هرزصد: پرده هشتم: مادر بودن

  • ۱۶:۰۶

 نام(ها):ماکیا:شکوفه زدن گل وعده در سحرگاه بدرود

یا ماکیا:سایوآسا(ژاپنی)

یا:maquia:when the promised flower blossoms

دربارش حرفای زیادی برای گفتن دارم، ولی نمی دونم از کجا شروع کنم. پس...بذارید از آسون شروع کنیم. ظاهر قضیه.

انیمیشنش یه مقدار کمی عادی نبود، اما با رنگ هایی که در زمان مناسب روشن و تیره میشدن کاملا جبران شده بود. چندان حس قرون وسطی طور رو نگرفتم، ولی خب...معمولی و خوب بود. در عوض موسیقیش برای خودش یه طیف رنگ عجیبی داشت...چیزی نمی گم. بشنویم.

خب دیگه...وقتشه، شجاع باش و شروع کن...

 Maquia: When the Promised Flower Blooms Design and Rough Sketches ...

من از این انیمه خوشم اومد، احتمالا به همون دلیلی که «همه» منتقدهای روتن تومیتو از انیمه خوششون اومد و 100 درصد رای گرفت. وجود عنصر «مادر» توی داستان.

من، و احتمالا همه منتقدا حس «مادر» داشتن رو درک میکنیم. درسته که ممکنه رابطه های کاملا متفاوتی با مادرامون داشته باشیم، ولی بالاخره اون ارتباط رو داریم. جالبی ارتباط ماکیا و اریل هم این بود که همه ارتباط ها رو در بر می گرفت. بچه، وقتی بچه است به کمک نیاز داره و به مادر مثل قهرمان نگاه میکنه. بزرگ تر که میشه، این احساس یا تبدیل میشه به حس مراقبت و protective طور، یا میشه غرور و حس بزرگ شدن. این درحالیه که مادر احساس میکنه خودش نه تنها بزرگتر نمیشه، بلکه داره کوچکتر هم میشه.

چرا اون اینقدر منو دوست داره؟به خاطر من از جونش مایه گذاشته؟

چرا اون انقدر باهوش و قویه؟ چرا انقدر تلاش می کنه؟ چطور میتونه انقدر پرکار باشه؟

میخواستم ازش مراقبت کنم.

می خواستم ازش بهتر باشم. مفید باشم.

من الان نمیتونه ازش مراقبت کنه.

من الان، فقط یه سرباره که خیلی ازش عقبه.

و الان متوجه این احساس شدم که...

نمیتونم ازش مراقبت کنم.

حس مشابه و در عین حال متفاوت. نیاز به محافظت، نیاز به دوست داشته شدن، نیاز به تایید، و در مورد من، حس رقابت.

همه این حس ها، وقتی با یه آدم عادی باشه مشکلی نداره. اما وقتی این رابطه رو با مادرت، که از ناتوان ترین حالت ممکن به اینجا رسوندتت داشته باشی، عجیب و پیچیده میشه. اینکه مادرتو تحسین می کنی، مثل یه اسطوره، و نمی تونی بهش برسی...انگار دینت رو در این رابطه ادا نکردی. در این رابطه شاگرد و استادی، وظیفه خودتو انجام ندادی.

و احتمالا همه منتقدای روتن تومیتو همچین حسی رو به صورت های مختلف تجربه کردن. شاید به دلیل کوتاه بودن، نتونستیم ارتباط اریل و ماکیا رو خوب ببینیم(باید انیمه سریالی می شد این:|) ولی به دو دلیل از سازندگان ممنونیم:1)یه داستان عاشقانه الکی نشد. 2)یه داستان عاشقانه الکی نشد.

نقد من به ماکیا اما، همون نقدیه که به اکثر انیمه های سینمایی دارم. چرا...انقدر کوتاه؟ به همه چی یه نوکی زده بودن. داستان لی لیا، که وسطاش سرسی لنیستر طور شده بود، خیلی ازش تند عبور شد. راشینه ساما و بقیه چی شدن؟ بیماری چشم سرخ رناتو ها چی بود؟

هیبیول...وای هیبیول! اصلا این خودش یه انیمه بود! به خاطر همین کوتاه بودن، به هیبیول هم اشاره کمی شد.

میدونم وقت نداشتن توی یه انیمه سینمایی به اینا بپردازن و رابطه اریل و ماکیا اصل داستان بود، اما اگه نمیتونستن جمعش کنن چرا وارد داستانش کردن اصلا؟ هان؟

از همه مهمتر...کریم! کریم بیچاره من به حاشیه رانده شد، درحالیکه جذاب ترین پتانسیل رو اون داشت.(مدیونید فکر کنید این عکسای پایین والپیپر مغزم شده)

 Krim | Maquia Wiki | FandomEdward Elric | Wiki | Anime Amino

کریم                 و          ادوارد الریک 

نمیتونستم اصلا به چشم کریمی ببینمش...هی میگفتم این ادوارده!(#تئوری-توطئه-اوتانا-سنپای)

حتی با اینکه نقش اد رو هم نداشت(توجه کنید...نقش اد رو نداشت) ولی شخصیت خیلی گوگولی بود، و حیف بود الکی شخصیتشو رها کردن.

 

از لحظات:

تو مامانی. مامان گریه نمی کنه. 

 

اون بیرون، اگه عاشق بشی، تنها میشی. 

 

منو فراموش کنید. منم فراموشتون میکنم. روزایی که اینجا بودم رو، این صبح رو در هبیولم نمی نویسم. مثل وصله یه پیرهن، جداش می کنم.

 

چطور ببینیم:خب...این که حرفی توش نیست، باید زیرنویس نگاه کنید چون دوبله مبهم حرف میزنه بعضی جاها رو، و اینکه همون دو نمه حس قرون وسطی ایش هم از بین میبره.

 

 

پ.ن:انگار فقط دو تا مونده. حیف شد...چه زود گذشت. این چالش به شکل عجیبی بهم مزه داد...فکر کنم دلم برای این ده روز تنگ بشه. این دو تا انیمه باقی مونده رو نمیدونم کدومو ببینم...تصمیم سختیههههه!

❣️Ailin Senpai❣️

خیلی تعریفشو شنیدم*----* اینجور که تعریف کردی به نظرم بزارم تو لیستمD:

واقعا قشنگ بود...مخصوصا با مادر دیدنش توصیه میشه :)
free bird

سلام :)

 تو وبلاگ گربه بزرگ باهاش آشنا شدم، حس لطیفی داشت :))

من امروز "مورد قتل هانا و آلیس" رو دانلود کردم ولی هم دوبله بود و هم خیلی جذبم نکرد و در دقابق اول رها کردمش. اگه انیمه لیست درست میشد خیلی خوب میشد :))) 

لطیف...
آره لطیف بود. بیشتر از لطیف البت ظریف بود. ارتباط فرزند و مادر معمولا همینطوره...

تو فیلیمو دیدمش..فکر کنم مشکل از دوبلش بوده...و اینکه چندان هیجان انپیز نبود...اونطور که نظرات می گفتن.
اکثر انیمه هایی که تو انیمه لیست هست سایتای دیگه هم دارن. مخصوصا انیمه های سینمایی رو...
سُولْوِیْگ 🌌

آقا همه چیزایی که من می‌خواستم بنویسم رو که بقیه دارن می‌نویسن. :/

من که کاری ندارم، اون وقتی که بالاخره خواستم بنویسم، همه اونایی که خواستم رو می‌نویسم و اهمیتی هم نمی‌دم که بقیه قبلا نوشتنشون! XD

ولی ماکیا رو هم خیلی دوست داشتم، واقعا قشنگ بود. 

+چه‌قدر از افعال متفاوت مصدر "نوشتن" استفاده کردم. XD

عیب نداره خب. مهم نیست که اونچیزایی که میخوای بنویسی رو بقیه نوشتن، مهم اینه که چیزی که قراره نوشته بشه رو دوست داشته باشی و بخوای بنویسیشون D:


گربه ...

