انیمه و...

  • ۱۷:۱۵

 

مدتیه که به یکی از روتین های زندگی من تبدیل شده. مثل یه تکلیف که باید انجامش بدم، یا مثل دوستی که باید هر روز بهش سر بزنم. این شخصیت های چشم درشت و موهای رنگی رنگی.... یه چیز دیگن

 اسم این فصل از انیمه زندگیم، فکر کنم همون انیمه است... تابستون پر از تماشای انیمه. اونم نه مثل بچه آدمیزاد، به صورت... هلنی:

خرداد و تیرماه من به اتک آن تایتان، یا حمله به تایتان ها اختصاص یافته بود. وسط امتحانا، وقتی کل خانواده زود می‌خوابیدن که من هم زود بیدار شم و خواب آلوده نباشم، تا ساعت دو یا سه بیدار میموندم و زیر پتو به سبک هری پاتر، آنلاین، انیمه میدیدم. یادمه قسمت سرنوشت ساز داستان افتاده بود قبل امتحان ریاضی، دقیقا همونجایی یود که باید بین جون شخصیت مورد علاقه شماره یک و دوم ام یکی رو انتخاب میکردن. کارگردان هم بی معرفتی نکرد و این انتخاب رو یه اپیزود کش داد. دقیقا وقتی زمان انتخاب نهایی بود، یه پیام اومد بالای تبلت که:دستگاه شما به اینترنت متصل نیست و دایره قرمز سایت نماشا چرخید و چرخید و چرخید.... تا ابدیت چرخید. 

خوشبختانه امتحان ریاضی آب خوردن بود... وگرنه اتفاقات بدی می‌افتاد. :))

فردا توی خانه بحث بود که چطور اینترنت بیچاره ما یک ماهه تمام شده و چکار کنیم... پدر اذعان(؟) داشت که حتما کار هکر هاست و روی مودم خانه هزاران نوع دیوار و مانع گذاشت. بی آنکه بداند خائن خودیست. :)

یک فصل انیمه دیگر هم بی دردسر گذشت و اتک تمام شد. من هم افتادم توی سایت ها دنبال سایت نقدی که کمی داغ دل مرا خنک کند تا زمان آمدن فصل بعد. در میان کامنت های سایت ها می گشتم که... اسپویل وحشتناکی از مانگا به صورتم سیلی زد. دیگر ادامه نمی دهم که اوتاکو ها دردم را می‌فهمند... فقط یک عدد نصیحت:به هیچ عنوان طرف مانگا نروید و تا زمان رسیدن انیمه اش زجر بکشید. خداوند حامی صبرکنندگان است :)) 

.......... 

ماه دوم، مرداد ماه مهمی بود. خبر رسید که آزمون تکمیل ظرفیت تیزهوشان هست پس ما نیستیم. نه اینکه نیستیم... نیست و نابودیم. تبلت بیچاره و چراغ تاریکی شب های من بی اینترنت شد چون: باید درس می‌خواندم

هلن شاهد است که هیچ قفل و رمز و دیوار آتش و غیره ای تا به حال سر راه من نبوده و همه را با قدرت اراده و مغز، هک کرده یا به روش های مختلف از زیر زبان والدین بیرون کشیده ام. پس رمزگذاری مودم بس آسان می نمود. ولی اوضاع زمانی تغییر کرد که پدر به این نتیجه رسید که تبلت کلا باید جمع شود. ​​​​​​

اینکه چطور تبلت را بین سی و سه کیلو بالشت و ملحغه و تشک در کمد پیدا کردم، داستان طولانی دارد، فقط بگویم که بنده هر روز صبح یک لیوان شیر، کیک، و دو اپیزود انیمه نوش جان میکردم. 

میدانم. روزی دو اپیزود برای من افت دارد. اما چه می‌شود کرد. اگر بیشتر میدیدم سریع حجم خریداری شده تمام می‌شد و به قول بچه ها پخ پخ. 

در این میان از بحث پیش آمده سوء استفاده کرده و شما را به دیدن پیام بازرگانی انیمه مورد علاقه ام جلب می کنم:

کیمیاگر تمام فلزی:برادری، یک انیمه سریالی 64 قسمتی بی نظیر است. همین و بس.

