Naruto: The last Airbender

  • ۱۵:۰۰

پیش نویس: اون حسی رو میتونید درک کنید... که یه فصل یا پستی رو چند هفته آماده دارید، فقط حال ندارید ویرایش و مرتبش کنید؟

خب... الان قسمت بعدی چالش سی روز نویسندگی من همینجوریه :|

قول میدم که ولش نکردم. فقط حوصله ویرایشش نیــست!


خب بریم سر حرف اصلی:


آخرین فن فیکشنی که خوندم، اسمش ناروتو: آخرین بادافزار! بود.

احتمالا میتونید حدس بزنید درباره چی بود. :دی

من آواتار رو تا قسمت چهار دیدم، ولی با خوندن این داستان واقعا برنامه اساسی ریختم که تابستون کاملشو ببینم! انقدر که خوب و قشنگ و احساس برانگیز بود!

داستانش طوری بود که اگه یکی از این دو تا رو دیده باشید، میتونه بهتون مزه بده و ازش لذت ببرید. فقط لطفا قبلش به تگ ها(که بالای صفحه فن فیک هست) و توضیحات دقت کنید. لطفا. نگید نگفتم.

این فن فیک، خیلی رو ساسوکه و ناروتو تمرکز میکنه و ارتباطشون رو خیلی خیلی قشنگ نشون میده. اصلا یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید! نویسنده های کمی هستن که بتونن به این خوبی همچین رابطه ای خود نویسنده از درست تصویر کردنش ناتوانه رو خوب تصویر کنن. ناروتو اینجا آواتارِ تازه از یخ در اومده است، و ساسوکه شاهزاده سرزمین آتش تبعید شده که آواتار و دوستهاش(ساکورا، سای) رو دستگیر میکنه(هاه! خنده دار بود.)

ساکورا خیلی خفنه. سای خیلی خفنه. کاکاشی خودِ رومخ و باحالشه، و از هیناتا نگم براتون! که همون دختر نابینای خاک افزار ترسناکه است! همه شخصیتای دیگه هم وارد میشن.

من هنوز فصل آخر رو نخوندم، ولی تا اینجا چیزی که دربارش دوست داشتم توصیف شخصیتا، احساس برانگیزیشون، و شوخیاست! و البته... یه مقدار رومنس. (لبخند خجالت زده.)

و حالا: بخونیم قسمت موردعلاقه ام رو! که بدون شناخت آواتار و ناروتو هم..

تاثیر گذار بود. آره. خیلی زیاد. :(:


اون میخواست چیزی بگه، ولی کلمه ها توی گلوش گیر کردن.شاید سکوت اونقدرها هم بی ضرر نبود. شاید چیزها رو آروم می کشت.

اون چشماشو بست، و یه بعدازظهر تابستونی دور رو به یاد آورد، وقتی خانوادش رفته بودن به تاکستانی در سرزمین زمین. اونجا، ایتاچی و شیسویی به لونه مورچه پیدا کردن.

شیسویی با چشمایی که با لذت دیوانه واری می درخشیدن، پیشنهاد کرد:«بیاید بسوزونیمش.» 
ایتاچی جواب داد:«میخوام یه چیز جدیدو امتحان کنم.» یه بطری پر از مایعی طلایی از توی جیبش در آورد، و به ساسوکه داد. «بگیر ساسوکه. اینو بریزش روشون.»

«و...ولی..» ساسوکه انگشتاشو به هم پیچید و اخم کرد.« ولی اونا به کسی آسیب نمیزنن. چرا فقط... ولشون نمیکنیم به حال خودشون؟»

یه لحظه سکوت پرتنشی برقرار شد. شیسویی به نظر سرگرم شده بود. چشم های ایتاچی گشاد شدن، قبل از اینکه نقابی خالی به چهره اش برگشت.

«چون من میخوام یه چیزی بهت یاد بدم.»

بعد، ایتاچی بطری رو از دست ساسوکه گرفت و محتویاتش رو روی لونه مورچه ها خالی کرد.

به آرومی، به کندی و در سکوت، مورچه ها به هیچ تبدیل شدن.

