- يكشنبه ۲۲ تیر ۹۹
- ۱۸:۱۴
از چند وقت پیش داشتم فکر میکردم که یه چالش برای خودم ایجاد کنم، که روزهام فقط به خوندن و نوشتن و انیمه و یه ذره هم درس محدود نشه. حداقل، نه به صورت بی هدفی که الان هست که هرکتابی گیرم میاد شروع میکنم به خوندن و هر انیمه ای دستم میاد پنج قسمت میبینم و میندازم تو پوشه ندیده ها که خاک بخوره(گینتاما! هانتر هانتر! گومنســــــای!)
وقتی داشتم تو فیلیمو می گشتم، با هجم عظیمی از انیمه های سینمایی رو به رو شدم که باید تا حالا دیده می بودم(بیییب. غلط نگارشی) اما ندیدم، یا خیلی وقت پیش دیدم و یادم نمیاد.
پس هلن با چکش افتاد به جون دیواره داخلی جمجمه ام که «برو روزی یدونه مثل یه اوتاکوی خوب بشین، ببین و بعد دربارشون تو وبلاگ نقد بنویس.»
و رسما چالش هزاران رنگ زیر 120 دقیقه، به اختصار هرزصد(به کسره ز) آغاز شد.
(حالا به نسبت سلیقه میتونید بنامیدش دازد، ده انیمه زیر دو ساعت، یا هر اسمی که دلتون بخواد. هرزد، دازصد و...)
هدف چالش چیه؟ دیدن روزی یک انیمه/ انیمیشن سینمایی زیر 120 دقیقه و نوشتن یادداشت دربارشون به مدت ده روز.(تاکید میکنم...یادداشت. میتونه یکی دو جمله باشه اصلا.)
کیا دعوتن؟ همه. ولی چون تا نگم نمی نویسید(غرغر)، سولویگ، پرنیان، پرنده، رفیق نیمه راه، اوتانا سنپای، گندم، گربه سنپای، افشین سنپای، مائو چان و نوبادی
(کاملا ضایع است که چون حوصله نداشتم لینک کنم فقط رنگشون کردم نه؟ :| )
راستی راستی...از الان اخطار میدم که قراره اسپویل داشته باشیم، پس با آگاهی بخونید.
روز اول، رفتم سراغ گل سر سبد و افتخار صنعت انیمه ژاپن.
شهر اشباح.
spirited away
تنها انیمه ای که تاحالا اسکار تونسته بگیره.
هرچقدر هم تلاش کنم نمیتونم با کلمات میزان «زیبایی»ش رو توصیف کنم. زیبایی ظاهرش منظورمه. اگه میشد که همون کتابشو مردم میخوندن. جزئیات و طراحی شگفت انگیز بود. شخصیت هاش انگار...نمود ژاپن کارتونی شده، بودن. دقیقا هزاران رنگ بود! به خاطر همینم که شده باید حداقل دوبار نگاهش کرد. یه بار به قصد داستان، یه بار به قصد پرینت اسکرین گرفتن!
میرسیم به داستان. از اول بخوایم شورع کنیم... عنوان.
اون حسی که عنوان انگلیسی داره، یا اصلا ترجمه عنوان ژاپنیش:محو شدن سن و جیرو رو مقایسه کنید با نام فارسی. شهر اشباح آخه؟
بعدم اینکه...این انیمه اصلا برای بچه ها توصیه نمیشه، چون خودم وقتی به عنوان یک بچه، این انیمه رو با کیفیت پایین و دوبله قدیمی و داغونش نگاه کردم، کپ کردم. اگه با کیفیت و دوبله خوب نگاه می کردم هم کپ میکردم. به قول یه سنپایی، فکر کن بچه هه پدر و مادرش خوک شدن و خودش افتاده گیر یه بچه سادیسمی و مادربزرگ دو شخصیته که باید براشون موجوداتی که سالی یه بار میرن حموم رو بشوره. دوست اژدهاشم که زخمیه. از اونطرف یه روح سیاه استاکر عاشقش شده و هی طلا به پاش میریزه. قبول ندارید من باید یه هفته بعد دیدن این کابوس میدیدم؟
درباره داستان و مفاهیم عمیقش حرفی ندارم، چون خودم وقتی زدم تو نت بررسی انیمه شهر اشباح تازه یه یه نتایجی رسیدم، و پیشنهاد میکنم که شما هم همین کارو بکنید چون از این پست چیزی قرار نیست عایدتون بشه از مفاهیم و استفاده از فولکور ژاپن و غیره.
در آخر، معرفی میکنم:
معروف ترین عکس انیمه ای تاریخ بشریت:
به شخصه عاشق این روح سیاه بودم(اصلنم به خاطر قیمت طلا نیست. ساکت باش هلن چان.) چون حتی از شخصیت اصلی هم سیر شخصیت جذاب تری داشت. اول تنها بود و داشت مثل ناروتو از روی تاب به بازی کردن...آخ یعنی، حموم کردن بقیه نگاه میکرد. بعد جیرو راهش داد داخل، شروع کرد به پرخوری و با طلا مردمو فریب دادن، به طورایی آدم بده شد. ولی چون به کسی آسیب نمی زد همه چاپلوسیشو میکردن. اما تا از مرزها عبور کرد و وحشی شد، همه ازش ترسیدن و ولش کردن.
نقطه اوجش، زمانی بود که به کمک جیرو همه بدی هاش رو «بالا آورد»، و در آخر تونست جای خودش رو در جامعه(کنار مادربزرگه) پیدا کنه.
چطوری ببینیم:
پیشنهاد میکنم دوبله گروه فیلیمو رو ببینید. یه دوبله قدیمی داره، و یه زبان اصلی با زیرنویس تو نت هست، که کیفیت هاشون نابوده. آهان و...با خواهر و برادر کوچکترتون نگاه نکنید، مگر اینکه از اون خواهر و برادر کوچترایی باشن که تو تونل وحشت دستشونو میگیرید.
آهان و یه نکته جانبی...والپیپر های این انیمه خیلی خوبن *_*