شدی، باید تا ایستگاه آخر توش بمونی.

 

نتیجه مهمه، ولی این نتیحه نیست که به مردم میرسه، کیریاما. دنیا حول محور نتیجه ها نمیگرده.(تاکاشی-سنسی)

 

پس تو کی هستی؟ خدا؟

چی بده؟ چی خوبه؟ تو اینو تعیین می کنی؟

"برای من انسان ها.... تجسمی از هرج و مرجن"

!one more post to go

معرفی بهار مانند شیر می آید

یوهو! همین چند ثانیه پیش مارس همانند شیر(march comes in like a lion) رو تموم کردم!

و این خیلی برای من چیز بزرگیه، چون توی این چند ماه گذشته دچار تنبلی انیمه ای شده بودم و این تنها انیمه ای بود که نگاه می کردم! یعنی حدود سه ماه، شایدم بیشتر روش بودم، و بالاخره تموم شد!(فصل اولش البته:/ ولی خب، خوبه باز) به مناسبت این اتفاق مبارک، بریم که داشته باشیم بررسی فصل اول رو!

انیمه «مارس همانند شیر می آید»، یا «بهار مانند شیر» یا شایدم «the lion of spring» ، از روی یه سری مانگا نوشته «چیکا اومینو» ساخته شده. ما اینجا از «مارس همانند شیر» استفاده میکنیم. این در واقع از اصطلاح:«“March comes in like a lion, out like a lamb”» اومده، که فکر کنم یعنی مارس، ماهیه که با سرمای زمستان شروع میشه، ولی به بهار ختم میشه.

دو فصل داره، هر کدوم 22 قسمت، و داستانی بی نظیر!!!

داستان درباره پسر هفده ساله ای به اسم کیریاما ری هست، که به تنهایی زندگی می کنه و از راهنمایی بازیکن حرفه ای شوگی شده. شوگی، یه جور شطرنج ژاپنیه که قوانین و مهره های خاص خودشو داره و حتی فدراسیون هم داره. توی ژاپن هم اینطوریه که یه دانش آموز تنها، میتونه با بازیکن حرفه ای و فدراسیونی بودن امرار معاش کنه. یعنی پول اجاره رو بده و غذا و....

این وسط شخصیتای دیگه ای هم هستن که ری رو حمایت می کنن، و داستان های خودشون رو هم دارن. یه خانواده با سه تا دختر و یه پدربزرگ که با ری دوستن. یه دوست/رقیب شوگی باز پر از شور جوانی و به قول خودمون، Youthful! و یه معلم خیلی باحال که هوای ری رو داره و...

اینم بگم که حس و حالش با انیمه هایی با این مضمون فرق میکنه. یعنی خبری از یه باشگاه شوگی با دوستان گوگولی و اینا نیست. ری، نوجوونیه که مجبور شده تو سن کم وارد دنیای بی رحم برد و باخت بشه، و برای همین تا حد خیلی زیادی بیشتر از زندگی روزمره، داستان به سمت درام و اجتماعی کشیده میشه.

خیلیا گفتن به خاطر وجود قوانین سخت شوگی ممکنه داستان رو درک نکنید، ولی اینطو نیست. شوگی کوچکترین جزء انیمه است، و بیشتر از نظر استعاری استفاده شده. چیزهای دیگه ای که تو این انیمه میبینید...

بذارید فقط بگم، من الان در حالت overwhelmed به سر می برم و نمیدونم چطور باید این... این انیمه از جنس زندگی رو توصیف کنم.

شبیه ترین... شبیه ترین داستان به زندگی بود که من تا حالا شنیده بودم. بالاو پایین های زندگی رو، نه فقط در طول داستان، بلکه تو یه فریم هم میتونستیم ببینیم. طوری که از لبخند و ذوق زدگی، میرسیدی به جمع شدن اشک در چشم. غصه ها، دردها، انسانی که باید جلو بره بره بره بره و نمیتونه توقف کنه، وگرنه غرق میشه. فقط باید شنا کنه، که شاید بالاخره به یه جزیره ای برسه. 