از اونجایی که مورچه بودن، باید عاشق چیزای شیرین می بودن، و ممکن نبود فکر کنن چیزی به اون شیرینی بتونی کاملا نابودشون کنه.

ایتاچی پرسید:«متوجه میشی؟»

ساسوکه سر تکون داد. نمیتونست بگه چی یاد گرفته. چیزی فرای گفتن با کلمات، ولی می دونست که یه چیزی اون روز عوض شد. که هزاران موجود بی گناه مردن که اون فقط بتونه یه چیزی یاد بگیره.

اون شب، ساسوکه با عذاب وجدان، و غصه ای تسلی ناپذیر، بیدار دراز کشید...

اونا فقط چندتا مورچه بودن. 

و اونقدر این کلمات رو با خودش تکرار کرد که خوابش برد.

چه بچه ضعیف و عجیب غریبی بود، که برای مرگ حشره ها عذاداری می کرد. مسخره بود. تصویری از بدنای سیاه و خزدار که بر خلاف اراده شون می رقصیدن تو ذهنش برق زد، که با یه تکون انگشتهایی سفید و استخونی، فروریختن.

به تندی نفسی کشید.

مهم نیست. اونا فقط چندتا مورچه بودن.

خاطره دیگه ای بهش حمله کرد: آدمایی که به زندگی چسبیده بودن، با چشمایی که برای مرگ فریاد می کشیدن، درحالیکه امعا و احشاشون کف زیر زمینی تاریک و بی نور پخش شده بود.

-خب که چی؟ اونا فقط...

-اونا فقط...

-فقط...

هزینه دانش بودن.

آره. همه چی قیمتی داره.

دانش یه قیمتی داره.

 

+لطفا از این یه تیکه درباره ساسوکه زود قضاوت نکنید. تو این داستان در کل خیلی بچه خوب و مهربونیه، که آدمای خیییلی بیشعوری رو دوست داشته. مثل مامان، باباش، داداشش... 

++انگلیسیش تو ادامه مطلب.

+++راستی! من تازه فهمیدم دوبلور فارسی آنگ تو آواتار، نامی تو وان پیس، و ریزا و رز تو کیمیاگر تمام فلزی:برادری(دوبله نماوا) یکی از فامیلای دور ماست @_@

اگه یه روز دیدمش ازش امضا میگیرم. زتتاااینی!



he wanted to snap, but found the words stuck in his throat.

Maybe silence wasn’t harmless. Maybe it killed things gently.

He closed his eyes and remembered a distant summer afternoon when his family visited a vineyard in an Earth Kingdom colony. Itachi and Shisui found an anthill.

“Let’s burn them,” Shusui suggested. His eyes glinted with manic glee.

“I want to try something new,” Itachi replied. He pulled a bottle of amber liquid from his pocket. “Here, Sasuke,” Itachi handed him the bottle, “pour it on them.”

“But,” the Sasuke wrung his fingerss, frowning, “but they’re not hurting anyone… Why don’t we just leave them alone?”

A beat of tense silence passed. Shisui looked amused; Itachi’s eyes widened before his face resumed a blank mask.

“Because I want to teach you something.”

Then, Itachi took the bottle from Sasuke and poured its contents onto the anthill.

Slowly, gently, quietly, the ants dissolved into nonexistence. Being ants, they must have loved everything sweet and never thought that something so sweet could destroy them so completely.

“Do you understand?” Itachi asked.

Sasuke nodded. He can’t say what he learned; it was an understanding that transcended language. He only knew that he changed that day, and that a million innocent creatures died so he could learn something.  

That night, he lay awake, sick with guilt and a strange, inconsolable sorrow.

They were just ants.

He repeated those four words until he fell asleep.

What a weak, peculiar child he was- mourning the death of insects. Ridiculous. The image of furry black bodies dancing against their will flashed through his mind. With the flick of a bony, white finger, they collapsed.

He inhaled sharply.

It doesn’t matter. They were just rats.

Another memory assaulted him: men clinging to life with eyes that screamed for death as their insides lay bare in a dark, sunless lair.

So what? They were just-

Just-

The price of knowledge… Right.