فقط اضافه کنم که درباره دو برادر است که دنبال راهی برای بازگرداندن مادرشان می‌گشتند، و دست، پا و بدنشان را در این راه از دست داده اند. پس بیخیال مادر شدند و افتادند دنبال راه علاج برای خودشان. 

فقط سه قسمت 20 دقیقه ای ازاین انیمه، به اضافه یکبار گوش کردن اوپنینگش کافیست تا عاشق آن و شخصیت اصلیش شوید. نوش جان :))

 

:)) 

پ. ن:میدانم خیلی وراجی کردم. ببخشید :) 

رضا برزگری

بیخیال مادر خخخ

انیمه که حجمش کمه 

آره ولی آدم که نمیشینه یه قسمت نگاه کنه
تا به خودت میای میبینی فصل یک تموم شد فصل دو هم هنوز نیومده بعد باید به دیوار زل بزنی :|
لنی ..

اتک که تعداد قسمت هاش کمه ! من رو ناروتو بیچاره کرد، از زندگی ساقط کرد منو :)) یادش بخیر...چقدر من خندیدم و گریه کردم با ناروتو..واقعا یادش بخیر.. کاش میتونستم دوباره مثل قدیما راحت و آسوده انیمه ببینم.

+ راستی! فقط آرمین :))
 

ناروتو زیاد بود که وحشت کردم طرفش برم وان پیس که هیچی. تونل وحشت بود. ولی تعریفشونو زیاد شنیدم.
ببینید. راحت و آسوده ببینید. ۲۰ دقیقه که من و شما نداره :)
_ سورداندا :) 
بعد از اد آلریک عشق همیشگی من هست و خواهد بود
MIS _REIHANE

چقد پست خوبی بود هلن.ینی این مدته،اولین پست طولانی بود که کامل دست زیر چونه زدم وخوندم (: دستت درد نکنه

ازمون تیزهوشانو چه کردی؟اگه در نیومدی غصه نخور!زیاد مالی نیست.

اذعان صحیح است(=

و اصلانم وراجی نکردی! اینجا متعلق به توستاصلا عذر خواهی نکن.این نصیحتو یکی از بچه های قدیمی بیان بهم کرد.

ممنون که میخونی
نه جانم جوابا سیم میاد. فقط یه روز وقت داریم گریه کنیم :)) 
MIS _REIHANE

((((((((: هاها ها!خیلی باحال گفتی:دی

خوب موقعی گذاشتنش.گزینه بعد از تیزهوشان چیه؟

خدایان قدیم و جدید و مویرا و الله و غیره به من لطف داشتن یک عدد مادر به من داده ن که در عرض یک سال هم آموزشگاه زده هم دبیرستان دوره اول. یعنی من قبول نشدم (زبونم لالللللللل)یا باید برم همون مدرسه هفتم یا برم مدرسه مامانم یا درون خاک. :)))

MIS _REIHANE

نفهمیدم چی شد.مامانت به جای دوره دوم برات زده دوره اول؟

دوره دوم؟ اول؟ نه
مادر عزیز من مدرسه تاسیس کرده.....راهنمایی.
بعد به من نرم ضد تبلیغ میشه دیگه. حالا تیزهوشان قبول شم یه چیزی ولی..
پس یا 
تیزهوشان
یا
مدرسه مادر
یا
مدرسه ببریم
یا
مرگ
....
وای ریحانه خوش به حالت واسه خودت رفتی شییییراز
رشته مورد علاقه ات
یه دانشگاه باحال
من گیر افتادم تو اونلی :|
ته تبعیضه این.
MIS _REIHANE

 تو داری میری هفتم یا داری میری دهم؟؟!؟؟!؟!

عی وااااااااااای((((((: مدرسه مادر.وای خیلی بده.البته بد به دلت راه نده.ولی:| پدرت در میاد چون مامانت مدیرههههههههه.همه فک میکنن تبعیضههههه.عرررررررررررررررررر

خدا بت صبر بده.

اونلی؟چی هست؟!

عزیزم ایشالا توام یه جا در میای میای ور دلم خودم اصلا.میریم عشقو حال!