این انیمه خیلی منو احساساتی کرد:(

انواعی از احساسات مادرانه رو به نمایش گذاشت و برای من دردناکترینش اون لحظه ی آخر بود. اون بچه کوچیکه که از مادرش فقط همین رو فهمید؛ مادرم زن زیبایی بود:((((

لعنتی اون لحظه دلم می خواست برای تنهاییش گریه کنمممم:|

 

و اینکه منم خیلی خوشحال بودم که تبدیل به یه عاشقانه ی بی معنا نشد:))

مادرم زن زیبایی بود....
دوست داشتم اینم جزو لحظاتش بنویسم، ولی بی مقدمه بود...
واقعا صحنه عمیقی بود.
Maglonya ~♡

این با اختلاف میتونه بهترین انیمه ی سینمایی باشه که دیدم!...

و خدا میدونه چقدر باهاش گریه کردم((=...

 

 

+با اون قسمتی که از کم بودن نقش کریم گفتی بیشتر از این نمیتونم موافق باشم!!...

واقعا میتونست تبدیل به یکی از بهترینا بشه ولی پایانش اونجوری فجیع بود(("=...

خیلی گناه داشت...

 

 

+اصلا پایانش قبول...عیبی نداره که اونطوری شد(هلن:کیییی گفته؟ اصلا حقش این نبود) اوهوم آره...*سرفه*ولی چرا انقدر کم در طول فیلم دیدیمش :((

Evan Godless

انیمه خوبی بود، به جز درک کردن همون حس عشق به مادر، خیلی باهاش ارتباط برقرار نکردم، ایراد هایی هم کع میخواستم بگم رو هم همه رو نوشتی، و درست بودن.

به دیده یه انیمه احساسی خوب بود ولی خیلی جای بهتر بودن داشت.

الان که دارم نگاه می کنم میبینم اگه این عنصر احساسی و عشقی رو انیمه های سینمایی نداشتن انقدر خوب از آب در نمیومدن...
مثلا دختری که در زمان پرید بدون عشق، یا ماکیا بدون این حس ها...
زهرا یگانه

من با اینکه همه ی پست ها رو در در سکوت خوندم و اکثر انیمه های معرفی شده رو ندیدم، از این چالش لذت بردم و تشکر می کنم بابت همه ی معرفی ها در اینجا و جاهای دیگه، از شما و دوستان‌! :D 

باورتون نمیشه چقدر این کامنت خوشحالم کرد...:)
خیلی خیلی خوشحالم که کسایی که این مثلا-الکی-نقدها رو خوندن ازش لذت بردن...:)
چوی زینب دمدمی

این یکی رودیدم:)))

وموافقم.بزرگترین نقطه ضعفش که باعث شد اونچنان دوستش نداشته باشم همونیبودکه خودت گفتی.

به شدتتتت جای کاربیشتری داشت.

ولی حس مادرانـههه نقطه ضعف منـه...وای من اریـلو خیلی دوست داشتم خیلی کیوت بود*__*وقتی مردانقده ناراحت شدم😭ماکیـاهم خیلی نازبود.اون یکی مامانه روهم خیییییییلی دوست داشتم.اگه اشتباه نکنم لی لیا بوداسمش.

اصلا سریالی هم نه...ازش یه شیش قسمتی درست می کردید نامردای @#%$#(%>^
اهمم بله. 

لی لیا ناز بود به شدت! دوست داشتم رابطش با کریم رو بیشتر نشون میدادن...فقط آخه یه گل گذاشت لای موهاش و تمام!
زری ...

من که دوبله دیدم... هیبول رو "سرنوشت" معنا کرده بودن که توش مینویسن...

یه چیزی مثل دفترچه خاطرات...

 

۱_ من نفهمیدم چرا نمیذاشتن لیلیا دخترش و ببینه ؟

۲- چرا لیلیا رو حبس کرده بودن ؟

۳- چرا اون اژدها ها میمردن ؟؟؟؟

۴- اون موقع که ماکیا موهاش بلند شده بود و کیم اومد ته نارنجی موهاش و برید گفت :" بلند شدن مو نشانه باردار بودنه "

ولی دیگه نشانی از بچه ماکیا نبود...

۵_ لیلیا این همه مدت منتظر دیدن و بغل کردن دخترش بود ، بعد چرا یهو پرید پایین ؟ /=

۶_ وقتی اول فیلم حمله کردن به دهکده یه عاااالمه دختر و با خودشون بردن ....

