اصل گرایی:لی vs شیکامارو

  • ۱۵:۵۳

پدر بنده عادت داره کتاب هایی از انتشارات «راز»طور بخره و نخونه. همون کتاب هایی که به جز تایتل اصلیشون، یه جمله هیجان انگیز هم به عنوان تایتل فرعی دارن. اکثر اوقات این کتابا به بقیه کتابای توی کتابخونه در حال خاک خوردن می پیوندن، ولی بعضی وقتا، اگه شانس و کاور کتابه خوب باشه، میافته دست من و خونده میشه.

آخرین کتابی که این شرایط شامل حالش شد، کتاب «اصل گرایی» یا «essentialism» بود. همین که شروعش کردم فهمیدم قراره به یه پست خیلی طولانی تبدیل بشه.

تا حالا شده به خودتون بیاید ببینید انقدر کار دارید که وقت ندارد لیست کاراتون رو حتی بنویسید؟ پروژه ای که از فلان دوست قبول کردی، فلان پارو پوینت که باید درست کنی، زنگی که خیلی وقته به فلانی نزدی، کلاسهایی که فقط جزونه هاشونو گرفتی و هنوز نخوندی؟

یه کمد نامرتب چی؟ تا حالا داشتید؟ کمدی که پر از لباساییه که یه روزی میپوشید، ولی اونقدر شلوغه که مانتوی موردعلاقتون مدام توش گم میشه. این کتاب داره روشیو یاد میده که بتونیم به دیگران، فشار جامعه یا بعضی وقتا خودمون نه بگیم. بهمون میگه که نباید انرژیمون رو تقسیم کنیم در جهت های مختلف. 

اصل گرایی یعنی چی؟یعنی قدرت انتخاب کردن از بین گزینه ها، حذف کردن گزینه های خوب و انتخاب گزینه های واقعا ضروری. یعنی وقتی تابستون شروع میشه یه لیست دراز از اولویت هاتو ننویسی بچسبونی رو دیوار، و فقط روی یه چیز خیلی مهم تمرکز کنی. از اونجایی که کلمه اولویت خودش یعنی اولین، نه اولین ها. نمیشه اولویت رو جمع بست. آدم اصل گرا آدمیه که همه گزینه هاشو بررسی میکنه، و بهترینو انتخاب میکنه. آدم فرع گرا به گزینه ها واکنش نشون میده. آدم فرع گرا خودشو تو کار غرق میکنه ولی به هدف نمیرسه، آدم اصل گرا تلاششو میذاره برای زمان درست.

خیلی از فرع گرایی ها دلیلش درماندگی اکتسابیه. مثلا یه هلنی رو تصور کنید که چون کلاسای تابستون رو نبوده، اولین امتحان ریاضیش رو در مدرسه جدید خراب میکنه. الان احساس میکنه که اختیارش در خوب دادن امتحانا ازش گرفته شده، و بنابراین درمانده است. هلن به دو صورت میتونه واکنش بده. اول:بیخیال بشه و بگه من نمیتونم بهتر بشم. دوم:شروع کنه به تلاش کورکورانه.

هر دو این گزینه ها بدن، دومی بدتر. چون هلن به جای اینکه جزوه های مرتب تر بنویسه، درس رو مفهومی تر بخونه و کلاس بره و به خودش اعتماد داشته باشه، میشینه هیولاوار تست و سوال حل میکنه. یا اینکه صد بار صد بار جزوه های قبلیشو میخونه، که به شکست دوبارش منجر میشه. 

اولین قدم اختیاری ام باید باور به اختیار باشد

میخوام یه مثال ناروتویی بزنم. آماده باشید D:

لی و شیکامارو رو تصور کنید. لی، کسی که وحشتناک و هیولاطور تمرین میکنه تا قوی تر بشه، شیکامارو که در وقت اضافش می خوابه و ابرا رو نگاه میکنه. اما اگه در آخر دستاورد های شیکامارو و لی رو مقایسه کنیم، میبینیم که شیکامارو در مقایسه با لی به جاهای بالاتری رسیده و اثر بخشیش بیشتر بود. خب...پس این ضعف نویسندگیه نه؟ به نظر من، این قوت نویسندگیه.

فرع گرا واکنش نشون میده، اصل گرا پیش بینی میکنه.

شیکامارو صبر و فکر میکنه. لی زیادی تلاش میکنه، و با عجله عمل میکنه. من نمیخوام توانایی و تلاش لی رو زیر سوال ببرمو اصلا جرات همچین کاریو ندارم.(سلام گربه سنپای:)) توانایی تایجتسوی لی خودش یه جور اصل گراییه. ولی شیکامارو بیشتر فکر میکنه، گزینه هاشو بررسی میکنه، با کمترین تلاش به هدفش میرسه. 

یه مثال دیگه اصل گرایی شاید ناروتو باشه. ناروتو کلا یه راسنگان رو داشت، یه تصویر سایه ها رو(با یه سری قدرت دیگه که خطر اسپویل داره) ولی با همینا شد شخصیت اصلی داستان. از طرفی ما کاکاشی رو داریم که هزار تا تکنیک داره که ما اونقدرام چیزی ازش ندیدیم. پس یعنی، تمرکز و تمرین روی یه سری قدرت = شخصیت اصلی شدن

حتما این چند وقته اسم مینیمالیسم به گوشتون خورده. من تا اونجاییکه یادم میاد به این -ایسم خیلی اعتقاد داشتم. مثلا علاقه بزرگترا رو به ماشین یا خونه جدید و بهتر درک نمیکردم، یا مثلا میزان مصرف گرایی خواهرم برام عجیب بود! برعکس، کاملا با روحیه ژاپنی توی-یه-اتاق-زندگی-کن همذات پنداری میکردم، طوریکه تصمیم گرفتم اون حالت ساده زیستانه کم خرج کردن، بدون زلم زیبمو رو تو زندگی خودم در پیش بگیرم. یه سری از هزینه های اضافه ام رو حذف کنم، حتی اگه من کسی نباشم که داره اون هزینه ها رو میده.

حالا همینو بیارید تو کارها. به جای قبول کردن کلی مسئولیت و نداشتن زمان برای هضم همه مسئولیت ها و چیزایی که میخوایم یاد بگیریم، میتونیم روی چیزهای ضروری تر تمرکز کنیم. فقط کافیه گاهی اوقات «هیچ» کاری نکنیم.

توی اکثر دین ها هم به ساده زیستی و قناعت توصیه شده. نه به خاطر اینکه بتونیم حال دیگران رو درک کنیم، به خاطر خودمون. به خاطر رها شدن از چیزهای اضافه زندگیمون که باید نگرانش باشیم. اینطوری میتونیم تمرکز بیشتری کنیم روی بیشتر یاد گرفتن و فکر کردن درسته؟

اگر به دنبال دانش هستید، هر روز چیزی اضافه کنید. اگر به دنبال خرد هستید، هر روز چیزی کم کنید.

 

 

پ.ن:سوال:چرا من هی دارم مثال های ناروتویی میزنم و دست از سرش بر نمیدارم؟

جواب های احتمالی:

1)علاقه مفرط و غیرقابل کنترل

2)چیزهای خیلی زیادی میشه ازش یاد گرفت و میخوام به دیگر بلاگران منتقل کنم آموزه ها رو.

3)دارم به صورت روانشناسانه روی مغزتون کار میکنم که احساس کنید اگه ناروتو رو نبینید چیز زیادی رو از دست دادید.

 

پ.ن2:دوستان گرامی. لطفا اگه با بچه 5 تا 70 سال تو خونه انیمه شونن نگاه میکنید، بهشون هشدار بدید که اینا همه تخیلیه، و نمیشه با فقط تسلیم نشدن هوکاگه شد. خلاصه اینکه، خواستم یادآوری کنم دنیا انیمه شونن نیست.

free bird

سلام :))

چه پست مفیدی  D:

منم این اواخر به چیزهای مشابهی فکر می‌کردم . وقتی سردرگم می‌شدم و از زیادی کارها و فشاری که انجام ندادن و روی هم تلنبار شدنشون بهم وارد می‌کرد ، یک گوشه میافتادم ، خواهرم بهم می‌گفت اولویت‌امو  تغییر بدم . برای همین مدتیه ذهن من هم مشغول افکار تقریبا مشابهی هست . ولی دیگه خبری از تماثیل ناروتویی نبود D: ممنون :)

 

سلام:) 
خوشبختانه یا متاسفانه، من از همون اول انقدر تنبل بودم که اصل گرا هم حتی نیستم چه برسه به فرع گرای پرکار و اینا :") این کتاب برای همه خوبه. هم تنبل هایی مثل من، که به راه راست هدایت بشن، هم پرکارهایی مثل شما که کارتون رو سبک کنید :)
اهههه حیف شد :( تماثیل ناروتویی برای ذهن خیلی مفیدن *_^
free bird

نظرم دوبار ارسال شد گفتم بیام یکیشو تغییر بدم D: 

امروز آزمون رانندگی قبول شدم بالاخره T_T خدا رو شکر :)) 

 

وای مبـــارک باشه :))) 

=خیلی عجیبه من امشب خواب دیدم داشتم رانندگی میکردم و رفتم تو گارد ریل...این به اون ربطی نداره(متفکر)
گربه ...

