silhouette

درباره قالب واسه من که همینطوره :)

یه نقطه ی مشترکیه بین همه:)

از زمین اتاق من میشه کتاب برداشت کرد:| مثل مزرعه ی کتابه:))) با اندکی مبالغه

منم معتاد بیانم 😅😅😅

ایول D:

بو کردنشو نمیدونم، اما من به خودش معتادم حقیقتا :)

فقط یکم پاشو دور و برو مرتب کن‌. من الان پاشدم جاروبرقی و تمیزکاری کردم :))

سلام

تنها نیستی، فکر کنم همه همین جوری باشن، چون وبلاگامونو دوست داریم، بزرگشون کردیم، با دستای خودمون. =)

آخخخ، بوی کتاب! باید یه ادکلن ازش ساخته بشه که آدم هی تو اتاقش اسپری کنه. البته به نظرم آدمی که بوی کتاب بده هم خیلی جالبه.

در آخر اینکه، اگه اتاق من اون جوری می بود مامانم با لگد از خونه بیرونم می کرد. :/

اتاقت خیلی قشنگه و همین طور تمام چیزایی که رو زمین ریخته و همه‌ی شارژایی که از تبلبت و لب تاپت رفته، و همه چیزایی که تو کله‌ته. همه‌شون خیلی قشنگن و همشون معنا دارن... دارم معناهاشونو میبینم... اینجا پر ازحباب شده... حبابایی که توش اسم تو رو نوشته... وقتی بترکونمشون، اتاقت پر از کف میشه...♡

راستی یادم رفت سوالتو جواب بدم...

نمیدونم چیزایی که بدست آوردم از وب به چیزایی که از دست دادم، میچربه یا نه... پشیمون نیستم که یه روزی وبلاگ زدم چون یه نفر گفت تو بلدی وبلاگ بنویسی؟ و من گفتم: نه ولی می تونم یاد بگیرم... وبلاگمو اونقد دوسش ندارم که هی برم نگاش کنم... میترسم یهو پاکش کنم... راستش نه، خیلی بازش نمی کنم چون ۱. اعصابم خورد میشه که هنوز کادرای نامنظم قالبو درست نکردم ۲. هنوز نوشته هامو دوست ندارم ۳. نمی فهمم که چرا وبلاگو هنوز پاک نکردم و دارم واسه ی چی مینویسم؟؟ یه روز همه چی نابود میشه و بنگ! چیزی باقی نمی مونه...

بوی کاغذ رو نیز به شدت دوست دارم:) مخصوصا اگه گراف باشه...

خب دیگه الان درکت میکنم:))))

یه چندتا وب خوب بهم معرفی میکنی؟

مرسییییییییییییی