Everything has a price.

Knowledge has a price.

ALEX 愛 AI

حالا برای من برعکسه..اواتار رو دیدم ولی ناروتو رو نه..ولی جالب بود

اکثریت همینطورین. چون بالاخره آواتار تو تلوزیون بوده...
هعی. واقعاایکاش ناروتو هم تو تلوزیون پخش میشد. درس خوبی میشد برای نسل بعد...
آرتـــ ـــمیس

آواتار...بچگی من با آواتار گذشته*-* واهااایی حتما باید بخونم این فن فیک روو.....

واقعا یکی از فامیلای دورتون دوبلور آنگ بوده؟ 

وای @_@ 

چه جالب انگیز ناک@_@ 

من نمیدونم چرا واقعا کودکیم با آواتار نگذشته!اصلامنطقی نیست! من از بچگی عشق اینطور کارتونا بودمم!

اوهوممم!D:
سین دال

عنوان خیلییییییییییییی سمی بود!!!!!! :////

با آواتار من از این شوخی ها نکنید :/

اصلا هم هایپ نشدم برم بخونمش :/

ایش :/

 

 

:دییی گفتممم این تاثیرو میذاره ها!

Cloudia Hirai

وای آواتار ! من بچه که بودم می‌دیدم ! ولی ناروتو رو هنوز ندیدم .... باید اول انیمه های که برام مهم تره رو ببینم ناروتو همحتما بعدش میبینم #_#

وای وای!مهمتر از ناروتو؟ چی از ناروتو مهمترهه؟ بگید بیاد نفس کشش می طلبم!
Violet J Aron ❀

حتما آواتار رو ببین!!

منم مثل همه آواتار رو کامل دیدم... و ناروتو رو فقط تا قسمت چهار!!

 

 

دوبلور آنگ فامیلتونه؟ همون دوبلور پرشین تونشه دیگه؟ ولی اگه دوبله ی پرشین تون رو میگی از وسط فصل دوم کل دوبلورها عوض میشه. پس زیاد واسم معلوم نشد کی رو میگی XD

Nobody -

*منی که نه آواتار دیدم نه ناروتو و نه آنگ رو می شناسم کی بوده، دست به سینه با یه لبخند کج می رم خونه مون*

هیچوقت برای شروع دیر نیست. توبه کن سنپای، گناهانت  رو باآب توبه بشوی....:دی
𝓪𝓾𝓻𝓸𝓻𝓪 𝓬𝓱𝓪𝓷

از اون فن فیک هایی هست که حتما باید بخونم D=

آواتار و ناروتو بخش بزرگی از زندگی منو تشکیل میدن (⟢﹏⟣)

وای هیچ وقت بهش فکر نکرده بودم :" ولی زوکو و ساسکه چقدر بهم میخورن *-*

*انگار اینجا من تنها کسی ام که هردوشون(ناروتو وآوتار) رو دیدئه xD *(به خود افتخار میکند)

*ی لحظه تصور کردن سای و ساکورا بعنوان خواهر برادر @-@*

هیناتا جای تاف... جالبه (▰˘︹˘▰)

*نگو که کاکاشی جای عموی زوکوئه xD *

نمیدونی از وجودت چقدر خوشحالم آرورا سان. یعنی اصلا... کسیکه هم ناروتو دیده باشه هم بوروتو هم فن فیک بخونه...

خیلیی! اصلا شخصیت ساسوکه با چاشنی زوکو توش... یه بعد دیگه ای بهم داد@_@

البته خواهر برادر نیستن اونجا. Cousin ان...
آرررره! کاکاشی عموی رو مخ که میخواد ساسوکه و ناروتو روبه هم برسونه... دقیقا چیزی بودکه تو زندگیم لازم داشتممم!
زهرا یگانه

آج خون بلاخره یه چیزی که من قبلا دیدم! :)) فصل دوم آواتار هم خعـلی خوبه، داستان آواتار کورا. یکم در روابط دچار سردرگمی هست نویسنده اما در کل خوبه. شخصیت کورا رو دوست داشتم.

