هرزصد:پرده نهم: تعلیق

  • ۱۶:۲۳

پست شامل اسپویل های وحشتناکی هست. بدتریناش نقره ای شدن و با موس میتونید هایلایت کنید و بخونیدشون. بقیه متن رو هم لطفا حواستون باشه که مدیون(!) نشم. :))

 

نام(ها):patema inverted

پاتما، دنیای وارونه

ترجمه درستش البته میشه پاتمای وارونه

اول بگم که...سرگیجه آوره.

دیدید بعد ترامپولین آدم راه میره احساس میکنه زمین داره می پره بالا و پایین؟ خب اینم همینجوریه. مثلا الان من سرگیجه آور رو اشتباه نوشتم و خواستم برم درستش کنم به جای بک اسپیس اینتر زدم! یا اینکه وقتی میخواستم صدا رو کم کنم هی داشتم دکمه بالا رو میزدم!

نقدی که به این انیمه وارده، نقدیه که به همه انیمه های قبلی وارد بود، فقط با شدت کمتر. سادیسم ژاپنی اینطوریه که یه انیمه سریالی می سازن بین فصلاش زجر کشمون میکنن، یا اینکه یه ایده خفن به ذهنشون میرسه و می کننش یه انیمه سینمایی دو ساعته در حالیکه واسه خودش یه دنیایی داره.

حالا این مورد تو پاتما کمتر بود، ولی حل نشده بود کلا. مثلا شخصیت منفی، رفت توی تاپ تن بی منطق ترین شخصیت منفی هایی که دیدم. هی می گفت گناهکار گناهکار. گناهکار و ممم...هممم(هلن جلوی دهنش را می گیرد)

(بالا بردن دست به علامت تسلیم، آزاد شدن و نفس کشیدن)

Santa Monica Theater to Show Patema Inverted, Akira, Ghibli Films

بعدم که منطق علمی و عملیش. اصلا چرا اینا پرتاب شدن بالا؟ فقط یه آزمایش...اصلا طبیعت این وسط از کجا فهمیده ما داریم جاذبه اش رو دستکاری می کنیم؟ بعدم آخرش نفهمیدم چطوری از زیر زمین یه سیاره دیگه درومد.... و اینکه اون سیاره ای که از تو سیاره جدیده بهش نگاه کردن...زمین بود آیا؟

ما این اشکالات نه چندان کوچیک رو می بخشیم، چون هدف انیمه زیاد علمی تخیلی بودن نبوده و اصلا یه چیز دیگه میخواسته بهمون بگه. موسیقیش در عوض واقعا قشنگ و احساس برانگیر بود...مخصوصا این آهنگ.

the earth and sky splited apart

but between our hands they will be one

اگه چند تا انیمه سینمایی دیده باشید، احتمالا متوجه این شدید که ژاپنیا به قیمه و ماست توی یک بشقاب علاقه بسیاری دارن! جادو و واقعیت معمولا با همدیگه قاطی میشن، و داستانو بوجود میارن. یا بهتر بگم، ژاپنی ها از خیال برای توصیف حقیقت استفاده می کنن. نمونمش ماکیا، که حقیقت بزرگ شدن بچه ها رو با بزرگ شدن اریل، و حسرت خوردن مادرا برای بزرگ شدن بچه هاشون رو با بزرگ نشدن ماکیا نشون داد. از جادو مثل نماد استفاده میشه، نه فقط یه قدرت هیجان انگیز و جذاب کننده داستان.

حالا در پاتما ما چطور اینو داریم؟ وارونه بودن. تفاوت جاذبه ها، استعاره از تفاوت نحوه نگاه آدم هاست. آدم هایی که دنیا و زاویه دیدشون با همدیگه فرق می کنه، ولی فقط با کمک همدیگه است که میتونن تو دنیا زنده بمونن و «متعادل» بشن. نمونش پاتما و ایجی، و لاگوس و پدر ایجی.

تا الان فکر می کردم که درکت میکردم...ولی اشتباه می کردم. هنوز نفهمیده بودم که وارونه بودن چقدر ترسناکه.

آدما فکر می کنن همدیگه رو درک کردن. خود ما، به عنوان بیننده، تا وقتی دقیقا حس پاتما رو، حس هیچی زیر پا نبودن و عدم اطمینانش رو ندیدیم، فکر می کردیم پاتما رو درک کردیم. تا وقتی از زاویه دید دیگری نگاه نکنی، نمی تونی بهش نزدیک بشی.

مثلا وقتی به دنیای توی آسمون رسیدن، دیگه پاتما وارونه نبود. اجی عجیب شده بود. وحشت کرده بود.

از جاییکه ایجی حس پاتما رو درک کرد، تونست به پاتما نزدیک تر بشه. از طرفی، وقتی پاتما فهمید چه اتفاقی برای لاگوس افتاده، تونست اجی رو درک کنه.

داستان رگه هایی از موضوعات اجتماعی هم داشت. مثلا طوری که وارونه ها رو گناهکار می خوندند، درحالیکه فقط متفاوت بودن، و این متفاوت بودنشون هم نه تقصیر خودشون، بلکه تقصیر جامعه(دانشمندا) بود. اما پاتما، بیشتر از اینکه یه داستان علمی تخیلی باشه، یه داستان عاشقانه بود. درباره اینکه چطور پاتما و ایجی، تونستن با وجود تفاوت ها، خودشونو با همدیگه تطبیق بدن، و در مواقع لزوم ناتوانی های همدیگه رو با تواناییهای خودشون بپوشونن.

چطور ببینیم:

با توجه به اینکه این داستان عاشقانه بود، و اینکه برای پرت نشدن به آسمون باید مدام همدیگه رو میگرفتن...احتمالا هجم بسیار زیادی سانسور داشته باشه دوبلش...برای همین زیرنویس رو من پیشنهاد می نمایم.(اگه انگلیسیتون هم خوبه، زیرنویس انگلیسی ببینید. زیرنویس فارسیش خیلی دخل و تصرف داشت.)

فقط یه چیزی...فاز فیلیمو دقیقا چیه که تا لمس نوک انگشت ها رو هم سانسور میکنه، بعد رده سنی رو میزنه مثبت 17 سال؟ :/ خب یا اینو بزن یا اونو دیگه...

 

پ.ن: آهان راستی...خواستم به این نکته اشاره کنم که انیمیشن جذابی داشت. رنگ و طراحیش نه، بلکه انیمیشنش. اون حرکات و پریدنا و مدام عوض شدن زاویه دوربین خیلی جذاب و کار شده بود.

 

پ.ن2:واقعا صد نفر شد...

@_@

@_@

they grow fast...

 but this feeling is weird

free bird

پس من نمیخونمش ولی تو لیستم هست هروقت نگاه کردم میام سراغ این پست ان شاء الله D:

راستی هلن چان ستاره ات روشن نشد.

الان که دارم نگاه می کنم میبینم من هیچ انیمه ای رو «معرفی» نکردم...بیشتر انگار نظرمو دربارشون گفتم...اسپویلاشون زیادن 0_0
فکر کنم بقیه پستا رو هم باید هشدار میدادم که اسپویل دارن(سوت زدن رو به هوا) ولی خب...این یکی از همه بیشتر اسپویل داشت.

+واقعا؟ ای بابا...(دویدن به سوی مرکز مدیریت)
❣️Ailin Senpai❣️

خو خوندم و خیلی جذب نشدم ببینمشD:

ولی از اونجایی که من سندروم خود آزاری بی قرار دارم و اگه پست اسپویل باشه و کل داستان انیمرم لو بده من باید بخونم:///XDD خدایی اسم این بیماری چیهه؟XDD

هممم آره...برای وقت گذرونی چیز قشنگیه ولی شاهکار و اینا فکر نکنم باشه....

#سندروم-اسپویل-طلبی :)
free bird

درست شد :))

اوممم، خب مثلا من یک گاردی نسبت به فرزند آب و هوا داشتم که با خوندن نظر شما آوردمش پائین و تصمیم گرفتم تماشا کنمش D: و اینکه آدم با خوندن هرزصدها با نگاه‌های مختلف نسبت به یک انیمه آشنا میشه و اینجوری شما به نکته‌ای اشاره می‌کنید که شاید اصلا در نظر من نیومده باشه و خلاصه آره D: منکه دارم کلی کیف می‌کنم هم از دیدن انیمه و هم نوشتن و خوندن این چالش:))) ممنون :) 

خودمم نسبت بهش گارد داشتم. ولی خب...از نام تو بهتر از آب در اومد...
منم واقعا کیف میکنم. ^_^ اصلا احساس می کنم دارم با یک عالمه آدم انیمه نگاه می کنم، که رویای هر اوتاکوییه *_*

فاطمه ‌‌‌‌

این چون جزو معرفی‌شده‌های تو وبلاگم بود ترجیح دادم پستت رو نخونم فعلا تا خودشو ببینم :))

گربه ...

خب اینو قبلا دیده بودم و به محتواش اصلا فکر نکردمD: فقط اون عوض شدن و بالاپایین شدناشون باحال بود:))

 

 

منم بعد چند بار تیکه هاشو نگاه کردم یه مفهومی از توش در آوردم که عریضه رو خالی نگذاشته باشم D: وگرنه فقط یه عاشقانه قشنگ با بالا پایینای قشنگ بود.
Evan Godless

میخوای از انیمه لذت ببری؟ دنباله دلیل خیلی نگرد XD

اون جمله ای که سره ماکیا گفتی درسته، و در مورده پاتما هم صادقه:) من این انیمه رو به صورت عجیب و بی منطقی دوست داشتم، اینکه از هردو دیدگاه وارونه بودن رو دیدم ، و نیازه اون دوتا به نگه داشتن دست هم دیگه، ترس از سقوط یا همون پرتاب شدن به آسمون:) همه اینا باعث میشن این انیمه یک انیمه جذاب و هیجانی با خمیر مایه عاشقانه باشه.

داستان قشنگ جا برای یه انیمه سریالی داره:) 

 

قانون دوم ایوان D:

به قول گربه سنپای، بالا و پایین رفتناشون و پرت شدن به آسمونش از همه جذاب تر بود...

من اگه میتونستم انتخاب کنم، از بین ماکیا و این ماکیا رو سریالی می کردم...ولی خب...سریالیش هم جذاب می شد!
گمـــــــشده :)

انیمه قشنگیه 

چیزی نیست که خیلی یادت بمونه اما بد هم نبود

free bird

سلام :)

من بالاخره امروز دیدمش :)

و برام لذت بخش بود :)))){اینکه تونستم این پست رو بالاخره کامل بخونم :}

سلام :)) 
حس اون ده هزار تومنی رو دارم که تو جیب کاپشن پیدا میشه رو دارم!(البته فکر کنم توصیف بهتری میتونست براش پیدا بشه...ولی خب حس من اینه دیگهه!)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
Designed By Erfan Powered by Bayan