How I met Google Docs

  • ۲۲:۱۵

وی عاشق گوگول است.

پنج رنگ و چه پرسووود است!

 

من تا حد جنون عاشق گوگلم!

یعنی فقط بگذریم از نحوه گردوندن شرکتشون، یا چه میدونم، اینکه زندگیمون چقدر بدون اون فلج میشه(شد، در واقع).

از طراحی گوگول(!) و قشنگش هم بگذریم اصلا! این شرکت داره یه طوری پیش میره و هی امکانات اضافه میکنه انگار هدف ده سال آیندشون اینه که یه کاری کنن انسان بتونه با یه حساب گوگل و ذخیره بی انتهای نودل آماده و آب جوش به بقا ادامه بده. هر روز هم دارم چیزهای جالب تری ازش کشف میکنم. آخرین اکتشافم هم گوگل داکس بوده، که یکی از جذاب ترین امکانات گوگل مخصوصا برای نویسنده هاست.

گوگل داکس یه جورایی شبیه ورده، فقط به صورت آنلاینه و تو فضای ابری گوگل شما ذخیره میشه. یعنی شما با هر دستگاهی وارد حساب گوگلتون بشید سند و نوشته هاتون رو دارید. ولی یه سری مزایا نسبت به ورد داره:

((فضاش)).

 

1. امکان حذف شدن و پریدن فایلاتون خیییلی کمه! مگر اینکه حسابتون بپره، که تازه در اون صورت هم یه سری راه برای بازیابیشون هست فکر کنم. و اینکه هر لحظه که مینویسید سیو میکنه. یعنی مشکل پریدن یه سری پاراگراف ها در صورت هنگ کردن یا تموم شدن شارژ لپتاپ وجود نداره! حتی اگه آفلاین باشید، میتونید گزینه ویرایش آفلاین رو انتخاب کنید و مثل وردی میشه که دائم دستش رو الکنترل+S ـه!

 

2. ویرایش کلمات انگلیسیش از ورد بهتره. ورد هر کلمه رو به صورت جدا بررسی می کنه و به آدم گزینه برای ویرایش غلط املایی هاش میده، فوقش دو سه تا کلمه اینور اونورش رو. اما گوگل داکس معنی رو هم بررسی میکنه. مثلا وقتی اون اطراف کلمه Happy باشه، و کلمه تو fel باشه، اولین گزینه ای که بهت میده feel هست نه fell. دایره واژگانش هم از ورد بهتره، که خب مشخصه، چون به اینترنت وصله مدام. ورد یه سری کلمات مثل shuriken، kunai یا shinobi رو ورد مدام غلط میگیره که چرا جمع نمی نویسی؟ ولی گوگل داکس متوجه هست که آقا! کلمات ژاپنیو نباید تو انگلیسی جمع ببندی!

اسما رو هم راحتتر تشخیص میده و حروف اولشون رو بزرگ میکنه. کلا حروف بزرگ کنش از ورد خییلی بهتره. من تنها مشکلی که تاحالا داشتم باهاش این کلمه جونین(یه کلمه ژاپنی تو دنیای ناروتو) هست، که هی joining تشخیصش میده.

 

3. فهرست بندی! یعنی اصلا همین یه مورد هزار امتیاز مثبت می گیره! تا حالا شده وسط نوشتن به خودتون بیاید ببینید پنج تا ورد باز کردید از فصول مختلف کتابتون که یه نکته ای رو از توش ببینید یا یه چیزی رو توش نگاه کنید بعد یادتون رفته ببندیدش و زیر دستتون شلوغ شده؟ تازه بدتر، تا حالا شده یه ربع دنبال یه تیکه خاص از یه متن طولانی بگردید توی یه فایل ورد؟ خب گوگل داکس یه جذابیتی داره به اسم فهرست که این مشکلات رو حل می کنه. فقط کافیه موقع تایپ کردن اسم فصل، سیک نوشتن رو بذارید رو حالت ((عنوان)) یا حتی ((عنوان فرعی)). بعد اون کنار براتون فهرست فصل ها میاد که با یه کلیک میتونید برید اول هر فصل! اینطوری.

 

4. نظر و نوت گذاشتن. گزینه نوت، یادداشت، توی ورد هم هست، ولی اونجا یه رنگ قرمز عجیبی زیر بعضی خطوط ایجاد می کنه که از بین نمیره. برای کتاب اولم یه اشتباهی کردم یه نوت گذاشتم تا آخر فصل تمام پراسپروهای پیش از خودم رو ادو تنسه* کرد جلوی چشمم. (البته از اون موقع استفاده نکردم شاید حل شده باشه.)

ولی نظرو دیگه ورد نمیتونه بذاره! اینطوریه که شما این لینکو می فرستی برای یه دوستی، و اون با حساب گوگل خودش میتونه نظر بذاره برای هر پاراگراف و خط و پیشنهاداتش رو همون لحظه که داره میخونه بگه، پس یادش نمیره و دست اول می مونه.

 

اولین باری که یه سند گوگل داکس دیدم، یه لیست پیشنهادات فن فیکشن ناروتو بود که خیلیم معروفه تو فندوم* ناروتو، به اسم coffe's gold standard. اونجا فهمیدم میشه تو گوگل داکس لینک هم کرد، و اینکه چقدر از نظر آپدیت کردن راحتتره! مثلا شما اگه بخوای یه فایل پی دی اف رو تو سایتی مثل بوک پیج بذارید، هر تغییری که بدید باید فایل ورد جدید رو پی دی اف کنید، بعد اونو آپلود و لینک رو عوض کنید. خب چه کاریه! گوگل داکس عملا مثل وبلاگه که خیلی راحت میتونید تاریخ بزنید و ویرایش جدید رو اضافه کنید.

بععله. اینطوریاست که... ما گوگل را دوست داریم و این تنها یک هنر از هزار هنری است که از انگشتان معشوق می بارد و اینطور چیزها.

 

پ.ن:به شدت دلم میخواد یکی بیاد این داستانو بخونه، ولی همه نویسنده ها گفتن که چند فصل بنویس بعد شروع کن به انتشارش تا هم فصل آماده داشته باشی اگه وقت نکردی بنویسی به موقع، و هم اینکه یه سری راز و رمز و نکات رو از قبل تو فصلها بذاری که خواننده بگه اههه این بود که!

پ.ن2:دیروز افسردگی مزمن گرفته بودم که خوشحال به حال این انگلیسی زبان ها و چرا قدر زندگیشون رو نمی دونن و من دیگه فارسیم نمیتونم داستان بنویسم از بس settings>>languages مغزم به هم ریخته و I hate language barrier و ... و....

چون آخه نگاه کنید! مثلا این نویسنده میتونه بگه فلانی در آغوش برادرش خزید و گرمای محبتش مثل شمع درحال آب شدن روی قلبش چکه کرد! درحالیکه من میخوام بگم فلانی حمله کرد، کلا دو تا فعل attack  و  lung  رو بلدم. یا اینکه پنج دقیقه طول میکشه بفهمم با حالت تایید به کسی نگاه کردن میشه approvingly و حتی بازم نتونستم صفت مناسبش رو پیدا کنم و مجبور شدم قید استفاده کنم. :|

بعد شب وقتی زیر پتوی گلبافت و غرق در فن‌فیکشن بودم دیدم همون نویسنده ای که بالا مثالش رو زدم زبان اولش انگلیسی نیست و شور و امید به قلبم نفوذ کرد که خب پس، شاید داستان من هم از نگاه خودم انقدر آماتورانه نوشته شده باشه... (البته هلن یه نگاه "خاکت به سر روله" بهم انداخت)

(این رو در نظر بگیرید که قبلش یه تستی داده بودم که گفته بود در حد یک بچه نه ساله لغت بلدم که زبان اصلیش انگلیسیه.(قشنگ معلومه الان معادل فارسی native رو یادم نیومد، نه؟)

 

*ترجمان::

فندوم: مجموعه طرفداران و طرفداری یک.. چیز.  

ادو تنسه: تکنیک زنده کردن مردگان

 

language barrier:سد زبانی، فاصله زبانی یه جورایی

راینر | ‌Rainer

عشق کورت کرده بیچاره :/ به خودت بیا...

D:
این عشق حقیقیه و والاست... از اون عشق کورکننده های انسانی نیست که!
Nobody -

ایول! O.O چه خفنه.

پ.ن: من می خوام بخونمششش! میشه جزو اولین نفرها باشم؟ (البته احتمالا چیزی نفهمم ازش. چون ناروتو ندیدم... ولی عب نداره :دییی)

پ.ن2: عوضش یکم که پیش بره داستانت، می بینی چقدر دایره لغاتت رفته بالا و چقدر روون و خفن می نویسی :))

وای وای آره! اصلا بیا لپتاپ من برای تو هروقت دوست داشتی پس بیار!!
اولش که داشتم می نوشتم فکر کردم چون کسی نیست که هم انگلیسیش خوب باشه هم ناروتو رو دیده باشه، پس کسی نیست و خودمو برای نخونده شدن آماده کرده بودم... ولی بازم خیلی آزاردهنده است که هی بنویسی بنویسی بنویسی بعد هیچکی نخونه.

پس... الان مطمئنی؟ آخه این فن فیکشن قسمت های اولش تقریبا کپی داستان اصلی پیش میره. ولی کپی ناقص. یعنی مثلا کسی که ناروتو رو ندیده نمیتونه سر در بیاره که شخصیت اصلی داستان مشکلش چیه، و اگه بخوای ناروتو رو ببینی قشنگ اسپویل میشه...
ولی اگه مطمئنی حتی با وجود این قضایا...
(با لبخند لپتاپش را تقدیم می کند)
Moony :)

گوگل عشقه

مخصوصا گوگل ترنسلیت.با اینکه اولش فکر نمی کردم انقدر خفن باشه ولی خیلی کمک خوبیه

آره!!
منم هیچ فکر نمی کردم انقدر کمک کننده باشه. خیلی اصطلاحا رو درست در میاره، یا حتی فعل و کلمه های درست که کنار هم قرار می گیرن درست می فهمه چی میخوای بگی...

عشق کتاب

خوبه خوبه=))

پس...توی گوگل داکس میشه نوشت؟ مثلا به جای ورد؟ آفلاین چی؟ مثلا یه چیزی دقیقا مثل همون ورد که رابط کاربری بهتری داره؟

اگه بخوان از روی ورد مهاجرت کنم به گوگل داکس، پیشنهاد میکنی؟ البته آفلاین بودنم برام بگی نگی مهمه. آفلاینم هست؟

های های =))
دقیقا مثل ورده. فقط آفلاین بودنش.... اول که وارد بخوای بشی آنلاین باید باشی. ولی اگه سند باز باز آفلاین هم میشه ادامه داد. مثلا برای وقتایی که نمیخوای موقع نوشتن هی بری اینور و اونور رو چک کنی و نت رو خاموش می کنی.
بستگی داره به خودت آخه. من اولش بیشتر به خاطر غلط گیر گوگل داکس میومدم اینطرف کپیش میکردم غلطاش رو می گرفت می بردم ورد. ولی کم کم از محیطش خوشم اومد رفتم اونور.
اول یهویی مهاجرت نکن.. یه ذره بنویس ببین چطوریه. شاید برای فارسی نوشتن ورد بهتر باشه حتی...
El ...

این گوگل داکس و کلا ترکیب gSuite بخصوص توی شرکت‌ها خیلی کاربری هست، مثلا زمانی که اعضا دارن همزمان با هم دایکیومنت نویسی می‌کنن می‌شه متوجه شد هر فرد کجای دایکیومنت هست و حتی تسک assign کرد! ورژن کنترل خیلی خوبی هم داره. این که دیگه مجبور نیستی آفیس رو کنار مرورگر و چند تا برنامه‌ی سنگین دیگه باز کنی هم مرحم درد ram هست :)) 

+ با توجه به این که با نگارش انگلیسی سر و کار داری، notion رو هم امتحان بکن. 

دقیقا! 
یکی از دلایل من هم این بود که هی باید از مرورگر میرفتم آفیس برای سرچ یه کلمه یا پیدا کردن یه چیزی، طوریکه چند بار به خاطر باز بودن زیاد هنگ کردن! اینجا فقط همین یدونه مرورگر بازه :)

+این هم خیلی جالبه! برای یادداشت البته بهتره تا نوشتن خود داستان... ولی برای اینکه کنار دست آدم باشه برای فراموش نکردن نکات خوبه...
Violet J Aron ❀

چه قدر به اطلاعاتم افزوده شد هلن:))

اصلا نمیدونستم چیزی مشابه ورد اونم از نوع بهترش وجود داره. واقعا مرسی که معرفی کردی^^

 

گوگول D:

 

میدونی، دختر خاله ی مامانم بیش تر از ده ساله که رفته آمریکا. میگه باید پیش خارجی ها زندگی کنی تا زبونشون رو یاد بگیری. تازه، هنوزم که هنوزه بعضی جاها یه جملات قلمبه سلمبه ای میگه که بقیه رو به خنده میندازه. 

در واقع یادگرفتن زبان واسه ی مردم کشوری مثل ایران به این سادگی ها نیست. تازه باز خوبه تو در حد یه بچه ی 9 ساله بلدی. بچه ی 9 ساله هم خیلی روون میتونه صحبت کنه منتها معنی بعضی ضرب المثل ها و اصطلاحات رو نمیدونه.

و اینم بگم که هیچ وقت، هیچ کس نمیتونه یه زبون رو به طور کامل یاد بگیره. همیشه یه کاستی هایی هست. در این مورد شک نکن.

 

پ.ن: خیلی دوست دارم داستانت رو بخونم ولی با کمک گوگول ترنسلیت.

she ate the grand

happy wind

D: خوشحالم  D:

گوگل گوگول است. سوال بعدی؟؟ =))

منم مطمئنم همینطوره. مثلا من اگه یه چیزیو غلط بلد باشم، تا وقتی پیش انگلیسی زبان های دیگه نباشم هیچوقت نمی فهمم اون غلط بوده... حالا هرچقدر هم بنویسم و بخونم به انگلیسی...
آره :) این شعار زندگی اوکاسان بنده است :))

پ.ن:همون پاسخی که به نوبادی دادم... اگه مطمئنی(مطمئن مطمئن؟؟) با تمام سختی ها و مشکلات... این یکی لپتاپمم برای تو :))
ولی نگران اون نباش. خیلی چیزا رو من خودم از روی گوگول ترنسلیت نوشتم، پس هر چی ترجمه کنه چیزاییه که خودم به فارسی نوشته بودم D:
mochi ^-^

اگه گوگل نبود من باید چیکار میکردم؟اصلا ما باید چیکار میکردیم؟
گوگل داکس خیلی چیز باحالی به نظر میرسه ولی من همون قسمت پیش نویس وبلاگم رو ترجیح میدم:|فقط به خاطر این که کسی نمیتونه بخونتشون..میدونی اگه توی گوگل داکس بنویسم مطمئنا مامانم همشونو پیدا میکنه و میخونه هعی روزگار..
کلا انگیلیسی نوشتن خیلی سخته..من که نمیتونم:]

زندگیمون فلج بود اصلا!
میتونی یه گزینه ای رو انتخاب کنی که فقط خودت بتونی ببینیش. یا مثلا ایمیل کسایی که میخوای بخوننش رو واردکنی که فقط اونا بتونن بخونن. :))

منم دارم به یه سری چیزا اعتقاد پیدا می کنم. مثلا شیرینی مرگ و اینطور چیزا @_@ ولی خب...گوگل ترنسلیت خیلی کمک میکنه و بعدا که میخونی میگی اههه اینا رو من نوشتم؟ روحت شاد میشه.
El ...

یکی از خوبی‌های notion اینه که با گوگل درایو به راحتی قابل ترکیب هست و می‌شه به اسناد داخل هر بخش رفرنس داد، همین ویژگی به همراه تگ‌ها، دیتابیسش(واقعا هم شبیه دیتابیس هست! O_o) در کنار ظاهر ساده‌ش که شبیه کاغذ پوستیه، به نظرم یه محیط دیجیتال ایده‌آل برای brainstormingت باشه ؛) 

+ باوجود تمام مزایای این سرویس‌ها، مقاومت بعضی از افراد درمقابلشون(علی‌رغم سودی که براشون داره) برام خیلی جالبه:/

+ مر(ح)م؟؟seriously؟!! 

آره خیلی جالبه! من همه یادداشت ها رو مینوشتم ته همین سندم، ولی الان میتونم تو این بنویسم و قاطی هم نمیشه... تازه میشه برچسب زد که مال کدوم تیکه قراره باشه پیدا کردنشون راحته...
ممنون بابت معرفیش!

+ فکر کنم... عادیه. یهویی رفتن به یه محیط جدید و ناآشنا سخته. انگار اولش آدم احساس گم شدن میکنه توی محیطش...
+امم متوجه نشدم ببخشید *_*

سین دال

من ولی می ترسم!

از اینکه یه شرکت داره همه چیز، همه ی اطلاعات و کم کم همه ی امور زندگی امون رو در دست می 

گیره... خیلی ترسناکه برام!

می دونم اجتناب ناپذیره اما عین فیلم های علمی تخیلیه خب :/

فکر کن ریز به ریز زندگی همه رو می دونن

اگه بخوان صدمه بزنن واقعا میتونن! یا اگه بیفته دست یکی که بخواد صدمه بزنه...

واقعا هم ترسناکه *_*
گوگل اکثر درآمدش از راه همین بیگ دیتایی هست که از ما جمع آوری می کنه و میفروشه به شرکت های دیگه. بعضی وقتا که میبینم برام مقاله های ناروتو مثلا میاره، یا از انیمه ای که تازه از تو گوگل سرچ کردم و دانلود کردم، وحشت می کنم که این از کجا میدونه. @_@
امیدوارم مدیران گوگل نسل اندر نسل انسان های پاک و درستکاری باشن واقعا @_@
Nobody -

(لپ تاپ هلن را برمی دارد و می رود آن طرف تا با انگلیسی دست و پا شکسته اش شروع کند به خواندن) اگر هم جایی رو نفهمیدم یا مثلا اصطلاح های ناروتویی به کار برده بودی، می آم می پرسم ازت. :دی

:دی
خببب پس... خودت خواستی.
الان خصوصی می فرستمش.
آرتمیس ツ

O____o 

پستات یه جورین من اصلا هیچی به ذهنم نمی رسه بگم :||| 

.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
Designed By Erfan Powered by Bayan