Tooth Rotting Fluff

  • ۲۱:۲۶

داشتم به پست انگستی و پرغم و درد دیگه می‌نوشتم که یهو یادم افتاد مدت‌هاست تو این وبلاگ فلاف نداشتیم. و به همین دلیل الان رو پشت بوم نشسته‌م، به صدای دنیا گوش می‌دم و دور و برم رو برای دیدن به سوسک ناخوانده می پام. خونه ویلایی یه نعمته و در عین حال خیلی استرس‌زاست.

 

باران اون چیز طبقه طبقه‌ای که ملت روش گلدون می‌ذارن رو خالی کرد و کتابایی که از اساس کشی جون سالم به در بردن رو توش چید. خیلی از کتابام الان تو کارتن‌های انباری فرو رفته‌ن. همشون، به جز اونهایی که اردیبهشت پارسال از نمایشگاه کتاب خریدم، اونایی که در طول سال از نمایشگاه مدرسه خریدم(من الان صاحب خوش شانس کل مجموعه پرسی جکسون هستم. تعظیم کنید.) و البته، ایلیاد و اودیسه‌ی عزیزم. بدون comfort bookهایم زندگی هرگز. کتاب های نمایشگاه امسال هم بهشون اضافه شدن. 

راجع به کتابایی که از نمایشگاه خریدم خیلی عذاب وجدان دارم. مخصوصا وقتی اخبار اعلام کرد امسال چند میلیارد و خرده ای کتاب فروخته شده. کمتر از سالهای قبله مشخصا، ولی فکر اینکه من پونصدهزار تومن به این چند میلیارد کمک کردم عصبانیم می‌کنه. دیدن دوستان ارزشش رو داشت ولی فکر کنم ::)

خلاصه. این طبقه‌های کتاب الان بغل تختمون قرار داره. حس خوبی به اتاقمون می‌ده. لای دو تا از کتاب‌ها بوکمارک هست. یکیش رو داریم با باران با هم میخونیم. میخونیم یعنی... هر یه هفته دو فصل. ولی تقریبا مزه میده.

 

گفتم خالی کردن طبقه‌ها. راستش زیاد شبیه خالی کردن نبود. قبلش هم خالی بود چون این خانواده‌ی ورک‌الکولیک حتی نمی‌تونه یه کاکتوس رو زنده نگه داره، چه برسه به چند طبقه گلدون!

در حال حاضر فقط یه کاکتوس داریم که دانش‌آموزهای مامان براش آوردن، و این لعنتی تیغ پرت می‌کنه! مهم نیست با چه فاصله‌ای ازش رد بشی، زهرش رو میریزه. اصرار من این بود که اسمش رو بذاریم کز ولی خب کسی این اسم رو یادش نمیمونه :)

 

تو امتحان‌ها کلی رفتیم بیرون. در حد اینکه بریم تو بستنی فروشی بغل مدرسه یه چیزی بخوریم. دافنه و الهه خرد راجع به معلم‌ها و دانش‌آموزها گاسیپ کنن، من مردم رو دید بزنم، و هستیا برام دعا کنه. به عنوان یه سید همیشه دعاش می‌گیره، ولی گویا من زیادی به راه کج کشیده شدم که حتی بندگان مقرب خدا بتونن روم اثر بذارن :) 

شاید خیلی حوصله سربر و عادی باشه. حداقل پنج نفر تو دنیای واقعی میشناسم که ممکنه اگه فرضتش پیش بیاد تو صورتمون بگن چقدر نرد و بورینگیم. شاید دقیقا با همین کلمات، شاید با کلمات مودبانه تر. شاید با یه کم تحقیر و دلسوزی. ولی من چیزی که داریم رو دوست دارم. چیزی که قبلا داشتم رو هم دوست داشتم، اما خب الان که نیست... نبودش رو احساس نمیکنم :) 

تنها چیزی که ازش نگرانم اینه که یه روز تک تک این دوستی های زیبا رو از دست بدم، و از قبل چیزی جایگزینش نکرده باشم. واقعا ترسناکه، نخندید.

 

کلی سریال نگاه کردم. هانیبال، سایه و استخوان، و این آخرها لاک وود و شرکا. باورم نمی‌شه... چطور اول فکر کردم یه کتاب حوصله سربر نشر پرتقالیه و اینهمه مدت دنبالش نرفتم؟! از این به بعد محموعه فانتزی جدید اومد فندومش رو چک می کنم چون اونجا بهترین جا برای فهمیدن اینه که چقدر قراره با داستان، دنیای شخصیت ها و نگرانی هاشون ارتباط بگیری. من؟ من که با این کلی ارتباط گرفتم. سه تا شخصیت اصلی انگار... سه تا تیکه؟ از من هستن؟ ولی نه دقیقا. انگار بچه‌هامن و می‌خوام ازشون مراقبت کنم و عمیقا درک می‌کنم دارن با چی دست و پنجه نرم می‌کنن.

پرنت ایشوز، اهمیت ندادن به جون خودت چون فکر می کنی به اندازه بقیه ارزش نداره، بی نظیر بودن و در عین حال درک نشدن... هروقت که لاک وود یه کار خطرناک و سویسایدال می کرد کتاب رو میبستم و غمگنانه آه می کشیدم. با صدای بلند. گاهی تو سرویس، جاییکه همسرویسی هام دیگه میدونن من خل هستم و دیگه هرکاری بکنم فرقی نداره. یا... وقتی می دیدم جرج چقدر بی نظیره و دقیقا جون بی نظیره تنهاست، نورون های انعکاسی مغزم که مسئول حس همدردین جیییغ می کشیدن. 

پیشنهاد می کنم اگه استراحتی چیزی دم دستتون دارید لاک وود و شرکا رو تو لیستتون قرار بدید. هم سریال هم کتاب. با اینکه فصل دو کنسل شد ولی ارزشش رو داره.

 

شاید عجیب باشه ولی عید امسال یه لباس خیلی قشنگ خریدم و هنوز؟ عاشقشم؟ میترسم انقدر بپوشمش که مسخره بشه. (نه واسه خودم واسه خودم مسخره نمیشه هرگزز.) قبلا اهمیت نمیدادم جدا، که مردم راجع به قیافه یا ظاهرم چطور فکر می کنن. ولی دارم فکر می کنم واسه موفق شدن تو این جامعه اولین چیزی که هرکسی میبینه ظاهره. چرا من باید چندبرابر تلاش کنم، که تازه بتونم به سطح کسی برسم که فقط ظاهر خوبی داره و First impression خوبی روی.. مثلا، کارفرما یا مشتری گذاشته؟ اگه میانبری هست، چرا از اون مسیر نرم؟

 

یه نفر بهم گفت تو این سال(که سال کنکور باشه. هاها.) مهمترین چیز اینه که خودت رو stable نگه داری. با افتخار اعلام میکنم هلن هستم، 16 ساله، یک هفته است که stable هستم :) برایم آرزوی موفقیت کنید. 

 

خیلی عجیبه که یهو تو خونه صدای تیتراژ فرندز میپیچه ولی اون کسی که داره نگاه می کنه من نیستم! یهو یکی میگه I'll be there for youuuuu و می فهمم مامانه که داره زبان میخونه. اوضاع انقدر به هم ریخته‌ست که دل خوش کنکه، که یه چیزی خوشحالش کنه. با اینکه میدونم زیاد هم نمیکنه. روش های خوشحال کردن برای بزرگسال‌های ورک الکولیک، anyone؟

جدی یافتن هابی برای آدم بزرگ ها سخته. کتاب که حوصله ندارن. فیلم که خوابشون میبره، و بگیر نگیر داره. از یکی خوششون میاد از یکی نه. همه هم که اراده و وقت ندارن پاشن برن کوه یا باشگاه. فقط میمونه فضای مجازی که هابی نیست سم هست خیلی ممنون که به تدتاک من اومدید.

 

صدای ویزززز بال زدن یه چیزی اومد. وای. میرم پایین. 

پ.ن: اینها دوباره ساین رو خاموش کردن خدایان کمک 😭

پ.ن2: If you know, you know

پ.ن3: گوش دادنی~

یاسمن گلی :)

سریال لاکوود و شرکارو واقعا دوست داشتم منتظر فصل بعدیش هستم:))

آقاااامن عاشق خونه ویلایییی اممم🫠🫠

و یه چیز دیگه این که من عاشق کتابم. کتابخونه ام دیکه واقعا در حد سه ، چهارتا کتاب توش جا مونده و من عمیقا ناراحتم و نمیدونم باید چیکار کنم . حتما باید یه فکر درست و درمون راجبش بکنم . امروز داشتم فکر میکردم یه سری از کتاب هارو تو اپلیکیشن طاقچه یا فیدیبو بخونم یا صوتی گوش بدم اما انگار بهم مزه نمیده :(

فصل بعدی نداره متاسفانه:( کنسل شد توسط نتفلیکس. 