@Aurora chan
سوال چهار گزینه ای،شخصیت زوکو تخس تر بود یا ساسوکه؟
1) ساسوکه
2)زوکو
3)هیچ کدام
4) هر دو
:)))

پ.ن.
*اسپویل*
آقـا! ساسوکه...اوروچیمارو... واایی خیلی یهویی بود! چرا این احتمال رو ندادم که ساسوکه اصلا کسی نیست که در این مورد با اوروچیمارو کنار بیاد و بلاخره ازش در قدرت رد می کنه!؟ کلی سوپرایز شدم به واقع، انتظار نداشتم اوروچیمارو اینقدر راحت کارش تمام بشه! (#_#)

ً@آورورا
 وایچه سوال سختی @_@ نمیشه گفت گزینه چهار... چون میزان تخسیشون برابرنیست @_@ یکی از یکی تخس تر...
ولی با همین تخسیشون قشنگنن!

پ‌.ن:واهای به اونجاها رسیدید!!!؟ 
ازاول معلوم بود که! البته، من احتمال دادم شاید نویسنده بذاره اوروچیمارو بدن ساسوکه رو بگیره و بعد یه مدت و... نمیدونم یه درگیری درونی شکستش بده. 
اوروچیمارو با چهره ساسوکه.... ووو خیلی جذاب میشد *~‌*
البته... اور چیمارو مریضم بودش. و اینکه... زیاد به "کار تموم شدن" تو دنیای ناروتو اعتماد نکنید :دی ملت کارشون تموم نمیشه، بلکه از کاری به کاردیگه منتقل میشن!
𝓪𝓾𝓻𝓸𝓻𝓪 𝓬𝓱𝓪𝓷

@زهرا یگانه 

گزینه هردو در یک برهه و هیچکدام در برهه ای دیگر نداریم @-@؟

تو اون دوره ای که تخس بودن از نظرم نسبت تخسی شون یکی بود D: 

کدوم برهه و کدوم برهه؟ 🤔🤔 
سین دال

1) تلوزیون آواتار رو دادههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ://///////

امکان نداره :/

فیلترش هم کرده بودن تازه :////////

 

 

 

2) عموی رو مخ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ://////////////////

هلن همین الان حرفت رو پس بگیر! ://////////

عموی زوکو دوست داشتنی ترین عموی دنیا بود ^_^

۱)نداده؟ من قشنگ یادمخ یه بار رفته بودم خونه همسایهمادربزرگم(!) و بچه اش داشت توتلوزیون آواتار رو میدید...

۲)عموی زوکو روزیاد نمیشناسم که من!ولی کاکاشی حقیقتا یک عمو رومخ حسابیه😃
زهرا یگانه

@Aurora chan
موافقم! هر دو در برهه ای بسیار تخس و روی مخ بودن. اما یه درصدی فکر میکنم تخس بودن ساسوکه بیشتر بود. :D
(شاید به خاطر اینکه الان دارم میبینمش و بیشتر به چشمم میاد.)

@سین دال
اون موقع که ما میدیدیم دی وی دیش هر هفته میومد.
+عموی زوکو! خدای من! از جذاب ترین عموهای خنگ ِ کاردرست ِ تمام اعصار! اصلا دوبله ی سری اول آواتار یه چیز به یادماندنی بود. بعد از اون دوبله ای با این شدت به دلم ننشست. حتی به نظرم از دوبله ی اصلی هم بهتر بود.

پ.ن. من هم دقیقا همین احتمال رو میدادم. ($_$)
حالا جالب اینکه یه جورایی از نقش اوروچیمارو در داستان خوشم میاد، مخصوصا گذشته ای که با همگروهیاش داشته.. دوست داشتم بیشتر در موردش بدونم. البته اینجوری که گفتی امیدوار باشم پس. :D

سین دال

@زهرا یگانه و هلن

آره تافصل خاک هفتگی میومد ولی بعدش گفتن بخاطر محتواش و اینکه منجی رو آواتار نشون میده و... کلا نذاشتن :/

 

برو آواتار رو ببین حتما هلن! :/

نمیدونم الان بهت میچسبه به اندازه ی کافی یا نه

چون خب ما بچه بودیم و یه دنیا برامون ساخته شد اون موقع... (تو مایه های دنیای هری پاتر!)

