نسخه‌های ناگل و بلبلِ دنیایی گل و بلبل

  • ۲۰:۰۶

از وقتی یادم میاد، یه لیست بی ارزشترین داستان ها تو ذهنم که بالای بالاش، فن فیکشن ها بودن. خود فن فیکشن هم درجه یک و درجه دو داشتیم. فن فیکشن های تلگرامی، که از اینترنتی ها یه درجه بدتر بودن. بعد از اون، داستان های فانتزی بودن که تو اینترنت میخوندم و نمی فهمیدم چرا نویسندشون داره برای «هیچی» به خودش زحمت میده و داستانو مینویسه و حتی تموم می کنه. به همین ترتیب، نسبت به نویسنده هاشون هم احترام خاصی حس نمی کردم.

این درحالیه که الان: یک:خودم معتاد فن فیکشنم.  دو:خودم دو تا داستان نصفه تو اینترنت گذاشتم.  سه:دو تا از نویسنده های مورد علاقم هیچ کتاب رسمی منتشر نکردن.

چرا...منم یه بار شانسی به جای کتاب اصلی، یه فن فیکشن از هری پاتر دانلود کردم و تقریبا همه فن فیکشنای فارسیش هم خوندم. حتی اونایی که به شـــــدت شبیه هم بودن و دارای یک عدد هری که یه استاد/قدرت/جد خفن پیدا میکنه و همه جانپیچ ها رو میذاره تو جیبش. اما...تازه جدیدا بود که به این نتیجه رسیدم نویسنده های فن فیکشن...یه گروه های خاصی، به شدت مورد احترام و خفن و باحالن. البته تو این پست نمیخوام درباره نویسنده‌ها حرف بزنم. میخوام درباره داستان حرف بزنم.

قبلا اینجا از دلایلی که باعث میشن یه داستان فن فیکشن زیاد داشته باشه گفتم، نه؟ خب تازگیا به نتایج جدیدی رسیدم. دو تا فندوم الهی و برتر رو نگاه کنید مثلا، هری پاتر و ناروتو. الان وقت گفتن شباهت های خیییلی زیادشون نیست.(ناروتو=هری.  ایتاچی=اسنیپ   جیرایا/هوکاگه سوم=دامبلدور؟) فقط یه نکته ظریف هست که هر دو دارن. ناکاملن.

بهتر بخوام بگم، پتانسلیشون خیییلی زیاده، به اندازه کافی ازش استفاده نشده. چرا...انقدر خوب هست که ما رو تا آخر عمر عاشق خودش نگه داره، ولی واقعا...چند بار تاحالا دعا کردید نویسنده ناروتو از عشق سر در میاورد و شخصیت مونث های بهتری میساخت؟ از شیسویی و خانواده ساکورا و خاندان نامیکازه و اوزوماکی بیشتر حرف میزد؟ چند بار دعا کردید که رولینگ کمتر ترسو می بود و بیشتر می نوشت؟ از چهار بنیانگذار مثلا؟ چند بار به چیزهایی که میشد بشه فکر کردید؟

این چیزیه که مردم رو به فن فیکشن خوندن و نوشتن می کشونه. دیدن احتمالات...برای بعضیا ضعیفه. طوری که با رویاپردازی(Day dreaming) درباره داستان ارضا میشه. برای بعضیا هم انقدر قویه که حاضرن ماه ها و حتی سالها، خودشون اون احتمال رو بسازن که بتونن بخوننش.

قعلا در حال کندوکاو کردن فندوم ناروتوئم و هر روز چیزای بهتر و خفن تری میبینم/میخونم. به نظرم یه سری فن فیکشن ها هست که جزوی از داستان ناروتوئه، و خوندنشون واجب. انگار بخشی از داستانه که باید بخونی. باید بخونیشون و بعد بری با یه نگاه دیگه انیمه رو نگاه کنی. چون انیمه...برعکس کتاب، هر لحظه و احساس شخصیت رو توصیف نمیکنه. بهت نشون میده، و خودت باید حس کنی. برای همین خیلی چیزا ناگفته می مونن. 

