پشت صفحات سیاه و سفید و نارنجی

  • ۲۱:۳۱

تو پست قبلی اشاره کردم که چرا با اینکه ناروتو بین دو تا انیمه موردعلاقمه، ولی کشیموتو نویسنده مورد علاقم نیست! و با اینکه ناروتو شگفت انگیزه،  کیشیموتو نابغه نیست!

از کجا می فهمیم؟ از مصاحبه هاش، که یکی یکی رازهای سیاه و پشت پردش رو لو میده. ادامه متن خطر اسپویل داره، پس مراقب باشید.

اصلا ناروتو، از یه وان شات درباره یه روح روباهی(آیاکاشی) شروع شد، که به شکل یه پسر در میومد و عاشق رامن بود. به جز ناروتو، تنها شخصیت هایی که داشتیم هوکاگه سوم، یا درواقع زاهد میمونی بود، که به ناروتو گفت به جای شیطنت بره دو تا دوست پیدا کنه، و تا پیدا نکرده بر نگرده. به جز این دو تا، ما یه شخصیتی رو داریم که به طرز عجیبی شبیه ایروکاست، و البته...رامن فروش!(باورم نمیشه رامن فروش حتی از ایتاچی و مادارا هم زودتر ساخته شده!)

از اونجایی که طرفدار زیاد داشت، اومدن تبدیلش کردن به یه مانگای شونن نینجایی، با این فرق که نینجاهای سیاه پوش و قاتل، به نینجاهای محافظ تبدیل شدن. پس از همون اول ناروتو گل و بلبل بوده و نباید ازش انتظار دیگه ای می داشتیم.

خود کیشیموتو، قصد داشته که ناروتو و دوستان(!) رو بفرسته به ماموریت و اینا کلا در سفر باشن، به جای اینکه یه جا بمونن. اما بعد یهو از بالا بهش گفتن یه تورنومنت بنویسه، که شخصیت های دیگه معرفی بشن. کیشیموتو اول کلی میترسه که«میخواید منو به کشتن بدید؟» ولی آخر سر مجبور میشه بنویستش(و خدا رو شکر! وگرنه ما به جای آرک امتحانات چونین عزیزمون، باید یک عالمه آرک شبیه آرک سرزمین موج رو تحمل می کردیم!)

آروم آروم کیشیموتو از ماجرا خوشش اومد، و حتی تصمیم گرفت شیکامارو برنده مسابقه بشه، ولی باز از بالا بهش گفتن که اوروچیمارو رو وارد داستان کن که مسابقه رو به هم بریزه.(کلا شیکامارو رو خیلی دوست داره. یه بار ازش پرسیدن اگه دختر داشتی دوست داشتی با کدوم یک از شخصیتا ازدواج کنه، گفت شیکامارو چون باهوشه و کار خوبی میتونه پیدا کنه!)

یه جای دیگه، گفت وقتی تو آرک موج، درباره قابلیت های شارینگان می گفته، داشته بلوف میزده(!) و هیچ ایده ای نداشته می خواد چیکار کنه بعدا باهاشون. بعدا توضیح میده که درباره ایتاچی ایده ای نداشته و فقط میدونسته که ساسوکه یه داداش بزرگ «بد» داره که رئیس(!)یه گروهه. 

گذشته کاکاشی تنها چیزی بوده که ازش مطمئن بوده، و اونم فقط میدونسته که میناتو پدر ناروتوئه، و هویت هوکاگه چهارم معلوم نبوده. خودش دوست داشته که هوکاگه چهارم، یه سگ نینجا باشه!(بله درست خوندید! یه سگ، نه دم رو شکست داده!) ولی سریع رد شده ایدش(بازم خدا رو شکر)

یه چیزی که درباره کیشیموتو غیرقابل تحمله، نحوه برخوردش با شخصیتاشه. یعنی کیشیموتو با شخصیتاش مثل...مثل برده رفتار میکنه! مثلا یه جا گفت نمیدونه چرا کاکاشی محبوب شده، ولی خب...برای مانگا خوب بود! یا اینکه وقتی هیناتا شروع کرد به محبوب شدن، تصمیم گرفت بکنتش قهرمان زن، و ساکورای بیچاره رو انداخت دور! اصلا رفتارش با ساکورا غیرقابل بخششه! مثلا گفت میخواست «احساسات درونی یک دختر» رو از طریق ساکورای درونی نشون بده! و وقتی یه دختر جوان بهش گفت از ساکورا متنفره، کلی ناراحت شد. و گفت از بس ساکورا نامحبوب بوده، که گفته چه فایده ای داره درباره خانوادش بنویسم.(البته...بیشتر این تفکرات نابودش تقصیر شونن جامپ و کلا جو صنعت مانگاست. مثلا از نویسنده انتظار دارن که حتما طبق یه حالت خاصی داستان رو بنویسه، که مثل بقیه شونن ها در بیاد. یعنی کلا کلیشه دوست دارن. بزرگترین خطری که کیشیموتو کرده مثلا این بوده که ناروتو رو به جای اینکه شبیه حالت کلاسیک نینجاها، یعنی مرموز بکشه، غربی طورش کرده.)

 

با وجود همه اینا...کیشیموتو کارش «خوب» بوده. درسته، شاید نابغه نباشه...ولی خب...فشار زیادی روش بوده. کشیدن یه چپتر مانگا توی یه هفته، اونم ناروتو با اونهمه جنگ و کاگه بونشین!!! کار الکی ای نیست. اصلا الکی نیست! فکر کنید ناروتو زودتر از خود کیشیموتو به ماه عسلش رسید! درسته که درباره جنس مونث هیـــچی نمی دونه، و اصلا موندم چطوری تونسته ازدواج کنه، و سلیقه اش برای ساخت هوگاکه نابوده؛ ولی تکنیک های کشیدنی که استفاده می کرده، و توانایی بصریش، انقدر خوب بوده که حتی شخصیت های بی عمقی ای مثل اینو، به دلیل زیبایی بصریشون کلی طرفدار جمع کردن. فن فیکشن های زیادی براشون نوشته شده که یه طورایی کامل کننده کار کیشیموتو هستن.

شاید توانایی و استعدادش به مانگاکاهایی مثل جون موچیزوکی(پاندورا هارتز)، ایجیرو اودا(وان پیس) و هاجیمه ایسایاما(حمله به تایتان) نرسه، ولی همینکه الان تو بیمارستان روانی نیست(من یکی که کارم به اونجا می کشید!) یعنی چقدر مثل ناروتوئه. به شدت آزاردهنده، ولی در عین حال پر تلاش و دوست داشتنی.

 

پ.ن:چقدر علامت تعجب استفاده کردم!!

پ.ن2:درسته که نظرا رو بستم..ولی پیام خصوصی بازه هـــا! (وی دلش پوسید!)

~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
Designed By Erfan Powered by Bayan