یکی از کامل ترین و پخته ترین انیمه هایی که دیدم. روزمرگی و چالش ها و همچنین آدم های مختلف که باهاشون زندگی میکنی. دیدی منطقی و پر از انرژی و امید به زندگی، همراه با تجربیات و پختگی پیری. همراه با شور و نشاط جوانی. 

اگه بخوام یه مثال آشنا بزنم، شخصیت ری بیشتر از هرکسی شبیه آریما کوسی از دروغ تو در آوریل بود. ری هم نابغه شوگی بود، ولی جلوتر که میریم، می فهمیم مثل آریما از این استعدادش رنج میبرده. (انگارنبوغ رنج میاره، هرچقدرهم که از بیرون قشنگ به نظر برسه، به دلیل اینکه کامل نیست، برای فرد دردناکه.) ولی، با عرض پوزش از آریما، من ری رو بسیار بیشتر دوست میدارم. همینه که هست.

وقتی داشتم مارس همانند شیر رو میدیدم چند تا از دوستان بیانی،(اوتانا سنپای، راینر، فاطمه-سان) سایکوپاس رو داشتن میدیدن، و من هم هی در حال وسوسه و نوسان بودم بین این و اون. یه قسمت از اون میدیدم، یه قسمت از این، و با فاصله زمان خیــــلی زیاد. تا اینکه یه روز نسبتا افسرده، به این نتیجه رسیدم که"واسه چی سایکوپس؟ من که قرار نیست تغییر بزرگی تو جامعه و دنیا ایجاد کنم. قرار نیست آدم مهمی بشم که بخوام سرنوشت یه جامعه، یا حتی گروه بیش از ده نفره ای رو تو دستم داشته باشم. نباید مارس همانند شیر، که درباره «فرد»ـه بیشتر تا «جمع»، برام اولویت بالاتری داشته باشه. چون من قراره به عنوان به یه «فرد» زندگی کنم. به عنوان یه فرد تو این دنیا دست و پا بزنم..."

شایدم نظرم اشتباه باشه. ولی به هر روی، با عرض پوزش، سایکوپس به ته مه های لیستم سقوط کرد ":)

 

خب بریم سراغ نکات فنی!

آقا از طراحیش نگم! چقدددر زیبا! چقدرررر دلربا. قسمت اول با خودتون میگید:«چه عجیبه این..» قسمت دوم فقط شونه بالا میندازید که «خب، هرکی یه آرت استایلی داره.» ولی از قسمت سه به بعد دستتون از رو پرینت اسکرین بلند نمیشه!

از الان بگم که همه هدرای آینده من قراره از این انیمه باشن. هدر وبلاگ موسیقیمم  یکی از اسکرین شاتامه ازش. 

موسیقیشم که دیگه گفتن نمیخواد! شنیدن میخواد!

 

اوپنینگ اول

اندینگ اول

اوپنینگ دوم

ostهاش

 

همونطور که گفتم، دو فصل به صورت انیمه اومده، ولی از چپتر 88 به بعد رو مانگا باید بخونید. (تو ردیت یه نفر پرسیده بود مانگا بهتره یا انیمه، و همه گفته بودن both!) 

نمیدونم... احساس می کنم این معرفی که ازش کردم خیلی ساختاری و خشک بود. ولی بدانید و آگاه باشید...

که این انیمه بی نظیره. پر از احساس. پر از رنگ و موسیقی و زندگی و خنده و...

بی نظیره بی نظیره.

تو پستای بعدی توضیحات تکمیلی رو اضافه می کنم، که قشنگ درک کنید چقدر بی نظیره! ولی فعلا...

پیش به سوی قسمت بعد و بیشتر فهمیدن از گذشته ری!!

ویرایش:هرررطور شده کیفیت بالاتر از ۷۲۰ نگاه کنید، که لذت کافی رو ازش ببرید. من ۴۸۰ دانلود کردم فصل دو رو و الان پشیمانم.

~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
Designed By Erfan Powered by Bayan