))): ناراحت نباش گیگیلی

هیچ کدوم. هشتم
أین آزمون تکمیل ظرفیت بود. تنها فرقش با آزمون عادی اینه که به جای اینکه ۱۲۰ نفر بگیره دو نفر میگیرن :|
فقط تبعیضم نیست که. مامانم از اون مدیر انیمه ایای نابغه و ترسناک و دیوونست...
اونلی اسم یه روستایی بود تو آنی شرلی که همه همو میشناختن و کلا خیلی گوگول بود. ولی خب این اونلی محل زندگی ما شهرگونه است. ولی از نوع کوچیکش.
.....
چه روحیه ای (^^) اصن اگه بتونم سر کنکور تکون بخورم از جام خودش خیلی خوبه. :O دانشگاه دیگه هیچی..
به نظرم بهتره بگیرم بخوابم تا فردا صبح زود بتونم راحت این حجم اینترنت عزیزمو تموم کنم. :)))
پ.ن:شب خوش
MIS _REIHANE

واو!پس خیلی کوچیک تر از منی!خیلی!خوش ب حالت!جوون بمون!

شبت خوش عزیزم.

nobody --

منم اسپویل اتک خوندم و بعدش دیدم چ کاریههه... رفتم سراغ مانگاش =)))))

(الان دیدم پستت مال شهریورعه... منم همین حدودا بود ک داشتم اتک میدیدم (:)

وووی مانگا خونی؟
از من دور شوووو(جیغ میکشد و فرار میکند)
چه زخم ها که از این اسپویلرا نخوردم :| 
تا سه چهار چپتر اولو خوندم. بعد بیخیالش شدم. یه کم دیگه صبر کنم میاد دیگه.
البته بعضیا میگن نمیشه این هوا مانگا رو تو یه فصل جا داد و میگن به پایان گیم آف ترونز دچار میشه...ولی من همچنان باور دارم بهش.
nobody --

هاها من خودم اسپویلر اعظممXD

اره این پاییز میاد... مانگاش لامصب ماهانس من یادم میره داستان چی بود چی شد وقتی میخوام چپتر بعدی رو بخونم:/

هوممم فکرشم باعث میشه مورمورم شه=_= البته شنیدی که مانگاکاش کشیدنش رو تموم کرده فقط مونده چن تا چپترش ک بیاد بیرون :) (وقتی ب این فکر میکند که همین چند چپتر چندین ماه طول میکشد می لرزد و آهی میکشد)

ها ها.. تا تموم شدن انیمش یه 9 ماه مونده. آخرشم ما فقط با چند ماه فاصله دیر تر از شما آخر داستانو می فهمیم *__^
عشق کتابツ

هلن اینجا ناروتو رو ندیده..

 

امم..

چقدر ترسناک.

 

*عرق سرد

وای خداا 😂😂😂

برای همینه انقدر در جهالتم دیگه. اصلا من قبل ناروتو و بعد ناروتو رو مقایسه کن D:


عشق کتابツ

ناروتو زیاد بود که وحشت کردم طرفش برم .

این دنیا ارزش زندگی کردن نداره دیگه:")

 

چشم چشم..مقایسه میکنیمD:

@_@ خدایا من شرمسارم. ممنونم که منو از اون جهل مرکب نجات دادی، پروvدگارا @_@

وای ولی راستی... چی شده که سینیور عشق کتاب تصمیم گرفته به آرشیو حقیر بنده افتخاربده؟ هومم؟.
عشق کتابツ

خداوند تو را ببخشد.. :"

 

والا تازگیا به شغل شریف آرشیوخونی رو آوردم و بعد از اولین وب که مال سولویگ بود گفتم چرا بعدی هلن نباشه؟ @-@ و الانم که اینجام.. پست های قدیمیتونم خیلی خفنه.. این عدالته؟ چرا آخه؟ TT

<_>


(دست گذاشتن روی شانه و خیره شدن به چشم) شغل شریفیه سینیور. خیلی شریف @_@
آرشیو وب سولویگ... وای... دلم خواست T.T
خفن... دقیقا صفت مناسبی براش نیست -_- اون حسی که تو احتمالا الان به پستای قبلیت داری من به اینا دارم.
به قول اون دختره تو مدرسه ی جاسوسی، مسخضاح (مسخره+افتضاح)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan