Helen Answers

  • ۱۶:۳۲

نمیدونم چرا یهو حس کردم دوست دارم این سوالا رو. ساده و قشنگن. نوشتن جواباشون به ساعت ها فکر کردن روی درونیات شخصیت ها و پلات نیاز نداره.

و واقعا...

واقعا، ذهنم از ناتوانی خسته‌ست.*

 1_راست دستین یا چپ دست؟ 

راست.

 

2_نقاشی تون در چه حده؟ 

در حد از رو کشیدن خوب میکشم، ولی با تمام وجود آرزو میکنم میتونستم این چیزایی که تو ذهنم میان رو بکشم. بعضی وقتا الهه هنر یه تقدیس فسقلی میفرسته برام و میشه، بعضی وقتا هم نه. بیشتر وقتا نه.

مثلا این پست چارلی بود؟

آموخته‌ام که روزهای سیاه را چون روزهای روشن دوست بدارم،

باران سیاه را، تپه‌های سفید را؛ هنگامی که

تنها شادی خود، و تو را دوست می‌داشتم.

 یه تصویر دقیق و زیبا از تپه های سفید که رودهای سیاه از رو دامنه شون دارن میان پایین تو ذهنم بود، و ابرهای تیره پشت و جلوی کوه. هیچوقت نتونستم بکشمش.
 

3_اسمتونو دوست دارین؟ 

بله. با اینکه جزو اسمای خییلی تکراریه، همیشه دوستش داشتم. با فامیلیم واج آرایی داره. برعکس باران اصلا اسمشو دوست نداره. برای همین میگه بهش بگیم باران. (یه راز: ما هم همش یادمون میره! خیلی ذوق کرد که تو وبلاگ بهش میگم باران.)

 

4_شیرینی یا فست فود؟ 

فست فود مسلما! هرچی روغنی تر بهتر. سیب زمینی سرخ کرده، پیتزا، چیپس...(فست فود محسوب نمیشه. فقط خواستم که بگم.)

 

5_دوست دارین قد همسر آیندتون چند سانت باشه؟ (سانت بگیناا) 

راستش تو دنیای واقعی هیچ ایده ای ندارم که چه قدی قراره دوست داشته باشم، ولی تو دنیای دو بعدی حدودای 165 خوبه! (نه. به ادوارد نگاه نمیکنم:دی.)

 

6_خاله یا عمه؟

عمه

 

7_دایی یا عمو؟

بازم عمه.

 

8_عدد مورد علاقتون؟ 

5، 6، 8، 7 

 

9_اولین وبی که زدین رو ، حذف کردین؟ 

نه هنوز هست. کلاس چهارم برای یه درسی زدم. با اسم واقعیمه، پس آدرس نمیدم.

 

10_با کی بیشتر از همه صمیمی این تو بیان؟ 

وایولت! رفیق شفیق دوران بوک پیج و زندگی پیشتاز، و خالق چند تا از شخصیتایی که شبا دربارشون خیالبافی میکنم! :*)

 

11_اوکاسان و اوتوسان(مامان و بابا)تون، تو بیان کین؟

متاسفانه یتیمم. یتیم‌خونه دمنتور که تخته شد اومدم اینجا برای خودم کار و زندگی به هم زدم. نه نه، لازم به آیم ساری گفتن نیست. D: خوبم. در عوض کلی نه-سان*(خواهر بزرگتر) و یه اوتوتو*(برادر کوچیکتر)  پیدا کردم!  

 

12_رو جنس مخالف کراشی؟ 

جنسشون مخالفه، ولی تعداد بُعدهاشون یکی از من کمتره. دو بُعدی قبوله؟

 

13_مترو یا قطار؟ 

مترو، مگر اینکه قطار مورد نظر یه قطار قرمز و براق و بزرگ باشه.

 

14_به نظرت شادی یعنی چی؟ 

یه لحظه خاص هست، که داری کاری که عاشقشی رو انجام می دی، و انقدر توش غرق می شی که فقط برای یه لحظه، یادت می ره کارای نفرت انگیزی هست که باید انجامشون بدی. اون لحظه که همه چیزای باید فراموش می شن و فقط چیزای شاید می مونه.

یه شادی طولانی مدت و کش دار و آروم هم هست، ولی تو این روزا کم پیدا میشه. ازش صرف نظر می کنیم.

 

15_سه تا از صفاتت؟

هیجانی ، insecure، اجتماعی 

 

16_اگه می‌تونستی هویتت رو عوض کنی ، دوست داشتی جای کی باشی؟ 

هرمیون گرنجر. یا یه کتابدار با حقوق ثابت. یا یه معلم ادبیات رسمی. یا یاماناکا اینو. (این انتخاب عجیبی به نظر میاد، ولی ماجرا داره.)

 

17_الان از چی ناراحتی یا چی اذیتت می کنه؟ 

پنج چیز:

1)اینکه چند صفحه ریاضی فوق برنامه ای که به خودم قول داده بودم واسه این جلسه انجام بدم رو انجام ندادم، درحالیکه اگه روزی 10 تا سوال حل می کردم تموم می شد.

2)اینکه لپتاپو باز کردم که مشقای یه درسیو بپرسم، ولی الان تو ادیتور دارم تایپ میکنم، و هیچکدوم از تب‌های کرومم به درس ربط نداره.

3)اینکه با قسمت 7 و 8 عمیقا عاشق سایکوپاس شدم و همچنان نمیرم ببینمش، با اینکه وقتم دارم.

4)اینکه اونچیزی که تو گوگل داکس مینویسم و پست میکنم، با اونچیزی که هفته بعد میرم دوباره میخونم کاملا فرق میکنه. احساس می کنم یکی رفته کلمات منو با یه سری جمله بی ربط و خشک جایگزین کرده. احساسم اشتباهه. خودم اینا رو نوشتم.

5)اینکه این پنج چیز اول دو چیز بود، بیشتر که فکر کردم پنچ چیز، و حتی بیشتر، شد.

 

18_به چی اعتیاد داری؟ 

به گوگل ، چیپس و خوندن آرشیو وبلاگ بقیه. (وای! من اینو از وبلاگ آرتمیس کپی کرده بودم و جوابش دقیقا جواب منه! فقط فن‌فیک و دی‌دریمینگ رو باید بهش اضافه کنیم.)

 

19_اگه میتونی یه جمله بنویسی که کل دنیا بشنوه ، چی می گفتی؟ 

برید ناروتو رو ببینید. قول میدم فقط یه کارتون بچگونه نباشه، و شبها تا صبح، عصبانی-غمگین-امیدوار-شاد، بیدار نگهتون داره.

 

20_پنج تا چیز که خوش‌حالت میکنه؟ 

1.نوشتن فن فیک خوب

2.خوندن فن فیک خوب

3.کامنت گرفتن برای فن‌ فیک هام (تا حالا چهاررر تا گرفتم!!)

4.اضافه کردن یه کتاب جدید به چالش گودریدزم

5.پیدا کردن یه آهنگ جدید که با معنیش ارتباط برقرار کردم و داستان داره و به یه بخشی از ناروتو یا داستانم میخوره!

 

21_اگه می‌تونستی به عقب برگردی چه نصیحتی به خودت میکردی؟ 

بستگی داره. این نصیحت قراره رو من حال تاثیر بذاره؟ یعنی... پارادوکس پدربزرگ اتفاق میافته؟ (پارادوکس پدربزرگ یعنی برگردی به قبل از بدنیا اومدن مادرت و پدربزرگت رو بکشی. اینطوری هیچوقت بدنیا نیومدی که بتونی برگردی عقب که پدربزرگتو بکشی که هیچوقت بدنیا نیای..!) یا شایدم منِ یه تایم لاین و دنیای موازی دیگست؟

اگه قراره روم تاثیر بذاره، بهش میگم بیشتر کتاب بخون. بیشتر بنویس. مخصوصا تو دوران ابتدایی و هفتمت. انیمه زودتر و بیشتر ببین. خلاصه اینکه کلی منِ حال رو قوی و باهوش کن!!

اگه قرار نیست تاثیر بذاره، بهش چیزی نمیگم. به من چه!

 

22_چه عادتا/رفتارهایی دارین که باعث آزار بقیه ست؟ 

شلخته‌ام.

 

23_صبحا اگه مامان/بابا بیدارت می‌کنه ، چجوری این کارو میکنه؟ 

بابا، از آنسوی خانه : هـــــــــــــلــــــــــن

مامان، از جلوی در اتاق : هلن. بیدار شو.

و لازمه بگم به کدوم بهتر واکنش نشون میدم؟

 

24_کراشاتون تو مدرسه؟ 

دو نفر، که هردو از اون شاگردای بامزه و شوخ کلاس بودن که میز اول می نشستن. البته بعدا با هردوتاشون دوست نزدیک شدم و رومخیت هاشون رو دیدم و کراشه خود به خود رفع شد. (هاه! فکر کردید شبیه ساکورام؟! هرگز، شاناروو!)

 

25_تا حالا شده به یکی اشتباهی پیام بدین و دردسر بشه؟ 

یه بار معلم هنر داشت دعوامون میکرد که چرا اتود اولیه تون رو ندادید. من جزو دو نفری بودم که دادم بودم، ولی هنوز وقت داشت! داشت نامنصفانه رفتار می کرد. از اونظرف تو گروه بدون معلم داشتیم سرش غر میزدیم، من یه استیکر دیدارا که داره یه پرنده سفید آزادی رو می فرسته هوا، اشتباهی به جای گروه بی معلم، فرستادم تو گروه با معلم. اومدم پاکش کنم، اشتباهی حذف برای من رو زدم. :|

ریپلای کرد، برام دست متشکر فرستاد به نشانه تمسخر. :|

 

26_یه جمله تاثیر گذار برا مخ زنی؟ 

"وای خدای من! چقدر... چقدر این داستان غمگین و زیبا بود! اینا رو چطوری مینویسی؟!"

اینو به من بگید سه سوته کار میکنه. شما رو نمیدونم حالا :دی

(این جواب نتیجه گیری اخلاقی داشت: مخ زنی ها فرمول نیستن. با یه سری جمله حفظ شده نمیشه مخ زد. باید طرفو بشناسی و اونچیزی که بیشتر از همه توش نقطه ضعف داره، توش تایید میخواد رو، بهش بدی.)

 

27_چه فرقی بین شما تو فضای مجازی با اونی که تو واقعیت هستین وجود داره؟ 

من مجازی خیلی آروم تر و عاقل تره. من دنیای واقعی کارای غیرمنطقی میکنه و نمیتونه خشمش رو کنترل کنه.

تنبلم هست.

 

28_یه دروغی که اینجا به ما گفتین؟ 

نمیدونم واقعا. اغراق کردم خیلی وقتا...

شاید منم باید مثل سولویگ بنویسم خاطرات 98 درصد واقعی یک هلن پاره وقت :-؟

 

29_تو بیان چند تا اکانت دارین؟ 

یدونه.

 

30_اولین دوستتون تو بیان؟ 

فکر کنم... میس ریحانه؟ بیشتر از دوست شبیه سنپای بود البته برای من، و کسی بود که منو وارد وبلاگ نویسی کرد... هرچند اولین کامنتو وایولت داد! (البته اونموقع خودش هنوز وبلاگ نداشت)

 

31_چند بار تو وبتون چس ناله گذاشتین؟ 

تا حالا 29 تا. (کلیک) ولی خیلیاشون فقط ناله نیستن.

ناله خالص شاید ده، دوازده تا داشته باشم.

 

32_به کدوم پستتون بیشتر از همه افتخار می کنید؟(اینو خودم اضافه کردم. نبود.)

این پستم برای چالش رادیوبلاگی ها، که جملات اولش برای پست یلدا استفاده شد! فقط میخواستم اینو یه جا بگم.

پستای هرزصدم رو نیز خیلی دوست می دارم. تنها پستایی هستن که تقریبا اونطوری شدن که میخواستم، و خام و نابالغانه به نظر نیومدن. (باور کنید من خام، نابالغ، بی معنی، و توخالی نیستم. نثرم افتضاحه. نمی‌تونم درست حرفا، و خودم رو، بگم.)

 

خب. تموم شد.

دیگه خسته نیستم.

احساس میکنم الان که لپتاپو ببندم آدم بهتری شده ام.

تاکی تاچیبانا

آه هلن چان، میگی اینا زیاد فکر کردن نمیخواد، ولی اینا فقط حوصله میخواد!

قشنگ نوشته بودی  =) (میخواهد بگوید که کل پست را خوانده اما چیزی به ذهنش نمی‌رسد)

نه اتفاقا. به آرتمیسم گفتم، حس میکنی با دوستا نشستی چایی بخوری. سوالاش عادی و روزمره و... خوبن!

(درک می کند)(او هم برای پستهای طولانی همینطور میشود)
Nobody -

قبل از اینکه بخونم پست رو بگم این رو:

تو یه زمان پست کردیمش! O.O

o.o!! حس بانمکی داشت! o.o
Nobody -

خب، "خدای من! چقدر... چقدر این پست خوب و زیبا بود! اینارو چطوری می نویسی؟"

:دییی

البته، این واقعا نظرمه ها. فقط با استفاده از جمله و بیان خودت گفتمش. حقیقتا می تونم بهترین پست برای این چالش نام گذاریش کنم. *حالا نه که خیلی نظر من مهمه!*

ولی چیزی که خیلی متعجبم کرد، این بود که باران اسمش باران نیست؟ "-" جدیی؟ دلم می خواد بپرسم اسمش چیه :(

:دیییی
*چرا چرا خیلی مهمه! از مهمم مهم تره! ممنون، سنپای!*
*نا-سنپای* 
*اهه. نمیشه:|!*

اوهوم :) 
آخه اسمشو بگم اسم منم لو میره. به شکل عجیبی به این افتخار میکنم که خیلی کم اسممو میدونن اینجا. (فکر کنم فقط وایولت؟) (شایدم باز بدونن و من نمیدونم @_@) و خودشم دوست داره باران شناخته بشه پس...
Sŧεℓℓą =]

این که چالش بود ولی واقعا برام همیشه سوال بود که چه جوری انقدر خوب و خفن می نویسی !!

[ قبلا هم گفته بودم ، هر چند بعید می دونم یادت باشه !! ]

 

عه منم مثل نوبادی !! 

بدجوری دلم میخواد اسم دوتاتون رو بدونم *-*\

نمیدونی چطوری دلم آب شد... ": )
مرسی، استلاچان :) اگه به خودم بود میگفتم پروقفه و گنگ، به جای خوب و خفن.
[ یادم بودم، ممنون که چند باره میگی D: ]

(لبخند گنده مرموز)
Sŧεℓℓą =]

[ مطمئنی یادت بود ؟! چون ناشناس دادم ... *لو رفتن* ]

 

لااقل اسم خودت رو بگو ×-×

[ بعدا لو رفتی دیگه! ] 

چرا چرا کاملا یادمه که گفتی!! شاید بتونم پیدا کنم کامنته رو...


^-^ 
آرتـــ ـــمیس

منم با استلا و‌ نوبادی موافقم , اسمتو بگو دیگه D: 

18.وای چه تفاهمی!!D: 

32.نگفته بودم بهت ،ولی منم این پستتو خیلی دوست دارمم :") هروقت میام وبت میرم اونو می خونم دوباره *اشکش را پاک می کند* یه حس شکلاتی خاصی داره..

و شت!...

پسر چجوری همین الان کاور بلو برد پلی شد؟O.O

نچ نچ. بذارید این المنت آف سورپرایزم بمونه دیگه! جذابیتش به مرموزیتشه D:
32.وای خدای من :_) (جمع شدن اشک در چشم) حس شکلاتی.. :_) چه ترکیب زیبایی!

چطوری شما هنوز اون بمب اتم رو تو پلی لیستاتون دارید، من هنوز در عجبم.. @_@"
تاکی تاچیبانا

@ایهاالناس!

من اسمشو می‌دونستم، توی یکی از صفحاتش گذاشته بود که توش احتمالا فن فیکشن یا داستان‌هاشو نوشته بود، بعداً لینکشو برداشت و حافظه منم که ماهی :/

*تشکر از جامعه ماهی ها، و حافظه تاکی سان!* :دی
Nobody -

*نههه! نه-سنپای درسته :دی*

 

هلن! شاید باورت نشه، ولی اینو که گفتی بدتر متعجب شدم. یعنی... اسمت هلن نیست؟ O.O هق... من تمام مدت فکر می کردم اسم اصلیت هلنه... *همیشه فکر می کردم باران و هلن بهم دیگه نمی آن هاا!...*

 

@تاکی

:)))))

:))))

:)))

حیف شد حقیقتا.

حقیقتا، حیف شد.

هلن جای دیگه ای اسمتو نذاشتی؟ :))

*:دی*

وای یعنی انقدر خوب در نقش و اسم فرو رفته بودم؟ چه قدر زیبا!!
چرا به هم میان که. هلن و باران. اگه اسمامون این بود هردو خیلی خوشحال تر میبودیم!

@تاکی
بهله بهله خیییلی حیف شد. D:
Honey Bunch

هلن *-* واووو! چه اسم قشنگ و برازنده ای . خوشوقتم منم هانی بانچم.  اینجا صدام میکنن هانی و باید بگم پروفایلتم خیلی خوشگله ها !  : دی

*-* ممنونم از تو! خوشبختم!
اتفاقا چند وقت پیش آدرس وبلاگت خیلی جذبم کرده بودم وبلاگتو دیده بودم *-* چه قالب و آدرسی! هانی... آدم یهو شیرینیو مزه میکنه خود به خود!
تشکر تشکر *-* چشمانت زیبا میبینن!
زهرا یگانه

کامنت بی ربط(فکر کنم باید برم در گروه اسپم نویسان اسم نویسی کنم!:D): 

حالا جالب اینکه من فکر می کردم با باران دوقلو هستین!(نمی دونم چرا! شاید با خوندن پست های قدیمی این ذهنیت ایجاد شده بود.) که چند وقت پیش گفتی ازت کوچیکتره و ذهنیتم بهم خورد. :))

من من من، می خوام اسم دوتاتون رو بدونم اگه ممکنه. :D  

نه زیادم بی ربط نیست که... 
فکر کنم گروه اسپم نویسا پره :| همشونم از شما حرفه ای ترن در این عمل.*_*
 میخوام چند تا لینک بذارم مثال بزنم، هی میگم وحشت میکنید... *_*

وای D: اگه دوقلو بودیم هم خیلی جالب میشد!

*-*
@ایهالناس
پ.ن"اینطوری نیست که زیادم مهم باشه، یا بخوام مثلا خدا نکرده خودم رو لوس کنم(:دی).
 یعنی... اصلا مهم نیست اسمم، ولی من همیشه تک هویتی رو دوست داشتم. مثلا پروفایلمو هیچ عوض نمیکنم، یا آیدیمو یا... اینکه فقط به یه اسم شناخته بشم حس جالبتری بهم میده. :)
𝓪𝓾𝓻𝓸𝓻𝓪 𝓬𝓱𝓪𝓷

چه جالب اعداد مورد علاقمون یکین D=

ی قطار قرمز و براق *---*

 

آره تو پستت دیدم!!
چهار تا عدد پشت سر همف هرکدوم به نحوی گل و زیبا!

*--* آوره.
𝓪𝓾𝓻𝓸𝓻𝓪 𝓬𝓱𝓪𝓷

*من از اون پشت مشتا کنار ادوارد *

-پسرم تو دوتا انتخاب داری! یکی یا این شیرو میخوری یا با من میای خواستگاری هلن_سان D: حالا کدومشو انتخاب میکنی؟ 

اد:"......"

 

واهای XD
فکر نکنم اصــلا تصمیم سختی باشه. شیر در برابر هلن-سان؟!!! نچ نچ اصلا سخت نییست! D:
Nobody -

@آئورا

یه عروسی افتادیم پس :))) ایول به تو :))) 

به نظرت برای خودت کِل بکشی زشته؟ D:
عشق کتاب

عامم... عادیه که من اسم هلنو میدونم؟ :/ یادم نیست چجوری... ولی میدونم، فکر کنم رو ایمیلش دیدم. البته این ایمیلی که الان داره نیست. میشه ایمیلو تغییر داد؟ اگه باید تایید میکردی تا نظرامون بیاد مینوشتم که اگه اشتباه بود بگی و اگه هم درست بود سانسور کنی و بگیD:

و بیدار کردنا... D:

آره حدس میزدم که تو بدونی @_@ فکر کنمم بدونم که از کجا میدونی.
تو ایمیلام تاحالا اسم واقعیمو نزدم... ؟@_@؟ پس از اون روش نبوده.

هه هه... عشق کتاب چان... بیا با هم دوست باشیم، باشه؟ بذار مخفی و جذاب بمونه... مثل صورت کاکاشی!

پ.ن:خوب شد یادم انداختی *_* من چرا این پستو تاییدی نکردم؟
Violet J Aron ❀

نمیدونی با خوندن این پست چقدر خوشحال شدم... اول صبح توی تخت با نور کم موبایل!!!

فکر میکردم یه دوست صمیمی تر از من توی بیان داشته باشی @__@

تازه... بالاخره خودت رو لو دادی! توی زندگی پیشتاز مخ من رو زدی؟؟ XD

 

بدانید و آگاه باشید که من نام واقعی هلن پراسپرو را میدانم. اما نام خواهرش را نه. 

به منم نمیگی؟ :(((

 

 

عه همین الان توی شاد پیام امد: مسابقه ی گام دوم انقلاب!

گام اول چی بوده به نظرت؟ D:

(لبخند تا بناگوش) صمیمی تر از تو؟! وایولت چان ما دیگه رفیق گرمابه و گلستان و حمام آب داغ ژاپنی و اینطور چیزهاییم!! فکر نمی کردم زیاد غافلگیرکننده باشه D:

هق آره متاسفانه میدانی :( نشت اطلاعاتی شد...
معلومه که! میشه حدسش زد. اگه نشد، پیام خصوصی بده بگم بهت D: (تبعیض میان خوانندگان)


وای خدا!!  XD هیچ ایده ای ندارم. فکر کنم از همون گام دوم شروع کردن! XD
تاکی تاچیبانا
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

بذار راستی آزمایی کنیم! **** *** *** ***** و یه فامیلی نسبتاً عجیب داشتی که تاحالا نشنیده بودم، درسته؟ یه چیزی مثل فامیلی خودم :/ ولی فامیلی تو خیلی عجیب‌تر بود، ولی اصلا یادم نمیاد. درسته؟ بگو که درسته! بگوووووو...

هومم آره. فامیلیم خیلی عجیب غریبه. اونجا رو درست حدس زدی. (لبخند کوچک گوشه لب) تازه خیلیم بامسمی است!

پ.ن:از دوستان بسیار متاسفم به خاطر سانسور کردن، ولی جدی جدی نمیخوام کشفش کنید :)
تاکی تاچیبانا

پس درست بود (نیشش تا کیلومترها باز می‌شود) اما فامیلیت رو دیگه یادم نمیاد :/ ولی یادمه که قشنگ بود و به قول خودت با مسمی و آهنگین...

+ اعلامیه: هرکی اسمشو خواست، می‌تونه شماره کارت رو بگیره و بعد از اون باهم به توافق برسیم D: اصلا شیطونه میگه همینجا زیر پستت مزایده راه بندازمااا...

D: بهله!
+ با این وضع اقتصادی فکر نکنم پول خواسته شده با پول قابل پرداخت جور در بیاد D: پس امیدوارم به جور نشدن این معامله!
آرتـــ ـــمیس

من اسم هلن رو میخوااام :/ اسمت رو بگو :/

کیکیکیکی(خنده اوروچیمارو/ولدمورتی) (سریع جمع و جور کردن خود) (تبدیل خنده به لبخندی پوزش خواهانه)
Honey Bunch

حیـــــــــــــــــــــــــــعععع *-* منمااان ^-^

*----* ^___^
آرتـــ ـــمیس

اسمت رو‌بگو ، تا شصت کامنت میرم هاD: 

D: باور می کنم که میتونی... ولی من به این بادا نمی لرزم D:
Violet J Aron ❀

D:

خوشگل مخم رو زدی! 

ولی من حرفام واقعی بودن:(((

همون نظراتی رو میگم که واسه اوسینه میذاشتم.

البته نمیگم تو دروغ میگیا!! XD

از بچگی که نه... ولی از ششم ابتدایی به بعد مخ زن خیلی خوبی بودم!

:_) نظرات زیبایی بودن. همشون در قلبم حک شدن. هرکی هرچی فرستاد...

XD
آرتـــ ـــمیس

چرا پست هات انقدر کم کامنت میگیرن؟:/ رو مخمه..

من کم کامنت دوست دارم :))) عجیبه؟
آرتـــ ـــمیس

وای پسر...من عاشق اون متن کنار وبلاگ عم...

اسم؟D: 

اونم عاشق توئه D:
آرتـــ ـــمیس

?お名前は何ですか

D:

این یکی تقریبا وسوسه ام کرد... اومدم بنویسم واتاشی نو نامائه وا... بعد هلن زد رو دستم!
آرتـــ ـــمیس

از این همه اسپم خسته نشدی؟•-•

اسپم تا وقتی پستو شلوغ نکنه روم تاثیر نمیذاره D:

آرتـــ ـــمیس

اسمت رو بگو *-*

+این بازی همچنان ادامه دارد :دی 

میتونم اینترنتو خاموش کنم و به بازی ادامه ندم D:
آرتـــ ـــمیس

عجیب ترین سرچ گوگل م انجام دادم : 

«اسم هلن پراسپرو چیست» 

D:

ولی من آخر می فهمم اسمتو :دی ببین کی گفتم!D: 

(ایموجی خنده ریز پشت دست)

همم همم. تلاشت ستودنی و ناروتوییه!! موفق باشی XD
چوی زینب دمدمی

 

سلام چطوری هلن جان؟
منو یادته؟
منم اومدم بیان:)) 
راستی،خدایی چطور میتونی به نوشته هات بگی خشک ونابالغ آخه؟خب پس من چی بگم؟مگه من انقدر بهت نگفتم اون موقع که چقققدر نوشته هات پخته هستن؟خدایا منوبکش#@&~
من باید برم سرفرصت پستای جدیدتو بخونم!

سلام سلام دمدمی چان!! 
خوش اومدی خوش اومدی!! دنبالت کردم :"))!

نه بابا خدا نکنه!! چرا بکشه *_* اونقدرام خوب نیست.. شماها قشنگ میخونید D:
 خیلی خوب شد که اومدی بیان! منم برم سراغ آرشیو تو *_* 
چوی زینب دمدمی

مرسیییی آخههه*___* چه خوش آمدگویی گرمی!

 

همه بامن موافقن که خیلی پخته تر ازسنت حرف میزنی اصلا^____^

 

یه عده بهت غبطه میخورن بعدتومیگی خام ونابالغ؟معلومه میخوایم سرمونو بکوبیم تودیوار!

*__*


(بالای منبر می رود) (صدایش را صاف می کند) بدانید و آگاه باشید که سر به دیوار کوباندن کار درستی نیــست...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
Designed By Erfan Powered by Bayan