خوبی و بدی خودش رو داره:))

آی مین... کی نیست! کتاب بی نظیره خدایان. 
البته ها من حس می‌کنم این مزه ندادن کتاب الکترونیک اولشه. بعد از یه مدت برات عادی میشه. یکعالمه‌ش هم تلقین مدیاست که آره هیچی کتاب فیزیکی نمیشه! (درسته که هیچی کتاب فیزیکی نمیشه، ولی کتاب الکترونیک اونقدر هم تفاوتی نداره در پایان روز(
یاسمن گلی :)

راستی مجموعه کتاب پرسی جکسون که ۵ جلدی هست منظورته؟ ترجمه شده اش رو خریدی یا زبان اصلی؟

خوشت اومد ؟ قشنگ بود ؟

همه‌ش رو:) پنج جلد اول+ دوم+دو جلد آپولو 
مشخصا فارسبه، من مال سایه گستر/توت فرنگی رو خریدم و اون بهتره. ولی در کل اگه زبانت خوبه پیشنهاد می‌کنم انگلیسی یا پی‌دی‌اف تو اینترنت رو بخونی. مخصوصا مجموعه آپولو رو. 

خوشم اومد؟ عاشقشم! از کلاس هشتمه که عاشقشم، فقط تازه تونستم کتاب‌هاشو بخرم که دم دست داشته باشم. یکی از بهترین چیزهایی که تو عمرم خوندمه
کالیستا ‌ ‌

اگر قراره کز به طرفم تیغ پرتاب کنه من با کمال میل می‌پذیرم.:))

شاید عجیب باشه ولی عید امسال یه لباس خیلی قشنگ خریدم و هنوز؟ عاشقشم؟

وای منم. دلم می‌خواد مداممم بپوشمش توی مهمونی‌ها، توی موقعیت‌های معمولی، توی دورهمی‌ها. همه جاااا. و یه بار داشتیم می‌رفتیم یه جا مامانم بهم گفت اینو نپوش و من اینجوری بودم که: می‌دونستم یه روز این روز می‌رسه ولی چرا بازم قلبم درد گرفت؟🥺

سایه و استخوان

درسته خیلی وقتا از اینکه اومدن داستان کلاغا رو توش ترکیب کردن به جای اینکه بیان برای خودشون یه سریال جداگونه بسازن حرص خوردم اما خدایی روحم با این سریال ارضا شد.TT مومنت‌ها و کیس‌هایی که به تصویر کشیده شدن.. آه.TT

تنها چیزی که ازش نگرانم اینه که یه روز تک تک این دوستی های زیبا رو از دست بدم، و از قبل چیزی جایگزینش نکرده باشم. واقعا ترسناکه، نخندید.

خیلی ترسناکه و یه جورایی تجربه‌ش کردم. و واقعا هرکس به این بخنده یه خر واقعیه.TT

من همه پستات رو دوست دارم و خب خوشحال شدم که هم این سبک رو داریم هم اون سبک. حس زنده بودن قشنگی میده.TT

در مورد comfort look به شخص شش کلاغ و دفترام رو میذارم جلو چشم. آه واقعا انقدر که دیدنشون ذوق انگیزه همه ناراحتیام یادم میره. خیلی تجربه زیباییه.

 

+ام نمیدونم واقعا ولی ورکاهولیک نبود؟:*

مود:)))

وای مامان من میدونه خیلی عاشقشم و اگه گیر بده فرومیپاشم پس نمیده lol

وای بیا بغلممم. همه آدمای دنیا باید این اسطوره رو ببینن. هرچی راجع به این سریال بگیم کم گفتیم کالیستاچان😭

چه کامفرت بوک های کامفرتبلی داری مادر جان :)))
اینجور وقتاست که آرزو می‌کنم کتاب رو میگرفتم... ولی خب انگلیسی خوندن ارزشش رو داشت:)))))) و خیلی گرون بود محض رضای خدا

+فکر کنم درستش ورک الکوهولیک باشه، ولی من همیشه تلفظ این رو اشتباه میکنم😭 
غَزَلْ (هیرای)

منم بگم comfort bookـام کدومان؟

خب می‌گم :دی ، من واقعا بدون کتابای آگاتا کریستی و مجموعه ی شرلوک هلمز نمیتونم زندگی کنم، خوندنشون هم واقعا حالمو خوب میکنمㅠㅠ

شاید عجیب باشه ولی عید امسال یه لباس خیلی قشنگ خریدم و هنوز؟ عاشقشم؟

Same dude SAME

 از اونجایی که اعتقاد دارم لباسا شخصیتت رو بازتاب می‌کنن، یه لباس خریدم از این سنتیا که روشون شعر نوشته، و خب خیلی منهㅠㅠㅠ و دوست دارم کلی بپوشمشㅠㅠ

من که اعتراضی ندارم D: همه بگن اصلا

وای عالین😭 منم یه کتاب از آگاتا خانم دارم و ایشان اسلی می‌کنند همیشه. تو نویسندگی خیلی الگوی من بود قبلا‌.

:))) باید خیلی قشنگ باشه. چه شعرایی نوشته خوندیشون؟
 مال من اولین لباس پسرونه‌ایه که خریدم، مستقیم رفتم از مغازه لباس مردونه خریدم. پیرهن مشکی ازینا که آستینش رو میتونی بدی بالا، با لباس سفید زیرش. خیلی ساده‌ست ولی خیلی دوستش دارم:)))
کـــوالـای خستــــــه

من بعد از خوندن کامل پستت😳 : واقعا باید چی بگم؟😅😂 زبانم بند اومد ، ولی از اینکه می بینم خیلی اتفاقات هست که درباره شون می تونی صحبت کنی باعث میشه خوشحال بشم ! و اینکه واقعا چرا کم به وبلاگت سر میزنی هلن جون؟🥺 

ظاهر بخش بیرونیه مهم باطنه آدما هست که باید دید زیبا هست یا نه :) ! اگه بخوای همرنگ  جماعت بشی بحثش  جداست! که این معمولا باعث میشه آدم خود واقعی شو فراموش کنه و بعد نجام تغییر ۱ مورد به مورد بعدی برای اینکه خودشو گول میزنه بگه بهتر می شم و باعث خیلی چیزای دیگع ممکنه رخ بده ! امیدوارم هیچ کدوممون  جزو اون دسته آدما نباشیم!😁

ویهیی:*))))
اوه خب... کم سر نمی‌زنم. فقط کم می‌نویسم. میام تو پنل نوشته‌های بقیه رو می‌خونم. 

کاملا درست میگی:) ظاهر مهمه ولی حس می‌کنم اگه باطن رو درست نگه نداری، مردم نمیتونن دیگه اون ظاهرت رو به چشم زیبایی ببینن. 
خدا کنه:*
Kitsune ‌‌‌‌‌‌

کل مجموعه پرسی جکسون به اضافه ایلیاد و اودیسه؟ تو قطعا بنده برگزیده‌ی خدایانی هلن چان::)) اصلنم حسودیم نشدهTT 

TT خیلی خوش شانسی آوردم که چاپ قدیم گیرم اومد وگرنه باید یکی دو تومنی پیاده می‌شدم. هرمس بهم لطف کرد!
رِبِکآ --

کز بهترین اسم برای اون کاکتوسه ست-

منم اسم گربه تو کوچمونو گذاشتم کز، چون کامل مشکیه+هربار از کنارش رد میشم یه جوری نگام میکنه انگار من با رد شدن از اون کوچه سلامت روانشو بهم زدم و بابت نفس کشیدنم باید جواب پس بدمTT xD دو سه بارم چنگم گرفت-

 

کل مجموعه پرسی جکسون؟..............

منم میخوام.........................................................

 

بابا بیخیال ما رفتیم نمایشگاه همو ببینیم-که ندیدیم البته-

 

منم اعلام میکنم آیلین هستم 16 ساله و پنج دقیقه ست Stable هستم-

وای خدای من 😭هرمحله، یک کز.
همه جا شده کتردام. 
برای... تولدش رو که نمیدونی ولی تعطیلات و مناسبت بعدی تراپی رایگان بهش هدیه بده. هرچند فکر نکنم تراپیستی که بهش معرفی کنی خوشحال بشه که چنگ بخوره:))))

جححثح تبریک میگم😭 همیشه استیبل باشید
~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌

وای مودت رو پشت بوم طوری که بخاطر وجود سوسک داشتی نمیتونستیxDD TT ، میفهممت. 

+ منم یه لباسیو انقدر دوست دارم و پوشیدمش که ملت میگن شبیه باب اسفنجی شدی همش یه چیز میپوشیTTTT دوسش دارم خبTT

++ تبریک میگم ، حالا این stable بودن دقیقا به چه منظوره؟ خنگ نمیشناسم اینجا "-" 

+++لاک وود و شرکارو خوندم ولی ندیدم، رفت توی لیست با تشکر D:

وای واقعا ترس بدیه. اگه روزی بتونم به این ترس فائق بیام میتونم خونه مجردی بگیرم و مستقل زندگی کنم 
+وای خدا عجب تشبیهی😭 ناراحتش نباش عزیزم بپوش. اگه چیزی استایل داره، تکراریشم داره~
++ یعنی از نظر روحی روانی ثابت و عادی بودن :) 
+++وهییی به نظر من حقیر سریالش از کتاب بهتر بود. حداقل از جلد یکش. از اون موارد استثنا بود:)))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
Designed By Erfan Powered by Bayan