وراجی هایی که جز شما کسی به آن گوش نمیکند.

  • ۱۶:۱۳

این چند روز تعطیلی کلی اتفاق تو خودش داشت. دقیقا مثل زمان امتحانا که کلی کار تونستم انجام بدم و هرروز به جای اینکه برم درس بخونم نشستم پای نوشتن تو بیان و انیمه و کتاب. الان هم کلی حرف دارم که به سمع و نظرتون می رسونم.

1)امروز و دیروز و پریروز دو فصل ناروتو نگاه کردم. از اون انیمه هاییه که وقتی دیدمش، پاشدم دویست تا طناب زدم، 40 تا بشین پاشو رفتم بعد سر سیزدهمین شنا سوئدی از نفس افتادم. طوری که دیگه حال نداشتم برم طرف لپتاپ بزنم قسمت بعد!

 

2)دیانا بهم زنگ زد! 

توی لیست مطالب آماده انتشارم، الان یه پست«دلتنگی» مشاهده میشه که در باب دلتنگیم برای دیانا و دوستامه. اینکه آدم اولای دلتنگی، فکر میکنه، خب من دلتنگ چیم اصن؟ بعد میگه چرا دلتنگ نیستم اصن؟ بعد میگه:من دلتنگم اصن؟

یک عالمه که بگذره، همین من دلتنگم اصن ادامه پیدا میکنه. تا اینکه یه جرقه کافی باشه برای فرود اومدن دلتنگی روی فرق سرت.(اینو کجا گفتم؟ به یکی گفتم ولی یادم نمیاد)

به هرحال...

دیانا سر صبحی(11) بهم زنگ زد. کلی از خودم خجالت کشیدم. چون به خودم قول داده بودم دیروز بهش زنگ بزنم و نشد. پریروزشم تلفنمون صدای یرهتمرابدبرتمدزطرنهترخهزد میداد.  :)  

 

3)سرود قلب و مدفن کرم های شبتاب:

اگه مامان معلم داشته باشید، میدونید ضمن خدمتا چه درد و رنجین براشون. البته در شرایطی مثل شرایط من، ضمن خدمتا برای آدمایی مثل من، یعنی فرزندان معلما خیلی دردناکه! 

تصور کنید یه نرم افزار خاص داره این ضمن خدمتا، که باید اول درسنامه رو بخونی. حالا این درسنامه رو چون اکثریت تند تند میزدن جلو، زمانیش کردن. یعنی چند ثانیه باید بذاری بگذره بعد میتونی بری صفحه بعد!

بعدم دو مرحله آزمون و الی آخر

(نکته:اگه تو تلگرام سرچ کنید کانال ضمن خدمت دبیران فلان استان، یه چند تا گروه بر می خورید. اصلا فکر نکنید اون برای بحث و تبادل نظر درباره مضامین(؟) ضمن خدمتاست. نه! سوالای ضمن خدمتا اونجا در اختیار همکاران گرامی قرار می گیره!)

حالا اصن چه ربطی داشت به سرود قلب و اینا؟ خب من دو تا ضمن خدمت برای مادر گرامی دادم و در عوض گفتم دو تا انیمه باید باهام ببینی(آخه تخفیف تا چه حد؟^__^)

اولی مدفن کرم های شبتاب بود. یه سینمایی در مورد جنگ جهانی دوم و بمباران آمریکا بر سر ژاپن. یه خواهر و برادر که مادرشون رو از دست میدن و وسط این هیر و ویر گرفتار میشن. 

همونطور که شنیدید، ژاپنی ها مرگ بر آمریکا گویان به خیابون نمیرن. با اینکه خیلیم آسیب دیدن از آمریکا، به آرامی شکایت خودشونو نسبت به آمریکا اعلام میکنن. مثلا تو انیمه هاشون، در یه سری موارد مثل بانانافیس(ماهی موزی) و همین مدفن کرم های شبتاب، آمریکا رو به شدن بد جلوه میدن.

من اینو میدونستم. ولی مامانم چون این رو نمی دونست، انیمه خیلی روش تاثیر گذاشت و مدام در حال لعن و نفرین کردن آمریکا بود.(البته خود انیمه هم خیلی تاثیر گذار بود)

بقیه توضیحات، از جمله برتری ژاپن نسبت به ما در این مورد و قدرت انیمه رو به خودتون می سپرم!

 

بعدی، سرود قلب، درباره دختری بود که حرف نمی زد، چون میترسید با اینکار مردم رو برنجونه. همین دختر در یه موقعیتی قرار گرفت که مجبور شد آواز بخونه! به خاطر یه مراسم خاص(شورای توسعه، که من نمی دونم چیه) با خیلیا دوست شد و..

این رو اولاشو با مامان نگاه کردم. ولی خب، اولای داستان برای کسی که با فرهنگ دبیرستانی ژاپن آشنا نباشه سخت بود. (کلوب ها و برنامه هاشون) برای همین بقیشو خودم تنهایی دیدم. به جرات میتونم بگم جزو سه تا انیمه احساسی برتر عمرم بود. داستانش میتونست یه کلیشه درب و داغون با کلی سکانس هندی وسطش باشه. ولی نشد. دیدید بعضی جاها تو لحظه سرنوشت سازی که شخصیت اصلی دیرش شده، میشینه گذشتشو برای دوستاش مرور میکنه و ما هم میزنیم تو سر خودمون که بدوووو بدوووو دیرت شد؟

خب این از اونا نداره. همه حرفا، همه احساسات، دوربین که بالا و پایین میشه، آهنگی که پخش میشه...حتی از دروغ تو در آوریل هم تروتمیز تر شده. 

آهنگش عالی بود. عالی عالی عالی. آهنگ آخرش رو، که بی ربط به داستان هم نیست، از اینجا با معنی میتونید گوش بکنید.

 

4)تصمیم بر این شده که هر روز یه فلش فیکشن دوبرابر بنویسم. فلش فیکشن، یعنی داستان کوچولو موچولو بنویسیم تا ببینیم تکلیف این اورسینه چی میشه.

 

5)مرگ جوهری:سه گانه جوهری، یه کتاب تخیلی از خانم کورنلیا فونکه هست. من خیلی وقت پیشا، یه کتاب از ایشون خونده بودم به اسم شاه دزد درباره دو تا پسر بچه که از دست فامیل های بدجنسشون فرار میکنن(یتیم بودن) و میان به ونیز. چون مادرشون عاشق ونیز بوده و مدام از اونجا تعریف میکرده. اونجا با چندتا بچه عین خودشون آشنا میشن، و یه شاه دزد. ولی خب...همه چی اونجوری که به نظر میاد نیست.(مثلا یهو پای یه جادویی میاد وسط که میتونه بچه ها رو بزرگ کنه. و بزرگ ها رو کوچیک)

اسم داداش بزرگه پراسپرو بود. به معنی خوش شانس. یه زمانی خییلی این کتاب رو دوست داشتم و بارها و بارها خوندمش. دلیلی براش نداشتم اصلا. داستانش از اونایی نبود که من خوشم بیاد، ولی نثر بی نظیر خانوم فونکه، و دوتا برادری که مدام حواسشون به هم بود...خب اونا عالی بودن.

سه گانه جوهری رو خیلی شانسی از دوستم قرض گرفتم(از کتابخونش دزدیدم عملا!) داستان درباره مگی، دختری عاشق کتاب بود با مو، پدری عاشق کتاب. از اون داستانایی بود که شخصیتا وارد دنیای کتاب ها میشن...ولی خیلی فرق داشت. خیلی عمیق تر بود. کورنلیا فونکه، عین جوهر باف واقعی دنیای جوهری و دنیای مگی رو خلق کرده بود. از جلد دو به بعد که اتفاقا تو دنیای کتاب می افتاد، آدم فقط باید مینشست و به توصیفات خانم فونکه خیره میشد. 

از همون صفحه اول عشق به کتاب رو میشد دید. شاید اولاش خسته تون کنه، شاید خیییلی حجیم باشه، ولی ادامه بدید. به خاطر جلد آخرم که شده ادامه بدید.(جلداش اینان:قلب جوهری، طلسم جوهری، مرگ جوهری)

 

6)داشتم پوشه آهنگامو تر و تمیز میکردم. یهو به یه پوشه ژااپنی برخوردم(با همین غلط املایی فاحش) بازش کردم. و فکر کنید چی دیدم؟

اسنادی از دوران نو اوتاکوییت و جهالتم. چند تا اوپنینگ و اندینگ بود. اوپنینگ نمی دونم چندم هنر شمشیر آنلاین بود که با باران نگاه کرده بودیم. اوایل تابستون بود. یادش به خیر. فکر کنید من پاییز فصل سه رو تا قسمت 18 دیده بودم و فکر کرده بودم تموم شده. کلی حرص خوردم. نگو شیش قسمت دیگه هم داشت. اینا رو که دیدم تموم شد باز حرص خوردم -____-

حتی نایتکور هم پیدا کردم! وای بر من(نایتکور دقیقا خودمم نمی دونم چیه. احتمالا وقتی یه آهنگ انگلیسی میذاری رو یه انیمه و ویدیوش میکنی.)

یه سری زیرخاکی گیم آف ترونزی هم یافتم! ویدیو هاش و فصل هشت رو!

 

 

 

 

حرف خیلی دارم. باور کنید. حرفام هنوز تموم نشده. فکر کنم از عواقب ننوشتن اورسینه باشه. ولی دیگه بس میکنم. 

ایکاش این طلسم نوشتن از روم برداشته میشد. طلسمی که میگه به جز وبلاگ نویسی و انشا نویسی...نمی تونی یه کلمه هم بنویسی.(آهان. لیست خرید هم مینویسیم!)

 

نکته:میگم...شما هم برای دسته بندی پستاتون مشکل دارید؟ من هرچی فکر میکنم الان این پست شله قلم کار رو باید تو کدوم پوشه بذارم، نمی فهمم -__-

__PARNIAN __

چه همه کاااررر کردی بشر!

من از پنج دیروز تا نه امروز خواب بودم :)) بالاخره باید سه تا شیش خوابی هامو تلافی میکردم:)))

منم میخوام کلی کار کنم =) حالا باز میام می اعلامم :)

^_^
بنده هم با زنگ دوستم بیدار شدم ساعت 11، و خیلی دوست قدری دارم. چون من سه تا ساعت زنگ گذاشته بودم به ترتیب 8 و هشت و نیم و نه که پاشم، نشدم :| اون با یه زنگ بیدارم کرد.*__* 
(درس امروز:خواب هم کار مفید به حساب میاد)


(شکلک غش کردن از گریه): الان همه اعتماد به نفس صادقم کاذب میشه!!!! 
(با لحن حسودانه)منم امروز بیشتر کار می کنم.اوهوم. XD
سُولْوِیْگ .🌈

اون‌وقت تنها اثر مفید من در این دو سه روز تعطیلی، کتاب خوندن و تصحیح برگه‌های دینی بچه‌ها بوده. :/

وای بر من!

+منم داشتم زیرخاکیای گالری‌مو نگاه می‌کردم، یه عالمه ویدیو و این‌جور چیزا دارم از دوران قدیم‌تر. میکس و آهنگ و مصاحبه از شرلاک. یادش به خیر. این‌قدر لبخند زدم با دیدنشون! 

کارای منم گنده به نظر میان. به قول مامانم، تو یه مثلث عشقی کتاب، انیمه، لپتاپ گیر کردم و خودم مرکزشم =__=


+من نشستم همون وسط های های گریه کردم خواهرم با یه «دیوونه» گفتن با حالت پوکر فیس درستم کرد :!

گربه بزرگ

من دیشب حس درس خوندنم گرفته بود. تا ساعت ۲شب داشتم فیزیک می خوندم:|

حسنی به مکتب نمیرفت وقتی می رفت جمعه می رفت.

 

یادمه این شاه دزد خلاصه شو خونده بودم. خدایااا چقدر دوست داشتم کتابه پیدا شه بخونمش ولی بنا به دلایلی نشد. عوضش تام سایرو چند بار خوندم یه همچین حسی داشت برام.

 

 

درسخونان واقعی جمعه خودشونو نشون میدن. وگرنه شنبه تا چهارشنبه درس خوندن که هنر نیست. :))



هرجور شده پیداش کن. خیییلی خوبه.
(منم تام سایرو دوست داشتم)
free bird

سلام :))

خوبید هلن پراسپرو عزیز ؟ :) 

اگه منم یه روزی مامان معلم شدم اول همین‌جا از فرزندم عذر‌خواهی می‌کنم بعد هم آرزو می‌کنم یک روز بیاد ضمن خدمتمو انجام بده و بگه بیا با من انیمه ببین در عوض D: 

خب اسمشو بزارید شله قلم کار :)) 

سلام و صد سلام:)
بچه های عین من کم پیدا میشن (هععععی) حیف که قدر نمی دونن :))

گذاشتم :)
استیو ‌‌

پیشنهاد می‌کنم بشین پاشو رو ترک کنین. کلا حرکات ورزشی که تو فعالیتای روزمره کاربرد ندارن، اکثرا برای بدن مضرن. آخه ما کی پامون رو بیشتر از نود درجه خم می‌کنیم؟!
باعث می‌شه زانودرد بگیرین و غضروف زانو رو می‌سایه.

بله خودم وقتی 16 تا زدم فهمیدم:)
(ایموجی نفس نفس زدن)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
Designed By Erfan Powered by Bayan