باید Fireborn رو بخونی تا بفهمی دنیای ناروتو انقدرام گل و بلبل نبوده. بایدSanitize رو بخونی تا بفهمی دنیای ناروتو اصــــلا گل و بلبل نبوده. مخصوصا وقتی هاشیراما و مادارا توی لیست شخصیت ها باشن. Chiaroscuro رو میخونی و شیکامارو رو یه طور دیگه میبینی. Team 8 از هیناتا میگه، که کارش فقط ن..ناروتو کُن گفتن نیست، و واقعا یه پرنسس طرد شده هیوگاست. توی Kill Your Heroes می بینی ترس میتونه حتی ساکورا رو به یه چیز ترسناکتر تبدیل کنه. و می فهمیم که اگه در طول داستان...اگه ناروتو فقط یه بار، و یه ذره، نامتعادل میشد. به کسی اطمینان نمی کرد و ناروتو نمی بود، همه دنیا به فنا رفته بودن.(ببینید گفتم حتی یه بار! یعنی فقط کله شق بودن کافی نیست. برای رد شدن از زندگی باید به شکل معجزه آسایی کله شق و ناروتویی باشی)

 Dance of the Dog God برای این بود که بفهمیم که (اسپویل شیپودن) اگه جای اوبیتو، کاکاشی آدم بده بود و جای کاکاشی، اوبیتو میشد معلم مهربون، دنیای جذاب تری داشتیم...و حریف سخت تری برای شکست دادن. (پایان اسپویل)  dogs پتانسیل از دست رفته شخصیت های اوچیها توی داستان، به جز ساسوکه، رو بهم نشون داد. 

و خب...نمیتونم یکی یکی به رابطه(!) های جذابی که در طول داستان ها بهشون برخوردم اشاره کنم.

به جز این قضیه بیشتر فرو رفتن در داستان اما، یه چیز دیگه بود که فن فیکشن های ناروتو بدون اینکه بفهمن بهم نشون دادن. بزرگ شدن.

چند هزار تا فن فیکشن از شخصیتی هست که میمیره و توی دنیای داستانی بیدار میشه، و میخواد جلوی اشتباهات رو بگیره و نمیتونه؟ حتی بدتر، هیچکاری نمیکنه و همه چی خراب میشه. پیامش واضحه...همه چی اونطور که میخوای پیش نمیره. حتی اگه هیچکاری نکنی...داستان اونطوری که خوندی/دیدی پیش نمیره.

از اون بدتر...انیمه های شونن بهمون نشون دادن که بزرگ شدن فقط یعنی ازدواج کردن با دوست دوران بچگیت(مثال لازم نیست نه؟) و/یا رسیدن به هدفی که مدت ها دنیالش بودی، مگر اینکه دوست شخصیت اصلی باشی که خب...فقط بد شانسی آوردی. اما تو فن فیکشن ها ما شخصیت های ناامید رو میبینیم، میبینیم که ناروتو نتونسته آدم بده رو خوب کنه. میبینیم که شخصیت هایی که دوستشون داریم دارن ماموریت های سطح بی می گیرن و دارن...بزرگ میشن. 

یه طورایی احساس میکنم اگه یه جایی اون بیرون دنیای ناروتویی وجود داشته باشه که ما قرار باشه یه روزی توش تناسخ پیدا کنیم، اصلا شبیه این دنیای ناروتویی نیست که فکر می کردیم.  اما...دارم ازشون یاد میگیرم.

یادتونه چند بار گفتم دنیا انیمه شونن نیست؟ الان فکر میکنم فن فیکشن های انیمه شوننه(نه از اونا*_* اونایی که یه ذره واقع گرایانه ترن منظرومه، خب؟) میدونید حتی...من فکر نمی کنم نویسنده های فن فیکشن ها قصد داشته باشن همچین چیزی رو منتقل کنن. ولی بدون اینکه بدونن یا بخوان...انگار دارن تیکه های ریز، سیاه، حتی کسل کننده و ناهیجان‌انگیز و نه-ماموریت-سطح-اس رو یواش یواش نشون میدن...

