اعتراف

  • ۱۶:۰۱

نام:هلن پراسپرو
جرم:پاک کردن قالب برای مدت نامشخص
بهانه:پر نشدن دفترچه اش
زمان ارتکاب جرم:آخرین روز بهار 99
اظهارات مجرم:
یکی از روزهای گرم بهاری بود. درواقع، آخرین روز گرم بهاری سال 99. به درخواست مادر رفتم سرکوچه گوجه بگیرم. البته، با رعایت پروتکل های بهداشتی.. داشتم به فکر هایی فکر میکردم(!) که آن روز صبح بهشان فکر کرده بودم.:
-گرمه
-خب الان چیکار کنم
-بریم یه لیوان شیر و کولوچه برداریم بشینیم ناروتو ببینیم
-البته باید سینی بردارم که نریزه رو تخت
-صبر کن ببینم...ناروتو که تموم شده
-پس حالا...
افکارم به اینجا که رسیدند، قطع گشتند. برای چهار ماه، ناروتو دلیل وجود وهدف من بود. ساعت زنگیم، و لالاییم بود. این فصل از زندگیم را، با افتخار بهار ناروتویی صدا می‌کنم. اما حالا این بهار تمام شده و من باید فکر تابستان باشم مگر نه؟ حالا به چه امید و هدفی بلند شوم؟

 به دفترچه نیمه پر کاهی توی کشو فکر کردم که بعد از یک سال هنوز پر نشده بود. به این فکر کردم که چقدر این دفترچه ها شبیه منند و هر سال من را نشان میدهند. امسال من مثل این دفترچه خالی بود. بدون هیچ نوشته یا فکری. هر انسان عاقلی، دلیل خالی بودن دفترچه اش را «خودش» تصور میکند، اما من نه. من وبلاگم را سرزنش میکنم. چون همه افکارم مستقیم به آنجا سرازیر شده، و ختی یک قطره برای دفترچه کاهی نصفه نمیماند. همین باعث شد، لپتاپم را روشن کنم و قالبم را پاک کنم.
شک داشتم؟ بله. غمگین شدم؟ صد البته. اما تصمیم گرفتم در این سه ماه، به وبلاگ خوانی رضایت بدهم، و افکار و ایده ها و احساساتم را برای دفترچه کاهی و پوشه پیشنویس دوم کتاب اورسینه نگه دارم. هرچه باشد، من فقط یک جوی آبم که لیوان های خیلی بزرگی به سمتم دراز شده اند.

این اعتراف نامه را قبل از ارتکاب جرم مینویسم، که وقتی تصمیم گرفتم وبلاگ را برگردانم پستش کنم، نه اینکه انتظار بخشش یا چیزی شبیه این داشته باشم. فقط میخواهم زاویه دید مجرم را نشان قضات بدهم. نه...درواقع میخواستم زاویه دید خودم را نشان هلن بدهم، که از مخالفان سرسخت پاک کردن و رفتن است.

 حتی مطمئن نیستم زمان انتشار این پست کی خواهد بود. شاید همین فردا یا شاید آخر تابستان. من خودم اواسط مرداد را پیش بینی میکنم.

 من برای این جرمم به اندازه کافی تنبیه شده ام. همین که یک ایده تازه و دست نخورده توی ذهنم را نتوانستم بنویسم چون باید «فصل» جدید را شروع کنم، بس است مگر نه؟ همچنین خواستم بگویم از جنایاتم پشیمان نیستم، و همه اینها برای منفعت همگان(!) بوده.

امضا

هلن پراسپرو

99/03/31

 

پ.ن:باورم نمیشه حتی یه روز هم نتونستم این لیوان لعنتیو بذارم تو کابینت درو روش قفل کنم :/

پ.ن2:با تمام وجود به دلیل این مسخره بازی معذرت میخوام. به این میگن دیوانگی، که من هیچوقت مبتلا بودن بهشو انکار نکردم. 

گن‍ ‍دم

پس که اینطور:)

آره...
اینطور
nobody !-

هممم... به نظر من که جرم چندان سنگینی هم نیست. :) :دی

چرا سنگینه. ملتو مسخره کردم آخه...در عرض سه ساعت میبندم و باز میکنم و اعتراف نامه هم تازه می نویسم....

اصلا من ته مسخرگیم :/
free bird

چقدر بامزه بود D:

مجرم کاوایی ای (!) هستین خلاصه :) 

خب خدارو شکر(نفس راحت)

مجرم های کاوایی بهترین نوع مجرمن :)
Violet JArron

متاسفانه عکس شمشیر نمیاد.

 

استاد پرایم رو میخوای حذف کنی؟ واقعا؟؟؟

بزنی توی اینترنت chokuto میاد. 

نه ببخشید غلط املایی بود. میخواستم بگم هدف..اونجوری شد.
عشق کتاب

هلن من الان اینو دیدم و فهمیدم براش نظر نذاشتم.خلاصه حلال کن:))

اظهارات مجرم که نظر نذاشت:

به خدا ندیدم... ستارش روشن شدا ولی ندیدم.اصلا نخوندمش! الان براش نظر میذارم!

نظر مجرم پس از دستگیری توسط پلیس بیان برای اعتراف نامه هلن:

جرمت بسی سنگین بود خواهرم! اصلا چرا اینگونه کردی؟! تو به هیچ عنوان حق نداری این کار را با وبلاگت بکنی! فکر مارا نیز کرده ای؟(ببخشید یه لحظه جوگیر شدم:))

منتظر مرام نامه ات هستما ! ^^

نه تقصیر منه. تو شریک جرمی فقط :) نمیدونم چیکار کردم که ستارش روشن نشد برای یه سریا...یا اگه شد رفت اون پایینا که کسی ندیدش.


بله بله...بسی پشیمانم و در آرزوی بخشش! اصلا یک روز هم نتوانستم تحمل کنم ولی...و خیلی زود به آغوش سپاه نیکی برگشتم و نشان شوم روی بازویم ثبت نشد خدا رو شکر :)

فکر نکنم بنویسم. آخه...مرام نامه خاصی نیاز ندارم. همه دور هم خوشحال و خوبیم اینجا...قانون نیاز نداره به گمونم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan