غوک یا مور؟ مسئله این است.

  • ۱۲:۳۰

از لحاظ احساسی، به شدت به یه پست طویل نیاز دارم، ولی مشکل اینه که فردا پرسش زیست دارم و اصــلا آدم صبح خوندن نیستم. پس بریم یه پست نیمه طویل داشته باشیم.

تو کتاب فارسی نهم، درس اول، بند سوم(من یک خرخون واقعیم) یه جمله قشنگی هست که یادم نمیاد از کدوم کتاب معروف بود(نه انگار نیستم.) میگفت مورچه هایی که توی قصری در لونه شون زندگی می کنن، هیچ خبری از بزرگی و زیبایی قصر ندارن و فقط دارن به زندگیشون ادامه میدن به گوشه ای. می گفت تصمیم خودته که مثل مورچه باشی یا بری بستان خلق(!) رو بگردی.

از اون طرف دیروز داشتم آسمان آبی او(یا آنها که از کبودی آسمان می دانند) رو نگاه می کردم، که داستان دختری بود که برای اینکه از خواهرش مراقبت کنه میمونه شهرشون و همراه دوستش(که میخواست گیتاریست معروفی بشه)به توکیو نمیره...و یه شغل عادی پیدا می‌کنه تو همون شهر. حالا خواهر کوچکتره وقتی بزرگ میشه احساس می کنه جلوی پیشرفت خواهرشو گرفته، یا اینکه خواهرش ناراحته از موندن...

اینجا پای یه جمله قشنگ دیگه وسط کشیده میشه:«قورباغه ای که ته چاهه چیزی از وسعت دریا نمی دونه، ولی حتی اونم می بینه که آسمون چقدر آبیه». این جمله رو وسط صدای خانم عربی(!) که انفعل ینفعل انفعال می کرد شنیدم. و مطمنم...مطمئنم صدای پوزخند زدن یونیورس رو شنیدم. صدای لپتاپ رو خفه کردم و به توضیحات خواهر بزرگتر گوش دادم که توضیح میداد چرا از موندن تو شهر پشیمون نیست و:

شاید این بار بتونم کوفته رو همراه تن ماهی و مایونز درست کنم.

خب انگار پسته نیمه طویل هم نشد حتی... :/ عیب نداره. به زودی اون لیست فن فیک ها رو می نویسم برای ناروتو...یا اون تکیه کتاب شیکامارو رو میذارم.

ویرایش:الان که دوباره پیشنویسو خوندم نمیدونم چرا... حس خیلی خوبی بهم داد. از پستای قبلی میشه فهمید چقدر...داغون که نه؛ بهتره بگیم «آدم بزرگ» شده بودم از نوع رو مخش؟ خب، الان فکر می کنم امیدی بهم هست. :) چه اهمیتی داره ته چاه باشم، وقتی آبی آسمون رو می بینم؟

(آئویی آئویی آنو سورا خوانان دور می شود)

Nobody -

آخی :)) من پست هات رو خیلی دوست دارم هلن. می‌دونی، انگار ناخودآگاه یه امضا میزنی زیر پستات که من هرجا بخونمشون، میفهمم که هلن نوشته این رو. اصلا... خیلی قشنگ.

 

وای! اون قسمت از کتاب فارسی کلی آرایه ی مسخره هم داره و انقدر دادن توی امتحان ها اون رو که من دیگه حالم ازش بهم می خوره واقعا. ولی کلا اون متنه خیلی خوبه.

(لبخند خیلی خیلی گنده) من نسبت به خیــلی از وبلاگ نویسا همین حس رو دارم...
خیلی...خاصید همتون  :)

منم سشنبه ازش امتحان دارم...
از این بخش ادبیات...حفظ کردن آرایه و دستور متنننفرم ویت پشن.
(لرزش)
صبا ...

زاویه دید متفاوتی بود هلن و من رو به تامل واداشت، ممنونم ازت:) 

ممنون که خوندید:)
Violet J Aron

یاد این جمله به خیر:))

ولی منم یادم نمیاد مال چه درسی بود:(

الان به گمونم یه انیمه ی دیگه به لیست بلند بالام افزوده شد^__^

خدایا... چرا پستات اینقدر خوبن؟؟؟؟

به منم یکم راهنمایی بده سنپای. نمیدونم چی بنویسم:(

 

 

یونیورس چیه؟ چند باره دارم میبینمش ولی منظورشو نمیفهمم.

درس دوم بود...فقط اسم کتابه رو یادم نمیاد..(خیر سرم سشنبه ازش امتحان دارم)

من که نمی دونم واقعا :) بذار به هلن بگم بیاد روی خط...شاید بتونیم دو تا چیز ازش یاد بگیریم!

یونیورس یعنی جهان و دنیا به انگلیسی.. universe
kata kh

راست میگن حقیقتا هیلی خوب مینویسی:)

شما خیلی خوب و قشنگ میخونی :) من که هیچ کارم
عشق کتاب

هلن... میتونم بگم تو یه نویسنده و بچه واقعیتی! توهین نیست، بچه بودن از نوع اونی که توی شازده کوچولو بود. از نوع خوبش. یه انسان زنده و با تخیل. یکی که نوشتن یه پست نیمه طویل رو به پرسش زیست ترجیح میده. تو هیچ وقت آدم بزرگ نمیشی و این مایه خوشحالیه. میشه راز کارت رو بگی؟

میدونی...ببخشید که ناامیدت می کنم، ولی هردو مورد رو اشتباه کردی. من نه نویسنده ام، نه بچه از نوع شازده کوچولوش. :)
و شاید برات جالب باشه که بعد نوشتن پست نیمه طویل تا صبح داشتم خواب پرسش زیست خراب کرده و نمره های صفر می دیدم و راحت نخوابیدم :)
بنابراین...راز کار ندارم. ببخشید =)
سرکار علیه

اولا که خوندن متنایی که مینویسی برای من سخته، شاید بخاطر اینکه اسمای انیمه ای به کار میبری یا همچین چیزی :| نمیدونم اما کلیت حرفاتو متوجهم XD اما نوشتنت مختص خودته، آره..

من یه چیز بگم؟! به ذهنم اومد شاید اون ته چاه بودن و آسمون رو دیدن، همون کورسوی امید در عین ناامیدیه، (الان با خودش میگه این چرت و پرتا چیه D:) 

+ آرایه هارو دوست داشته باش، با تموم وجود علی رغم فرایند کلی ذهنیم، دوست دارم برگردم به دوران مدرسه و فقط سر زنگای ادبیات بشینم، شعرارو از حفظ بخونم و تو بیتا دنبال آرایه بگردم، یا موقع کنکور انقدر یه بیت برام جذاب بود که تمام مدت رو صرف حفظش کردم به جای حل تست! آه خدایا :(

زهرا یگانه

غوک ها و مور هایی که رویای آسمان آبی و پرواز در سر داشته باشن، بلاخره یه روز راهش رو پیدا می کنن.

 

پ.ن. سلام. راستی مشکلی که با صحفه ی اصلی وبلاگت داشتم درست شد، خود به خود! احتمالا برای مدتی گیرپاش کرده بود.

هیوا جعفری

اوایل فکر می کردم با بالا رفتن سنه که آدم رشد می کنه ولی الان به این نکته رسیدم که تا تجربه و تلاش نداشته باشی تو نقطه صفری هیچیت بهتر نمی شه. اینو توی پست هات می بینم هر چی می نویسی بهتر می شی و ما بیشتر لذت می بریم

موفق باشی

نظر لطفتونه. خودم فکر نمی کنم جندان رشد کرده باشم...حداقل نه اینطور که شما منو خجالت میدید :)
ممنون که می خونید:)
مسعود پایمرد

قورباغه ای که ته چاهه چیزی از وسعت دریا نمی دونه، ولی حتی اونم می بینه که آسمون چقدر آبیه...

 

چه جمله‌ی قشنگی و پرمغزی :)

گمونم از مصدایق خوب جملات «سهل و ممتنع» باشه. جمله‌هایی که علی‌رغم این که به نظر میاد آسان فهمیده میشن، ولی معنای پیچیده ای دارن.

هرکس در حد فهم و دانایی خودش، از اون ها برداشتی می‌کنه و تمام این برداشت‌ها می‌تونن درست باشن.

بسیار لذت بردم...

بله فکر منم خیلی مشغول کرد :) 
بستگی به اینکه قوربافه ته چاه باشیم یا بیرون چاه یا حتی قورباغه پرنده، ممکنه این جمله رو متفاوت تفسیر کنیم:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan