A White Door Casts a Faint Shadow

  • ۰۰:۰۰

یکی از خاطره های عجیب دوران کودکی من، این بود که یه بار عمه جان اومده بود خونه ما که از من و باران مراقبت کنه.

همه چی داشت خوب پیش میرفت، ما هم بچه های خوبی بودیم در کل. تا اینکه یهو گوشی عمه زنگ زد.

رفت تو اتاف مامان بابا که با تلفن صحبت کنه. نمیدونم چرا... نمی دونم چرا اینکارو کردم! ولی در اتاق مامان بابا رو عمه قفل کردم! بعد دست بارانو گرفتم، رفتم تو اتاق خودمون، درو بستم و رو خودمون قفل کردم.

عمه که تلفنش تموم شد دید در قفله، فکر کرد گیر کرده. برای همین محکم بهش کوبید و باز شد. انگار قفل خوب کار نمی کرده. بعد دید در اتاق ما هم قفله، و ما داریم گریه و زاری می کنیم و نمیتونیم قفلشو دوباره باز کنیم.

خلاصه، ماجرای عجیبی شد. آخرش یه جوری از بالکن که به اون اتاق راه داشت کلیدو بهش رسوندیم و درو رومون باز کرد. البته، تا سالها که ما تو اون خونه بودیم جای مشت عمه که میخواست در این طرف هم به زور باز کنه رو در چوبی موند!

جالبیش این بود که همون عصر، قشنگ یادمه، داشتیم بستنی لیوانی میخوردیم و من پوست-در بستنی رو اشتباهی یه جوری گذاشتم که قسمت بستنی ایش خورد رو فرش. و فکر می کردم دلیل اینکه عمه ناراحت و عصبانیه از دستم اینه! یعنی یه درصد فکر نمی کردم قفل کردن خودم و خواهرم و عمه ام تو اتاقای مختلف کار بدی بوده باشه!

تا مدت ها این خاطره تو ذهنم بود، و برای شوخی و خنده هم زیاد تو فامیل مطرح شد.

 

امروز مامان تو اتاق خودش کلاس داشت، باران تو اتاق خودمون. صدا به طرز عجیبی رو مخ بود. یعنی... مثل وقتیکه صدا میخوره تو دیواره جمجمه ات و دنگ دنگ صدا میده. خیلی بد. من رفتم در اتاق مامانو بستم، بعدم در اتاق بارانو، و خودم نشستم تو حال که درس بخونم.

اون لحظه یهو فهمیدم منِ بچه داشته به چی فکر می کرده.

شاید من، تو اون عالم بچگی و ناخودآگاهی میخواستم فقط... همه آدما و صداها رو پشت درها قفل کنم، و خودمم برم پشت امنیت یه در دیگه پنهان بشم.

درها خوبن. قفل ها حتی بهترن. مکان های تنگ و تاریک و ساکت؟ شگفت انگیزن! حتی تو بچگی هم اینو میدونستم... اینو میخواستم. که فقط یه گوشه قایم بشم و بقیه برن گوشه های خودشون و به من کاری نداشته باشن.

ای‌کاش انسان موجودی اجتماعی نبود.

ای‌کاش برای ادامه حیات به دیگر انسان ها نیاز نداشت.

ولی آخرش، برای ادامه بازی راهی نداریم جز اینکه در رو باز کنیم.

Alex Ai

جدا ای کاش.. 

واقعا ترجیح میدادم امسان از نظر سبک زندگی به خرس نزدیک تر می بود تا مورچه :):
Alex Ai

خرس میشدیم ولی باز یکی به در مشت میزد و پیدامون میکرد.. شاید شکارچیا

اییح. آدمای مزاحم!
Yuka

یادم افتاد چقدر دوست دارم omori رو بازی کنم و چقدر نمیتونم. شرحه شرحه شدم :')

:_) درک می کنم. منم کلی بدبختی کشیدم و حسرت خوردم تا تونستم نصبش کنم... 
ایح. از دست این بازی کامپیوتریای پر حجم و لپتاپای داغون :_)
سَمَر ‌‌

همیشه همینو میخواستم. ای کاش..

اوهوم .:(:
سین دال

آخی...

:")
سین دال

آخی...

Nobody -

هلن کوچولوی کیوت :)))

دقیقا، دقیقا. کاش موجود اجتماعی نبودیم.

D:" 
اوهوم :(:
free bird

سلام :)

مهم نیست هرچندبار پشت درها مخفی بشی، شاید خوب باشه امیدوار باشم که همیشه شخصی باشه که برای بیرون آوردنت از اون پشت، به همه‌ی درها مشت بزنه.


:)))
آره. از این نظر که بهش نگاه می کنیم، حس خیلی خوبی داره :)))
Ame no aoi sora

یاد اون تیکه از از اندینگ سائو افتادم که می گفت 

اگه می تونستم تنها زندگی کنم هیچ وقت کسی رو دوست نمی داشتم یا عاشق کسی نمی شدم

ووقعا ای کاش آدم موجود اجتماعی نبود و بدون بقیه هم نیازاش بر طرف میشد 

همین بقیه که نیازاتو برطرف میکنن نیازای زیادی هم درونت به وجود میارن و اون قدر که نفع دارن آسیب هم می رسونن حالا چه خواسته چه ناخواسته 

وای آره *__* اندینگ آلیسیزیشن رو منظورته دیگه...؟ اصلا اونو یادم نبود :) خیلی خوب توصیفش کرده بود.
اوهوم...
ایکاش میشد این تناقض اجتماعی بودن و نیاز به تنهایی رو حل کرد یه جوری :)
Ame no aoi sora

آره آره اون اندینگ رو خیلی دوست دارم انگار از زبون آلیسه آهنگش فوق العاده ست شاید چون خواننده ش لیساست وای خدا چقدر صدای لیسا و رئونا رو دوس دارم. ترجمه ش هم که نگم برات کلا من تو آهنگای سائو مال آلیزیشن رو بیشتر دوست داشتم اون اوپنینگه که اولش میگه به این احساسات قوی که درونم می درخشند افتخار می کنم و در برابر این تقدیر تا آخر می ایستم رو هم خیلی دوست دارم

یه حالت محوی داره و درست چهره ها رو نشون نمیده، از اون مدلایی که دوسش دارم یه جنگل تو سایه و...... یه اتفاق جالبی هم سرش بود

 

اون آخرش میگه آرزوی منم فقط این است که تو هم هر کجا که هستی از فراغم گریان باشی

اون تیکه از فراغم گریان باشی رو نمی فهمیدم از معلم ادبیاتمون پرسیدم اونم هی میگفت این یه جاییش میلنگه تو کاملشو برام بفرست ولی خب طبیعتا نمیشه اندینگ انیمه ای با این معنی رو واسه معلمت بفرستی😂🤣 منم گفتم چون ترجمه شده ست شاید اشتباه شده باشه 

 آخرش که تیکه آخرش رو براش فرستادم گفت این چرا اینجوریه معنی انگار با طرف پدر کشتی داره اصلا به نظرم این شعر نیست مِعره 🤣🤣🤣🤣تا دوماه بعدشم با دوستم به این جمله خندیدیم

ولی خب قلبم شکست اوباهت آهنگ عزیز انیمه عزیز ترم رفت زیر سوال🙂

وای یکی از چیزهایی که منو تو هنرشمشیر آنلاین آلیسیزیشن پیش برد همین آهنگاش بود! اون  اوپنینگ رئونا و اندینگ لیسا... :_) خیلی زیبا بودن. 
من پارت اول آلیسیزیشن رو بیشتر دوست داشتم.. هم خودش هم آهنگاش! مثلا Resister و اونیکی که اسمشو یادم نمیاد...":) 


وای خدا XD واسه معلم ادبیات...
نه نه اصلا تقصیر ابهت سائو نیست . آخه معلمان ادبیات که نمیتونن زیبایی ظریفش رو درک کنن بیچاره ها XD
Ame no aoi sora

بله بله دقیقا ولی احیانا اوپنینگ لیسا و اندینگ رئونا نبود؟"-" من از صدای یویی هم بدم نمیاد بخصوص تو again*-*

بله بله دقیقا

من البته کلا سر ایشون رو با انیمه انیمه کردنام بردم ^-^

نمیدونم راستش *__* تنبلیم میاد برم چک کنم...
یویی که خیلی خوبه! بقیه آهنگاشم گوش دادی؟ Feel my soulش خیلی قشنگه :_) حیف که دیگه تو کار موسیقی نیست...
Ame no aoi sora

آممممم خب فکر کنم هونم اوپنینگ لیسا و اندینگ رئونا باشه *-*

نه ولی من از goodbye days ش هم خوشم میاد، برم اینی که گفتیو بیابم

جدی؟ چرا؟ حس کردم آهنگ جدید نمیبینم ازش

نمیدونم *-*
اوه منم اونو دوست داشتم! کلا همه آهنگاش به جز Again و اوپنینگی که برای بلیچ خونده بود همه آروم و نرمن... البته من آهنگای تندشو بیشتر دوست دارم *-*

فکر کنم رها کرده بود رفته بود سمت بازیگری... آخرین بار تو صفحه ویکی پدیاش اینو دیدم.
Ame no aoi sora

منم از تنداشو بیشتر دوست دارم ^-^

پس باید برم سمت فیلماش

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
Designed By Erfan Powered by Bayan