سلام:) خوبه ازت راضیم هلن چانXD  و اینکه نگران نباش من همونقدر که لی رو دوست دارم، شیکامارو هم دوسش دارم:))

بزار از این اسکرین شات زیبا بهره مند بشیم(http://bayanbox.ir/view/497259851111991279/Annotation-2020-05-29-221920.jpg)

 

آه احساس می کنم دنیا داره با من صحبت می کنه:) می دونی من این مدت تصمیم گرفته بودم که تمرکزمو بزارم روی چندتا چیز و از این شاخه به اون شاخه نشم:) چون من درعین حال که آدم تنبلی هستم، فرع گرا هم هستم:| و این ویژگیم تو همه چیز خودشو نشون میده مثلا صدتا انیمه و فیلم و کتاب همزمان می بینم و می خونم و هیچ کدومو به پایان نمی رسونم. ولی این مدت سعی کردم اینکارو نکنم. مثلا فقط ناروتو ببینم:)

بعضی وقتها آدم باید کلی با خودش مبارزه بکنه؛ با یه عالمه احساسات مختلف، تا بتونه اون گزینه های خوبو حذف کنه. پس کار سختیه:) چون آدم مطمئن نیست که اون لحظه کارش چقدر درسته، چون حس هایی مثل عقب موندن به آدم فشار میارن.

کتاب خوبی معرفی کردی:) قبل اینجا هم رفتم یه وبی راجع به اینکه یه آدم تو زندگیش چقدر وقت تلف می کنه خوندم:| دنیا داره باهام صحبت می کنه:) میگه گورتو گم کن و برای یه هدفی تلاش کنD:

شیکامارو رو آخه کس دوست نداره؟ انقدر گول(گل+گوگول)ـه که نمیدونم چیکارش کنم *_^
(زنده شدن خاطرات و گریه کنان به سوی دیدن دوباره آرک امتحانات چونین)

میدونم چی میگی...منم عین نقشه گنج داره راهنمایی میکنه دنیا به اصل گرا شدن. اول یکعالمه درباره مینیمالیسم و اینا شنیدم...بعد کلی مقاله و پست و...
وای میدونم...وقتی گزینه های خوبو حذف میکنی تا به ضروریا برسی، انگار مثلا...نمیدونم...میگه خب من بدرد اون یکیا هم نمیخورم. از اون بدتر...بعضی وقتا آدم باید با خودش کلی کلنجار بره که از روی اون تخت لعنتی پاشه و یکی از گزینه های ضروری رو انجام بده(اه کشیدن)

دنیا هم با این کلمات خردمندانه اش(گرداندن چشم)


فاطمه ‌‌‌‌

همین امروز داشتم یه ویدیو در مورد اسنشیالیسم (چرا مث آدم نمیگم اصل‌گرایی :/) می‌دیدم که تهش همین کتابو معرفی کرد و حالا هم پست تو! اگه این نشانه‌ی این نیست که باید برم دنبال کتابش پس چیه؟ :))

مرسی :)

چه عجیب...انگار دنیا داره همه رو به سوی اصل گرایی هدایت میکنه...
هومممم عجیبه
Fahimeh ^_^

چه پست قشنگی بود! مرسی که میای اموزه هاتو در اختیارمون میذاری. من خودم همیشه یه لیست بلند بالا و سخت برا خودم می نویسم و بعدش با تمسخر بهشون نگاه میکنم و به هیج کاری نکردن ادامه میدم:|||||

خوشحالم که استفاده کردی :) 
بیشتر اینا برای خودمن. انگار...م=بعدا بیام بخونمش و یادم نره که اینا رو یه روز یاد گرفتم...بقیه هم این وسط ازش استفاده می کنن:)

same dear. same :(
«نــٰاطـِقْ وُ خـٰامــوشْ»

جالب بود

خوشحالم که مفید بوده :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan