- شنبه ۳ خرداد ۹۹
- ۱۷:۴۵
چند شب است که دلم میخواهد درباره اش بنویسم. نه به دلیلی که همیشه درباره انیمه ها مینویسم، یعنی مشتاق کردن بقیه برای دیدنش، بلکه برای اینکه چند سال بعد بخوانمش و بفهمم نسبت به آن چه احساسی داشتم، اگرچه دقیقا نمیتوانم توصیفش کنم. چه طوری این احساس، احساسی که حالا دارم، به درستی به خود آینده ام منتقل بشود؟
معما دیگر بس است. لحن کتابی هم همینطور. میخوام درباره ناروتو بنویسم.
باید اعتراف کنم که ناروتو، جاش رو دقیقا همتراز گیم آف ترونز توی قلبم باز کرده. خود منطقیم شاید بخواد بحث کنه درباره عظمت و مشهوریت گیم آف ترونز، اما خود احساسیم همین الان زد پشت گردنش و به روش نینجایی بیهوشش کرد. بله...می گفتم. ناروتو، شبیه ترین انیمه به گیم آف ترونزه(از بین انیمه هایی که دیدم، فعلا. کیمیاگر تمام فلزی هم میتونست این جایگاه رو داشته باشه، ولی هر جور فکر کنی، شاید از نظر کیفی بشه، ولی از نظر کمی، یا بسط دادن داستان و شخصیت ها به ناروتو نمیرسه. این درحالیه که من هنوز :1)خود ناروتو رو کامل ندیدم 2)three big شونن جامپ، یعنی بلیچ، وان پیس و ناروتو رو ندیدم و نخوندم)
چرا ناروتو رو دوست دارم؟ احتمالا با دیدن قسمت اولش، یا خلاصه داستان توی سایت ها نتونید دقیقا درک کنید چرا.(حداقل باید تا آخر ناروتو پارت 1 ببینید)
خلاصه ها هیچوقت داستان رو درست به آدم توضیح نمیدن. توی خلاصه ویکی پدیا، میگه شونزده سال پیش یه روباه نم دم شیطانی به دهکده پنهان در برگ حمله میکنه، و هوکاگه، رئیس دهکده، اونو توی بدن یه بچه به اسم ناروتو مهر میکنه. این بچه هم به تنهایی بزرگ میشه. چون همه ازش متنفرن، و میخواد خودش هم هوکاگه بشه که مردم بهش احترام بذارن.
امکان نداره با همچین توضیح خشک و خالی بدردنخوری کسی دقیقا بفهمه ناروتو چیه. ناروتو درواقع، داستان شخصیت اصلی و دوستهاشه، که توی پارت 1، دارن سعی میکنن که قوی تر بشن که بتونن جای بزرگترهاشون رو در نینجا بودن بگیرن(یکی از مهم ترین مفاهیم ناروتو هم همینه نسل جدید و پرورششونه. طوریکه نسل آینده، مثل مهره شاه توی شطرنج توصیف شده)
ولی داستان به همین سادگی نیست. چون چیزهای خیلی زیادی توی گذشته و آینده شون هست که روی زندگی اونها تاثیر میذاره. اتفاقاتی که وقتی خودشون بدنیا نیومده بودن، رخ داده و الان سرنوشت اونا رو تغییر داده یا به هم گره زده. تصمیم ها و انتخاب ها...
هنر کیشیمتو، نویسنده ناروتو، این بوده که قبل از نوشتن چپتر اول باید روی 200، 300 چپتر کار میکرده. حتی قبل از اینکه داستان شروع بشه به تعریف شدن، شروع شده. این از داستان.
حالا شخصیت ها
به نظرم ناروتو از اون داستان هاییه که بعد یه مدت، دیگه دست نویسندش نبوده و متعلق به خدای داستان ها، یا یه همچین چیزی، هست که که شخصیت ها دیگه فقط ساخته ذهن نویسنده نیستن. مثال، مردم پرسیدن که چرا کاکاشی ماسک میزنه، و طرفدارا شروع کردن به تئوری سازی درباره پدرش، دوران کودکیش، پایبند بودنش به قوانین، پنهان کردن احساساتش، پنهان کردن خون دماغ شدنش موقع کتاب خوندن (*_*) و ....
درحالیکه نویسنده به سادگی گفت:چون نینجا ها به نظرم باید مرموز میبودن، اما اگه واسه همه ماسک میذاشتم طراحیشون سخت میشد، پس کاکاشی همینطوری موند :|
درچنین مواردی، آدم باید ناامید بشه از نویسنده. اما برای من برعکس بود. به نظرم این یعنی نویسنده انقدر شخصیت رو خوب ساخته که دیگه شخصیت نیست. انسانه.
یه پیام بارزگانی:ناروتو جز اون انیمه هاییه که شخصیت فرعی های بسیوووووور جذابی داره. اما جالبیش اینجاست، که حتی در این حالت هم، شخصیت اصلی هرگز از جذابیتش کاسته نمیشه، واصلا نمیشه شبیه شخصیت اصلی شونن گونه با یه دوست خیلی جذاب و عشق دوران کودکی. (البته ناروتو هرسه این گزینه ها رو داره،اما باز هم متفاوته با اکثر شونن ها)
اینجوریه که شخصیت فرعی ها هی جذابتر میشن، بعد ناروتو ازشون میزنه جلو در خفنیت، بعد دوباره شخصیت فرعی ها میزنن جلو و بعد ناروتو و... این ماجرا ادامه پیدا میکنه تا وقتی همه به سرحد جذابیت برسن.
دنیا رو هم که نگم براتون. ما، یا خارجی هایی که زیاد از دوران ادو(یعنی همون دوره زمانی ناروتو) سر در نمیاریم، کاملا حس دوران دایموها، دهکده ها و نینجا و سامورایی ها، کشورهایی که به هم حمله میکنن و حس حال مردم کلا خیلی خوب حس میشه، که به خاطر طراحی و داستان خوب هست.
چیزی که ناروتو حتی از گیم آف ترونز هم بهتر عمل کرده، استفاده از جادو و اینجور چیزاست، که عناصر جادویی ناروتو از گیم اف ترونز برای من حداقل جالبتره. می دونم که گیم آف ترونز اصلا قرار نبوده جادوگونه بشه، ولی خب...شخصا این جور فانتزی رو بسیا دوست میدارم.
چیزی که ناروتو گیم آف ترونز با هم توش اشتراک دارن، تولیدکننده های ... هست. تولید کننده های... اه. ولش کن...جای خالی رو خودتون پر کنید.
ناروتو، کش داده شد به خاطر اینکه سازنده هاش از پول بدشون نمیومد. انیمه ای که میتونست توی 350 قسمت تموم بشه، 720 قسمت طول بکشه آخه؟ با یکعالمه ova و فیلر اضافه؟ و آخرم مردم مجبور باشن برن فیلم رو ببینن که آخرش رو بفهمن؟ مانگای ناروتو، نه تنها ازش عقب نیافتاد، بلکه به خاطر فیلر ها خیلی جلو هم افتاد.
این بلا، سر گیم آف ترونز و سریالش هم اومد، ولی برعکس. یعنی خیلی سریع سر و تهشو هم آوردن.
و آخر سر، امید و حس محبت ناروتو. چیزی که به خودش جذبتون میکنه، انگار...یه حسه عجیبه که شاید خود نویسنده هم براش برنامه ریزی نکرده، ولی توی دنیای نینجاها وحود داره. ناروتو، نه خیلی شونن و پر از شادیه، نه خیلی دارک و واقعی گرا. یعنی داره بین دنیای واقعی(دنیای پر از جنگ) و دنیایی که باید یه روزی داشته باشیم(دنیای پر از صلح که آدما با تلاش میتونن به هرجایی برسن) تعادل ایجاد کنه و از هردوتاش استفاده کنه. از این بابت، بهترین گزینه است که به بچه ها(منظورم از 8،9 سال تا 18 سال، یعنی همون نسل آینده خودمون) نشون بدیم(نشون بدیم فعل درستی نیست. دستش باید ببینیم باشه. چون خودمم جزوشونم *_*) و بگیم:نگاه کن. این دنیاییه که ما باید داشته باشیم.
حس خوب، دوست و خانواده داشتن، خنده ای میان جنگ، درک کردن، تنهایی که به پایان میرسد، نینجا بودن و....
وقتی متنمو میخونم، احساس میکنم اونطوری که باید حسمو منتقل نکردم و فقط از نظر اسختاری ناروتو رو بررسی کردم و گفتم اثر خوبیه. در حالیکه یه اثر خوب نیست. چیزیه که...داستانیه که قراره به یادتون بمونه و احساسیه که قراره توی ذهنتون شکوفه بزنه و ...
واقعا نمیتونم توصیفش کنم.
میشه کمک کنید؟
پ.ن:میدونستید ناروتو بعد هری پاتر بیشتری فن فیکشن های دنیای رو داره؟
فکر کنم میدونستید چون خودم گفته بودم به گمونم...هووم.
از تعداد فن فیکشنا، میشه به این رسید که چقدر داستان روی طرفدارا تاثیر گذاشته که دلشون بخواد وقت بذارن و داستان خودشونو برای اون داستان اصلی بنویسن. انار هرچی فن فیکشنا برای یه داستان(تاکید میکنم. داستان) بیشتر باشه، ارج و قربش برای خدای نوسندگی بیشتره.
(به این اشاره کنم که به اندازه ناروتو، معتاد یکی از فن فیکشن هاش شدم dreaming of sunshine، که خیلیم معروفه.)
پ.ن:و آهنگ ها...
خدایا آهنگ ها...
ناروتو همونقدر که آهنگ های غیرقابل تحمل داره، آهنگ های بی نظیرم داره.
اینهایی که میذارم مال ناروتو شیپودن هستن، ولی ناروتو هم دو تا اوپنینگ قشنگ داشت که حوصله پیدا کردنشون رو ندارم، شرمنده:
و همونطور که به یه دوست پیشنهاد کردم، یه بارم که شده آهنگای بیچاره رو گوش بدید..هم گناه دارن..هم ثواب داره :)
ویرایش:ای خود آینده، این همه وراجی فقط یک هدف داشت، و آن هم این بود که بگویم، ناروتو واقعا مثل یک جرقه نارنجی وسط تاریکی می درخشد، در ذهن و روح تو می درخشد، اگه چیزی که لازمه رو ازش برداشت کنی.
منظورم اینه که...آخ بیخیال، خود آینده خنگ عزیزم، فقط اینو بدون که همیشه امید هست که بتونی یه ذره شبیه ناروتو باشی، و خیلی هم ارزششو داره. ارزش این همه تلاش و سختیو داره. حتی اگه فقط یه لحظه باشه، اون لحظه خاص...حس گفت انگیزی داره.
اون لحظه ای که جرقه نارنجی می درخشه.