یک خاطره خیلی دور

  • ۱۷:۳۴

یه سری خاطره ها هستن، که مسخرن، ولی انقدر بهت نزدیکن و توری تو رو وجودت نقش بستن انگار باهاشون بدنیا اومدی و به جای مثلا شیش سال پیش، از اول زندگیت باهات بودن.

مثلا یادم میاد بچه که بودم کلاس می رفتم تو کانون پروروش فکری، که درست یادم نمیاد موضوعش چی بود. تقریبا نه سالم بود، و یه روز ازمون خواستن یه داستان بنویسیم و تعریف کنیم. به برنده هم جایزه میدادن که یه دفترچه گوگول با جلد آبی و صورتی بود. منم با کلی شوق و ذوق، داستان سه برادر هری پاتر رو بازنویسی کردم، شخصیتاش رو عوض کردم و کلی جالبش کردم. شب و روز منتظر بودم دوشنبه بشه...دقیقا دوشنبه.... و برم تعریفش کنم.

داستنمو تعریف کردم و اومدم سرجام نشستم، انقدر ذوق داشتم که حتی دختر بغل دستی، که خیلی پوکر فیس بود، هم فهمید و گفت:زیاد حرص نخور. امکان نداره برنده بشی.

پرسیدم چرا؟ گفت تماشا کن. من باتجربم دیگه.

منم تماشا کردم. همه که خوندن، در عرض پنج دقیقه داوران، که دو تا مربی و مدیر کانون بودن، جواب رو اعلام کردن.

من بغض کرده بودم، وقتی دختره بهم گفت:دیدی گفتم؟ همیشه ریحانه برنده میشه. مثلا دختر خانم مدیره دیگه. اصن انگار وقتی برای دخترش جایزه می خره میاد اینجا مسابقه برگزار میکنه که بهش بده.

وقتی دفتر قشنگ کادوپیچ شده رو میدادن به دختره که کلی ذوق کرده بود، نزدیک بود همونجا های های گریه کنم. ولی فقط لبخند زدم. حتی به مامانمم وقتی بهم گفت:خب چی شد؟ مسابقه رو بردی؟ فقط گفتم:نه. دختر خانوم مدیر داستانش بهتر بود.

درحالیکه میدونستم نبود. میدونستم از روی یه کتاب داستان واو به واو خونده بود. ولی خب حتما...یک چیزیش بهتر بوده دیگه.

شاید ژنش...شاید شانسش.

  • ۳۲۲
Ame no aoi sora

شایدم مقام مادرش

تو این دنیا از هیچی به اندازه ظلم و فرق گذاشتن بین افراد به دلایلی خیلی غیرعادلانه متنفر نیستم

اوهوم :)
"تنها چیزی که عادلانه بین مردم تقسیم شده، ناعادلانه بودن دنیاست" :))) از جوجوتسو کایسن.
Ame no aoi sora

وای عجب جمله اییییییی *-*

طبق معمول خواهرم دیدتش ولی من هنوز نرفتم سمتش

اولین شوننی که من توش فرست بودم شیطان کش بود، و اینکه توش به این نتیجه رسیدم شینوبو چقدر شبیه خواهرمه، کارکتر موردعلاقه شه

منم به خاطر خواهرم و دوستام دیدمش :)))) شونن از جوجوتسو بهترم هست... ولی خب، اونم خوب بود اگه تونستی ببینش!

وای خدا از این به بعد خواهر آمه چان به چهره شینوبو تو ذهن من خواه چسبید و بیرون نخواهد رفت XD
Ame no aoi sora

واو به پیشنهاد خواهرم واسه دیدن شوننا اطمینان کامل دارم ولی حالا که تو هم میگی باید حتما ببینمش *-*

 

 

تا اطلاع ثانوی تجسم خواهرم به شکل شینوبو فکر خوبیه :))) زیبا، آرام، خطرناک *-*

#در آرزوی خواهر کوچیکتری که بهم شونن معرفی کنه *-*

زیبا، آرام، خطرناک :))) شبیه شعار امرسان میمونه!
Ame no aoi sora

آره خیلی حس جالبی میده ^-^ دیروز یه سک سک تخم مرغی خرید، با چهره ای مشتاق منتظر دیدن پشیمونیش بودم، اون خودش به خودش مطمئن بود و خونسردانه بازش کرد،بعد یه دفعه بر عکس از آب در اومد! چیزای خیلی خوبی واسش اومد و لبخند رضایتمندانه ای به نشانه پیروزی بهم زد و منو با قیافه شکست خورده تنها گذاشت -_-

 

 

👍😂😂😂 وای خدا الان که خودم خودم درست میگی🤣

Ame no aoi sora

نمی دونستم خوندم بدون نون میشه خودم D:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
Designed By Erfan Powered by Bayan