Violet J Aron ❀

@سین دال

نه بابا پرشین تون و جم جونیور هزار بار کامل گذاشتنش!

Violet J Aron ❀

احساس ضایع شدن بهم دست داد. 

همه کامنتا رو جواب دادی الا مال من XD

 

توی بلاگفا هم همین اتفاق افتاد.

بی زحمت مال یه نفر دیگه رو هم جواب نده که ضایع نشم D:

واهایی نه جواب داده بودم! نمیدونم کجا رفت :|
گفته بودم همون قسمتای اولو گفته... که یه صدای زیری داره...
تازه خانوم هم هست! اسمش نازنین حقیریه... و خیلی خفنه! خانومی که صدای پسرونه در بیاره... *_*
Violet J Aron ❀

من فکر کردم نویسندشون یکیه.  نه کارگردان.  البته نمیدونم D:

ولی داستانش انگار این طوریه که پسره میخواد خودکشی کنه و یه فرشته نجاتش میده و بهش قدرت ماورایی میده.  همین خفن به نظر میاد! طراحی ها هم که جالب میزنه.  فقط باید دید شخصین پردازی ها چجوری از آب درمیان.  خیلی واسش هیجان زده‌ام!!

 

 

راستی نفهمیدم درمورد شاهکش و رهگذر و هیچ کس چی گفتی, D:


ویرایش:اهان اهان!  حالا گرفتم D:

من زیادی شاهکش دوست دارم خب:/

ننوشته بود کارگردان؟ خوب ندیدم... :=؟
اوه..اوه! تو مایه های colors شاید باشه. ولی خفن تر..؟ 
من فعلا برای اتک و بوروتو هیجان زدم که هنوز وقت نکردم ببینمشون :_) نمیدونم چرا انیمه دیدنم نمیادد!!


یه memeی بود تو اینترنت... که مثلا تا حرف یه چیزی میومد، طرف چشماش تیز میشد و سرشو برمی گردوند سمت منبع صدا.
مثلا:
یک رهگذر: انیم...
من: *برگردوندن سر به سمت منبع صدا*

نمیدونم درست تونستم بگم یا نه D :"
Ame no aoi sora

و من هر دو تاشون رو دیدم و وای هر دوشون عشق منن و شباهت های زیادشون، مثلا آنگ و ناروتو با اون همه قدرت و خوانواده از دست رفته، حالت آواتاری قدرتمند آنگ که بهش مسلط نبود شبیه چاکرای کنترل نشده کیوبی ناروتو بود و خلاصه شخصیت آنگ و ناروتو و خیلی شباهت های دیگه مثل استفاده هر دوشون از ماهیت قدرت باد و.....

من بچه که بودم هر روز از اول این آواتار رو میدیدم و می دیدم تا شب میشد و روز بعد دوباره همین و جالبه که ازش سیر نمی شدم، اتفاقا دیروز قسمت آخرشو با خواهرم تموم کردیم دوباره و الان دلم می خواد دوباره ببینمش *-* ولی ناروتو خدایی اونقدر زیاده که نمیشه اینطوری دوباره ببینیش با این حال دو سه باری از اول ناروتو رو دیدم خواستم این تابستونم ببینمش ولی نماوا نداشتش بعد که آوورد دوبله ش خیلی مسخره بود و تازه صدو خورده ای فقط ازش آوورده

ولی خدایی هیناتا و تاف........ ولی کاتارا و ساکورا هم خیلی شباهت دارن و از اون طرف ساکا و سای هیچ شباهتی ندارن ولی زوکو و ساسوکه چرا خیلی

حالا چرا ایتاچی انقدر آزولا شده؟

شوخی که نمی کنی؟ جدی؟ وای چه جالب!!! اتفاقا صداشو دوس دارم خیلی جاها شنیدمش فکر کنم دوبلر تانجیرو انیمه شیطان کش تو نماوا هم اون باشه

عکس امضاشو برای منم بفرست :) @_@

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
Designed By Erfan Powered by Bayan