کجا بردن ؟

چی کارشون کردن ؟

چرا وقتی لیلیا بچه پسر نمیتونس بیاره در به در دنبال یه دونه دختر جاودانه بودن ؟؟؟

 

۷_ چرا دختر لیلیا جاودانه نشد ؟ ولی اون پسره که مثل این دزد دریاییا موهاش و میپوشوند جاودانه بود ؟ (درحالی که دوتاشون دورگه انسان و اون موجودات بودن)

 

۸_ همین پسره کیم اول فیلم با یه دختره داشتن تو گل ها میچرخیدن و اینا که ماکیا گریه کرد... یعنی کیم و اون دختره همو میخواستن...

بعد آخر فیلم که کیم دور تا دور خودش و لیلیا رو آتیش زده بود گفت " نمیذارم دیگه عشقمون پایمال بشه " بعدشم دستش و گذاشت دوطرف صورت لیلیا یهو بهش شلیک کردن /=

من نفهمیدم پس اون دختر اول فیلمه چی بود ؟ /=


همین دیگه... حرفی نمونده😂😂😂

 

اوه خب! احتمالا به خاطر اینکه دوبله دیده بودید انقدر براتون سوال پیش اومد. دوبلش خیلی گنگ بود.

۱_ من نفهمیدم چرا نمیذاشتن لیلیا دخترش و ببینه ؟ احتمالا برای اینکه فکر های شورشی تو سرش نندازه؟ و اونطور که خودشون میخوان تربیتش کنن.

۲- چرا لیلیا رو حبس کرده بودن ؟ لیلیا شده بود همسر پادشاهشون دیگه. میخواستن خون جادوییش رو به خون خاندان سلطنتی اضافه کنن.

۳- چرا اون اژدها ها میمردن ؟؟؟؟ یه بیماری داشتن... ولی زیاد توضیح نداده شد که چیه بیماری :/ کلا خیلی چیزا رو توصیح ندادن تو فیلم.

۴- اون موقع که ماکیا موهاش بلند شده بود و کیم اومد ته نارنجی موهاش و برید گفت :" بلند شدن مو نشانه باردار بودنه "

ولی دیگه نشانی از بچه ماکیا نبود... (اینجا رو اصلا یادم نمیاد ._.)

۵_ لیلیا این همه مدت منتظر دیدن و بغل کردن دخترش بود ، بعد چرا یهو پرید پایین ؟ /=  احتمالا دیگه یهو جرقه زد و گفت بیخیال همه چی و همه کس... فقط آزاد باشم از دست اینا.

۶_ وقتی اول فیلم حمله کردن به دهکده یه عاااالمه دختر و با خودشون بردن ....

کجا بردن ؟ واقعا منم نمیدونم اونا کجا رفتن. چرا فقط لیلیا رو نشون داد؟  بقیشون چی شدن؟

چی کارشون کردن ؟

چرا وقتی لیلیا بچه پسر نمیتونس بیاره در به در دنبال یه دونه دختر جاودانه بودن ؟؟؟ آره سوال منم هست!!! پس بقیه جاودانه ها چی شدن!!

 

۷_ چرا دختر لیلیا جاودانه نشد ؟ ولی اون پسره که مثل این دزد دریاییا موهاش و میپوشوند جاودانه بود ؟ (درحالی که دوتاشون دورگه انسان و اون موجودات بودن)  شایدم یه سری خصوصیات جاودانه ها رو داشت، ولی ژن پنهان بودن. شایدم کلا ژن انسانه غالب بود به ژن لیلیا.

 

۸_ همین پسره کیم اول فیلم با یه دختره داشتن تو گل ها میچرخیدن و اینا که ماکیا گریه کرد... یعنی کیم و اون دختره همو میخواستن...

بعد آخر فیلم که کیم دور تا دور خودش و لیلیا رو آتیش زده بود گفت " نمیذارم دیگه عشقمون پایمال بشه " بعدشم دستش و گذاشت دوطرف صورت لیلیا یهو بهش شلیک کردن /=

من نفهمیدم پس اون دختر اول فیلمه چی بود ؟ /= 

دختر اول فیلم همون لیلیا بود دیگه... بعد احتمالا ماکیا هم کریم رو دوست داشته و به خاطر همین گریه کرده. 

زری ...

اگه دختر اول فیلم لیلیا بود پس چرا کریم به ماکیا گفت برو ملکه رو صدا بزن ؟؟؟

که بعدش ماکیا رفت دنیالش بگرده توقصر گیر اقتاد درا رو بستن روش...

خب...
بالاخره یکی باید میرفت ملکه رو صدا بزنه... بعد ماکیا دم دست بود؟ ._.
زری ...

ممنانتم...

در کل انیمه جذابی بود =)))))

:)) بله بله خیلی جذاب بود!
.. میخک..

گفته بودم فقط هرزصذهایی رو میخونم که دیده باشمشون. نه؟

به بیشتر از یکیشون کامنتت دادم قطعا ولی این به چشمم نخورده بود اصلا. حتی جالبه تو لیست‌های انیمه‌های سینمایی هم ماکیا تاحالا هیچوقت به چشمم نیومده بود و تازه کشفش کردم

 

تصاویرش بی نهایت قشنگ بودن

احساساتش عالی به نمایش در اومده بودن

رابطه‌ی مادر فرزندی محشر بود

ولی خب درسته باید سریال میشد قطعا :/

 

ایش سوالی که میخواستم بپرسم رو قبلا پرسیدن و اگه اون موقع یادت نبوده الان قطعا نیست :/

ماکیا باردار شده بود ولی اصلا بچه‌ی کیه چیه کجاست از کجا آمده به کجا میروه چرا یهو غیب شد؟ :/

احتمالش نیست در آینده واقعا یه سریال ازش بسازن؟ وا عا پتانسیلش بالاست‌ها

 

درمورد بیماری اژدهاها

بیشتر از درد اسارات و رنج تنهایی و دور بودن از خونه می‌مردن

واسه همین هم لی‌لیا باهاشون همذات پنداری میکرد

آره الان دیدم D:"
خیلی عجیبه.. تو ایران زیاد جزو لیستها نیست وگرنه تو سایت راتن تومیتو خیلی بالاست. 

خیلی خیلی.
همشون +++++ کاملا!


نه الان یادمه! 
آقا اون ماکیا نبود! اون یکی دختره لی لیا بود.. من بعدا هم رفتم دیدم اصلا هیچوقت بچه دار نشد. بچه اش فقط همون اریل بود که اونم مال خودش نبود.
آخه از کی بخواد بچه داشته باشه ://
نه فکر نمی کنم... اونطوری که من ژاپنیا رو شناختم کارشون فقط دادن ایده هاییه که کامل ازش استفاده نمی کنن :_/

اوه.. آره. منطقیه *__* 
.. میخک..

اوهوم....

 

 

نخیر یادت نیست مناسفانه :/

کریم موهای قهوه‌ای ماکیا روکوتاه کرد و گفت از این به بعد گذشته‌ات هم پاک میشه و هینبول اینده‌ی من و تو لی‌لیا یکیه...

وگرنه لی‌لیا یه بار بیشتر بچه‌دار نشد که

 

میگم هلن منبع اقتباس نداره این؟ لتیت ناولی چیزی که برم پیداش کنم؟ :`(

 

برعکس تو فکر نمیکنم اکثر ژاپنیا اینطور باشن :/ اتفاقا خیلی وقتاهم تا میتونن کشش میدن

البته که تو در این زمینه از من متخصص‌تری😶

 

اوه.. پس انگار واقعا یادم نیست *____*


نه این یکی اورجینال بود متاسفانه :_)) اگه داشت که زندگی خیلی بهتر میشد...


اونا سریالیان :دی
 ولی کلا... مشکل در اندازه کشش دارن. مثلا ناروتو رو اونجوری که باید کش میداد کش نداد، یه جور دیگه کش داد :// 
Ame no aoi sora

این دقیقا همون چیزیه که تو گلوی من همیشه گیر کرده

چرا انقدر کوتاه به مسائل اشاره می کنن و به هشون پر و بال لازم رو نمی دن

 خب نگه متفاوت و پر از جذبه ای داری واقعا یاد دوستم میوفتم شما یه وجه هایی رو میبینید که بقیه نمیبینن و این فوق العاده ست

انگار در عوض ایده های اینطوری خوب داشتن باید یه ضعفاییم داشته باشن :/
هعی. اگه این ضعفا رو نداشتن چه خوب میشد...

:)) لطف داری آمه چان. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
Designed By Erfan Powered by Bayan