و حرف میزنن. میگن که قرار نیست بزرگ شدن برای من هم ازدواج با دوست دوران کودکی(!) و رسیدن به رویا باشه. قراره یه سری وان شات ساده درباره روزی باشه که برای استادم تولد میگیرم، ماموریت های سطح بی میرم. اگه هم قرار باشه چیز هیجان انگیزی اتفاق بیافته، باید گروگان گرفته شدن توسط نیروهای دشمن باشه...نه هوکاگه شدن. چرا...من میتونم خیلی قوی بشم. نینجای قوی و این حرفا...ولی قرار نیست مثلا بچم شخصیت اصلی ادامه مانگام بشه...میدونید؟

 

خیلی حرفای دیگه دارم بزنم...ولی میدونم همین حالاش هم دارم خود آیندم رو شرمنده میکنم، و هم دارم خواننده های بیچاره رو گیج میکنم. پس شما رو به نسخه عربی blue bird مهمان میکنم.(خدایا! آهنگای عادیشون به اندازه کافی خـــوب هست...دیگه چرا میرن blue burd رو کاور میکنن. چرا به قلب من فکر نمیکنن هان؟)

آهان راستی...خواننندش emy hetari کلی آهنگ انیمه دیگه هم کاور کرده...مثلا اوپنینگ اول توکیو غول و اتک آن تایتانو شنیدنشون با یه زبان نسبتا آشنا قشنگه :)

free bird

سلام :)

خوشمزه بود ممنون D: 

( blubird عربی:) )

سلام و نوش جان :))
(من مردم رو ول نمیکنم...تا زمانی که کل بلاگستان blue bird رو به همه زبان های زنده دنیا گوش بدن.اصن چه معنی داره کسی بلو برد پرتغالی رو گوش نکرده باشه مثلا؟ هان؟ D; )
nobody ..

آره انیمه های شونن همه‌شون همینن یه جورایی. یعنی، نقش اصلی خیلی قویه و از پس همه چی برمی‌آد و از ازل هم قوی بوده انگار :/ تنها انیمه ای که اینطوری نبود و شخصیت هاش با گذر زمان بزرگ شدن و قوی شدن هانتر ایکس هانتر بود. *اشک* دلم براش تنگ شد.

 

از اونجایی که هیچ وقت فیک نخوندم، یجورایی غیرقابل درک بود این پستت برام. من واقعا دوست دارم که خب هری پاتر بیشتر می بود یا گینتاما یا خیلی چیزای دیگه، ولی خب اینکه خودم بشینم بنویسم...؟:)) به داستان لطمه نمی خوره؟ منظورم اینکه، در حد داستانی که خود نویسنده می نویسه خفن هستن؟ یا مثلا نظرت رو درباره شخصیت ها تغییر نمی ده؟

 

خیلی قشنگ بود آهنگه. البته من حتی یک کلمه‌ش رو هم متوجه نشدم. (الکی سه سال وقت گذاشتم عربی خوندم و نمره گرفتم...:))

نه حالا...فکر نکنم اینطوریم باشه. درسته که خیلی درباره پایان انیمه شوننا و گل و بلبلیت ناروتو غر زدم...ولی خب...یه سری شخصیت شونن داریم که واقعا ستودنی و سختی کشیده ان. همین ناروتو...به شدت هایپ شده ولی همچنان موجود دوست داشتنیه. یا ادوارد...یا گین! یه سری الکی قوی مثل تانجیرو داریم ولی خب :/

خب شاید اون حسی که نویسنده اصلی میده رو نده. مثلا فندوم های خلوت تری مثه کیمیاگر تمام فلزی تا حالا دو تا فن فیکشن داشته که به اندازه خود داستان هیجان زدم کرده... ولی بین فن فیکشن های ناروتو خیلیا بودن که به اندازه خود ناروتو دوستشون داشتم...و ناخودآگاه حس می کنم نویسندشون خود کیشیموتو بوده.
خلاصه اینکه خوباش خوبن :)
نوشتن که اصلا...@_@ چند بار وسوسه شدم...تا نصفه یه وان شاتم نوشتم حتی...ولی واقعا دیگه نمیتونم اونقدر از ایده آل هام فاصله بگیرم @_@

آره:/ من ژاپنیش رو بیشتر فهمیدم. فقط سما(آسمان) رو فهمیدم.
ولی واقعا عربی بیشتر از همه زبانا به ژاپنی میاد!
free bird

راستی هلن چان عیدت مبارک D:

الان از نورگیر بالای سرم صدای آتش بازی رو شیدم و یاد شما افتادم :)

ممنون...عید شما هم مبارک باشه..
همینکه صفحه رو ریفرش کردم صدای هانابی اومد D: 
Violet JAron

واقعا راست میگیا... ازدواج با دوست دوران بچگی.

اد، وینری

آرنت. نایسرا.

آقا من غلط کردم. اینارو به هم نمیرسونم اصلا!

 

ولی خیلی خوب گفتی. دلیل فن فیکشن نوشتن ناکامل بودن داستان هاست. مثل اون فن فیکشنی که گفتی از شامبالا بهتره. ما یهویی با ادی مواجه شدیم که با یه نفر شبیه ال دوست شده و باباش گم شده. ولی هیچی درمورد حوادث اون دو سال و این که چجوری خودش رو توی دنیای پشت دروازه وفق داد نفهمیدیم.

دیدگاهت خیلی خوب بود!!

 

راستی عیدت مبارک!(البته من خودم زیاد اهل این چیزا نیستم حتی نمیدونم عید غدیره یا قربان! به هر حال مبارک باشه!) :دی

اگه درست پیش بره خوب میشه. درست و منطقی... و کیوت. کیوت بودنش مهمه. وینری و اد باهم کیوت نیستتتتن.

دقیــــقا داشتم به همون فکر می کردم.
و به همه شخصیت هایی که تو ناروتو رها شدن. شخصیت های دختر که کلا بی معنی بودن هیچ...کلی شخصیت پسر اضافه داشتیم. ساکورا...همون شخصیت اصلی دختر مو صورتی...از بس نامهم بود که حتی نفهمیم پدر و مادرش کیننننن!

مبارکه مبارکه :) منم امروز فهمیدم که عید بوده...ولی خب...چه اشکالی داره الکی تبیرک بگیم...مبارکه دیگه! D:
mochi ^-^

فن فیکشن نمیخونم:/و داستان اینترنتی هم نمیخونم:/
به چند دلیل یا همشون عاشق های آبکی هستن یا..
ولی اون موقع ها که پاترهد دوآتیشه بودم(الان نیستم)یه فن فکیشن خوندم که خیلی اتفاقای عجیب و غریب توی داستان افتاد(درست یادم نیست آخه مال خیلی وقت پیش بود)
جالب بود و قلم نویسنده هم خوب بود و اینکه داشت میگفت اگه فلانی میمرد چه اتفاقاتی میفتاد که جذاب بود..
ناروتو رو ندیدم:/خیلی بلنده تنبلیم میاد ببینم-___-همینطوریش یه انیمه دو فصلی رو یه ماه تموم میکنم!(به دلیل کمبود نت:/)و خوب اینکه بشینم بببینم ناروتو رو به یه اراده قوی نیاز داره که شاید هیچ وقت نتونم پیداش کنم:/امیدوارم یه روزی پیداش کنم و ناروتو رو ببینم
خوب حالا از اینا بگذریم کلا میخواستم بگم دلم میخواد فن فیکشن بخونم ولی جایی رو پیدا نکردم..یا ابکی هستن یا...
اگه کسی جای خوبی رو برای فن فیکشن میشناسه معرفی کنه من هم از این فن فیکشن ها فیض ببرم:))

خب آره...فن فیکشنای فارسی مخصوصا...و انیمه ای مخصوصا به شدت رو مخن. اما خب...خوب هم هست توشون. مثلا چندتا فن فیکشن هری پاتر بود که من خیلی دوست داشتم...بیشتر انگلیسی میخونم، ازFANFICTION.NET و AO3 که معروفترین سایتان.


واینکه...منم امیدوارم یه روزی اون اراده قوی رو برای ناروتو دیدن پیدا کنی...البته قعدش باید یه اراده قوی واسه رها کردنش پیدا کرد@_@
apollo ‌ ‌‌

فن فیکشن چیه؟! :////

یعنی داستان هایی که طرفدارا برای یه کتاب/انیمه/داستان/فیلم و هر چیز دیگه ای مینویسن.
nobody ..

با ادوارد موافقم ولی خدایی گین دیگه الکی قوی بود :)) شمشیر و گلوله می خورد و پرت می شد توی آب، و قسمت بعد بدون هیچ زخمی و هیچی می جنگید و تازه پیروز هم می شد... بعد اونوقت تو هانتر گون تا پنجاه قسمت با دست شکسته‌ش می جنگید الهییی. (مشخصه هی دارم نامحسوس می گم بشین هانتر ببین یا چی؟ P:)

دقییییقا.

 

عه! جدی؟ من که ناروتو ندیدم متاسفانه برم فیکاش رو بخونم، ولی از بقیه انیمه ها فیک قشنگ چی خوندی؟ :)

 

موافقم شدید. (من همون سما رو هم نفهمیدم :دی)

خب اون جزوی از شلم شورباییت گینتاما بود اصن! مثلا به قول خودت تو یه قسمت درب و داغون میشدن همه...قسمت بعد خیلی راحت به گشت و گذار روزانه و جامپ خریدنشون می پرداختن!
(بعله کاملا مشخصه D:)
هومم...از کیمیاگر تمام فلزی 2003 he who searches for himself رو خوندم که از خود داستان بهتر بود، و یککک عالمه فن فیکشن درباره اد و موستانگ به صورت پدر و پسری... ولی به جز اینا همه فن فیک انیمه هایی که خوندم مال ناروتوئه. 

D:
Scarlett !!

یه مدت بود خیلی فن فیکشنای کریپی پاستا میخوندم...واقعا نویسنده های زیادین که ارزش کارشونو با فن فیکشن پایین میارن ولی بازم لذت بخشن :// نمیدونم از یه طرفی مخالفشم و از یه طرفی موافق.

وای آره کریپی پاستا هم دوست! 
ولی خب...نمیشه گفت ارزش کارشونو پایین میارن. فن فیکشن هم یه راهی برای تمرین نویسندگیه، و ممکنه کسی باشه که فقط از نویسندگی لذت میبره، و نمیخواد ازش پول در بیاره. برای همین بعضیاشون خوبن...ولی خب به شدت هم چرت و پرت قاطیشون هست. :/
هیوا جعفری

هیچوقت فن فیکشن نخوندم ولی به نظرم کار خوبیه، گاهی وقتا یه ایده خوب به عنوان شخصیت فرعی میاد توی داستان و بهش پرداخت نمی شه و کسی که می بینه می گه چی میشد اگه بهش پرداخته می شد... خب این میشه یه حرکت بامزه که خداییش طرفدارم زیاد داره

آره آره...تقریبا هممون از بچگی تو ذهنمون از این فن فیکشنا درست کردیم...ولی خب...یه سریا بودن که جدی تر بودن و شروع کردن به نوشتن واقعی!
گربه ...

هنوز موفق نشدم فن فیکشن انیمه ای بخونم:) ولی کلی از کیپاپ خوندم. بعضی از نویسنده ها واقعا احترام برانگیزن و بعضیاشون درحد یه سلبریتی مشهورنD: 

یکی از نویسنده ها هست، من خیلی براش احترام قائلم چون نوشته هاش، سرگرمی صرف نیستن و داره تلاش می کنه یه سری مفاهیم رو انتقال بده:) 

حتی یکی از فن فیکشنا دارن براش وبتون میکشن:) کیفیتش خوب نیست ولی حرکت جالبیه به نظرم با تجربه ی بیشتر حتما بهتر هم میشن. 

احترام بر انگیز....دقیقا این صفتیه که دنبالشم! انقدر خوبن که منتظرم کتاب بدن بیرون بعضیاشون و من بخونم.
منم وقتی میبینم چقدر تاثیر گذارن داستاناشون، و چقدر آدم براشون کمیک و فن آرت و ... میکشن تعجب می کنم...
قدرت داستانه ها!

پ.ن:تنها انیمه هایی که ازشون فن فیشکن خوندم ناروتو و کیمیاگر بوده...پس شاید بعد تموم کردن ناروتو به فن فیشکن انیمه ای هم جذب بشی! توی reddit.com/r/narutofanfiction و اینترنت کلی گزینه خوب هست..
The UтaNa

فن فیکشن مثه یه شمشیر دولبه اس که معلوم نیست دقیقا کدوم طرفش می بُره و کدوم نه 

چند سال پیش خیلی زیاد فن فیک میخوندم (انیمه ای نبودن البته)

بعضی وقتها واقعا خلاقیت و جذابیت بالایی داشتند 

اما بعضی هاشون هم پر از اشکالات داستانی و گرامری و غیره 

 

اخیرا فن فیک های انیمه ای رو امتحان کردم اما یه مقدار برام سخت تر بود ارتباط گرفتن باهاشون 

نمیدونم ..شاید چون انیمه تم ژاپنی داره و فضاسازیش متفاوته 

و یا چون اکثرا نویسنده ها غربی هستند و فن فیک هاشون رو با توجه فرهنگ خودشون می نویسند و نه فرهنگ شرقی

انگار که انیمه رو به یه ورژن سریالی آمریکایی تبدیل کرده باشند 

به خاطر همین ازونجایی که شانسم هم خوب نبوده(اون طرف تیز شمشیر نصیبم شدش) یه مدته که دیگه فن فیکشنی نخوندنم 

نمیدونم شاید یه روز دوباره اون حس چند سال پیشم برگرده و باز بتونم از فن فیک خوندن لذت ببرم:) 

 

به هر حال سرگرمی خوبیه مخصوصا برای روزهایی که آدم از نظر ذهنی خیلی خسته اس و میخوای یه چیزی بخونی که حال و هوات عوض شه اما حوصله خوندن یه کتاب جدید و مفاهیم جدیدو نداری 

یه داستان که از قبل با فضاش آشنا هستی ارتباط گرفتن باهاش راحت تره :)

 

 

راستش...یکی از برتری که فن فیکشن ها به کتابای عادی دارن اینه که چون بالاخره زبان بیگانست، این غلط ها و مشکلات کمتر به چشم میاد. برای من اینطوره...

فن فیکشنای کیمیاگر دقییییقا همین حسو بهم میدادن...من نمیتونم قضاوت کنم، چون کلا از دو تا فندوم فنفیکشن خوندم، ولی بعد یه مدت هم تکراری شده بود(اد و روی پدر و پسری) و هم غیر قابلل...اتصال(؟) بودن.

mochi ^-^

خوب انگلیسی میخونی دیگه.. و من انگلیسیم افتضاحه یه سری اومدم مانهوا انگلیسی بخونم هیچی ازش نفهمیدم:/
ای کاش انگلیسیم خوب بود خیلی خوبه انگلیسی بلد بودن:))

آری آری خدا کند چنین اراده ای خدا به من بدهد

اره اره...
از بچگی همیشه غر میزدم که چرا منو انقدر زبان بهم خوروندید و اینا...ولی الانخیلی خوشحالم و مدام به نسل بعد(خواهرم) نصیحت میکنم که زیاد جدی بگیره

(دست ها بالا می روند)
شی‍ ‍فته

همین چند وقت پیش توی یه سایت عضو شده بودم که فن فیکشن برای هری پاتر می نوشتن، البته من ولش کردم و الان خیلی وقته بهش سر نزدم، شاید برم دوباره یه نگاه بهش بندازم ولی واقعا همون حسی که اول پست نوشتی رو دارم:/

باهات درمورد اینکه بعضی از داستانا پتانسیل زیادی برای به وجود آوردن داستانای متفاوت و بیشتر داشتن خیلی موافقم:) اینو که خوندم، یهو یاد داستانای دارن شان افتادم که یه دنیای شح گونه درست کرده، و انقدر زیاد در باره ی همه چیش داستان نوشته، مثلا فقط درباره دارن شانی که خون آشام شد نیست، بعدش یه کتاب دیگه داره درباره کرپسلی، بعد یه سری داستان عاشقانه درباره ی یکی از دوستای کرپسلی (اسمش یادم نیس چون داستانش کوتاه بود) بعد یه سری دبگه هم نوشته بود که تمام داستاناشو به هم ربط داده بود که روز کریسمس هم منتشر کرده به عنوان کادو کریسمس. هیچی دیگه فقط می خواستم بگم دارن شان تا جایی که میتونست از پتانسیل فضای داستان استفاده کردD:

واقعا؟ مگه هنوز از این سایتا مونده؟ جادوگران هست...ولی خب اون یه ذره خوابالوئه...

دارن شان از اون داستانایی که خود نویسندش براش فن فیکشن زیاد نوشته D: و خوبیش اینه که بعضی از این ساید استوریا از خود داستان قشنگ ترن. مثلا داستان کرپسلی رو حتی قبل از اینکه (اسپویل) کرپسلی بمیره (پایان اسپویل) و من عاشقش بشم خوندم، و از خود دارن شان بیشتر دوستش داشتم. انگار داستان کرپسلی بیشتر تیرگی های دنیای دارن شان رو نشون میداد...

من اون کادو کریسمسه رو نخونده بودم @_@  (به گوگل حمله ور میشود)

شی‍ ‍فته

اره دقیقا خود دارن شان واسش کلی فن فیکشن نوشته😁😁 

من داستان کرپسلی رو فقط یه جلدشو خوندم، هنوز بقیه شو نخوندم🙄

 

عه برو بخونش پس😉😜

ایکاش نویسنده هیا مانگا هم همین کارو می کردن...(هععی)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
Designed By Erfan Powered by Bayan