- پنجشنبه ۲۶ تیر ۹۹
- ۱۵:۴۸
نام(ها):همسایه من توتورو
my neighbor totoro
قشنگ.
زیبا هم نه. فقط میتونم بگم قشنگ.
شاید از اون طراحی های جادویی چیبلی، مثل مونونوکه یا شهر اشباح نداشت، که قابل درکه چون خیلی قدیمیه. ولی...قشنگ بود.
داستان ساده ای داشت، ولی یه سری لحظاتش رو باید چند بار دید و هر بار ازشون لذت برد. مثلا هر جا توتورو که بود. قسمت رشد دادن جوانه ها، گربه اتوبوسی(اتوبوس گربه ای؟) و از همه قشنگتر، قسمت ایستگاه اتوبوس. انقدر این موجود شیرین و نازه که دلم خوسات با اولین پرواز برم ژاپن، عروسکشو بخرم بعد بغلششششش کنم.(چی؟ پرواز به ژاپن ندارید؟ ای بابا!)
از اون بانمک تر، پدر بچه ها بود. تو کارتون های آمریکایی که بچه ها با یه موجود مهربون جادویی دوست میشن، بزرگترا یا کلا حواسشون پرته، یا کار بچه ها رو سخت تر میکنن با باور نکردن حرف هاشون. در حالیکه پدر بچه ها حتی افسانه های توتورو رو براشون تعریف کرد و باهاشون توی درختا دنبالش گشت. این یه جورایی....فرق بزرگسال های ژاپنی با بقیه دنیا رو انگار نشون میده. بزرگسال هایی که چندان هم بچگیشونو فراموش نکردن.
یکی از قشنگی های همسایه من توتورو و کلا چیبلی ها اینه که هیچ کلمه اضافی ای ندارن. همش رنگ و تصویر و حرکت و...موسیقیه.
تئوری هایی هست درباره اینکه آخر کار می و تسوکی چی شد، و اینکه داستانشون از روی یه می و تسوکی تو دنیای واقعی الهام گرفته شده. اما نمیخوام بگمشون اینجا، چون برعکس داستان واقعی می و تسوکی که اگه دوست داشتید تو اینترنت میتونید بخونیدش، داستان می و تسوکی دنیای توتورو خوب تموم شده، و من باور دارم که تا ابد با خوبی و خوشی زندگی کردن :)
-مامان خیلی زود میاد خونه. +واقعا؟ زود یعنی فردا؟
چطور ببینیم:
من نصفشو با یه دوبله دیدم، نصفشو با یه دوبله دیگه. خودم دوبله قدیمیش رو بیشتر دوست داشتم، ولی به احتمال خیلی زیاد زبان اصلیش بهتر باشه. چون تو یه دوبله به توتورو میگفتن خرس خاکستری، یه جا بهش می گفتن کپلو:|