"چی بودم چی شدم" سال 1399

  • ۱۴:۰۰

نُه لبخند نود و نُه

یا همون Triple 9! :دی

1-فن فیکشن. نوشتنشون، خوندنشون، کامنتا!

2-وبلاگ. مثل همیشه :) خوندنش، نوشتنش، کامنت خوندن و گذاشتن، قالبش(که فکر نکنم هیچوقت عوضش کنم.)، فونتش!(با چشم های اشکبار به نوبادی-سنپای نگریستن)

و از همه مهمتر: دوستا! کلی وبلاگ نویس خوب امسال بهمون اضافه شدن، و کلی دوست جدید و غیرقابل وصف : ) 

3- ناروتو! شخصیت هاش، داستانش، تحلیل هایی که هرروز بیشتر و بیشتر درشون غرق میشدم.

4- کتاب ها! طاقچه بی نهایت که اول سال یهو بهم رسید و کلی پشت سر هم خوندم، چند تا لایت ناول، کتابایی که از نمایشگاه(سی بوک، درواقع. ولی خب، نیت مهمه) گرفتم.

5- انیمه! سینمایی و هرزصدهام! مارس همانند شیر! 

6- مدرسه! مدرسه ی مجازی از لذتبخش ترین سالهای مدرسه ایم بود! حتی با اینکه معلم های امسال همشون مشکلات روانی داشتن(از جمله سادیسم، مازوخیسم، اختلالات دو یا چند شخصیتی، ناامنی عاطفی و نیاز به تایید شدن، و بی خوابی!) در عوض، بچه ها خیلی خیلی خوب بودن! با کلی از بچه ها آشناتر و صمیمیتر شدم که اگه مدرسه مجازی بود نمی شدم، و کلی... دوست پیدا کردم! دوستای انیمه ای و جالب و هیجان انگیز! و کلا، اوپن بوک بودن امتحانا خیلی کیف داد D:

7- باران! من قبل از امسال، خواهر خیلی خوبی نبودم. خواهر بدی هم نبودما، ولی زیادم با احساس و مهربون و کلا، حامی نبودم. شاید بچه تر از اون بودم که دقیقا قدر خواهرکوچیکتر داشتن رو بدونم. ولی امسال، احتمالا به خاطر قرنطینه و عملا هم اتاقی شدنمون بیشتر نزدیک شدیم. شایدم دلیلش ناروتو بود! شاید چون رابطه ایتاچی و ساسوکه تو بچگی شبیه من و بارانه : ) یا هیناتا و هانابی...

ولی امسال، بیشتر انگار تونستم... از بودنش لذت و محبت رو کاملا حس کنم! و خوشحالم! : )

8- آهنگ! خیلی رابطم باهاش نزدیکتر شد. خودم یازده تا نوشتم، یدونه خوندم، و یک عالمه گوش کردم! تازه یه وبلاگ آهنگم دارم! دیگه آدم از زندگی چی میخواد؟

 

 

9 رو میخوام... لبخند ننویسم. میخوام یه اخم، یه غم بزرگ بنویسم. 

بدترین اتفاقی که تو 99 برای من افتاد مرگ عزیزان نبود(و خدا رو بابتش شکر می کنم) قرنطینه هم نبود(حتی با اینکه خیلی تاثیر گذاشت روی بزرگ شدن اخم و غم)

بدترین اتفاق برای من یه تصمیم بود، که هنوز نمیدونم درست گرفته شده؟ بدترین اتفاق برای من، یه معنی از دست رفته بود. بدترین اتفاق برای من، یه ترس بزرگ و هیولاهایی بود که شب و روز شکارم میکردن.

چیزایی که تو سال 99 من رو پیش میبردن، که مجبورم میکردن جزوه ها رو بنویسم، فیلما رو ببینم، کلاسا رو شرکت کنم، کارای تو لیست رو خط بزنم، انگیزه هام نبودن. ترس بودن. ترس از آینده، و ترس از فقر.

 ولی شاید... فقط میخوام همین الان، آخر سالی، امید داشته باشم که این فقط قسمتی از داستانه. که ترس هام الکین و ریشه در تحول نوجوانی و این حرفا دارن.

میخوام این آخر سالی، تصمیم بگیرم که این ترسا رو رها کنم. که سال رو به همون شادی شروع کنم که 98 رو شروع کردم. انیمه شوجوآنه و سرخوش.

میخوام بابت این هشت هدیه تشکر کنم، و سعی کنم وجود شماره نه رو فراموش کنم :)

عیدهمتون پیشاپیش مبارک، و سالتون پر از لبخند :)

Aysan ~°

هلن چقدر قشنگ نوشتیش!

چرامن زود تر با تو آشنا نشدم؟!TT

قربونت .قشنگ خوندی!
Nobody -

T~T دوباره رسیدیم به آخر سال و کیلو کیلو قراره اشک بریزم. من پارسال هم سر پست سال نو و حتی تولدت نمی دونم چرا ولی واقعا گریه کردم.

الان... این هم خیلی قشنگ بود. :) امیدوارم سال جدید بتونی کاملا وجود شماره نه رو فراموش کنی و تعداد لبخندهات خیلی خیلی بیشتر از هشت تا باشن.

 

پ.ن: *اشک های هلن را پاک می کند*

واقعا!!؟ *اشک بیشتر سرازیر شدن*
*دوباره خوندن پست سال نو و تولد پارسال*
*پوکر فیس*
 خیلی بی مزه و قروقاطی بودن که. *~* وای اصلا دلم نمیخواد به اون نثر گذشتم فکر کنم... 

تو هم همینطور سنپای ^___^! سالت پر از لبخند و خوشی و هیجان و همه چیزای خوبب!!

پ.ن: *اشک خیلی بیشتر سرازیر شدن*
~ فاطیما

چقدر قشنگ :)))

اره قالبت خیلی قشنگه، عوضش نکن هیچ وقت *-*

کلی حال خوب توی سال جدید برات آرزو میکنم :)

سال نو پیشاپیش مبارک

قشنگ خوندید :)))!
هیچوقت نمی کنم *-* میخوام تا ابد وبلاگم در نور مهتاب غرق بشه *-*

همچنین D: سالتون پر از خوشی و شادی! 
.
mochi ^-^

لبخندای قشنگی بودن:))

فکر کنم..بهتر بود مینوشتیم هممون نه لبخند و  یک ترس..هوم؟؟

اوهوم اوهوم :)))))!!!

به نظرم درستش همین بود :) آخه فقط لبخند که نبود امسال... :(:
Nobody -

نههه! من واقعا دوستشون دارم. خیلی خوبن T~T الان پیشرفت کردی و بهتر می نویسی، ولی اون موقع ها هم واقعا قشنگ بود.

 

آریگاتووو *^* (پ.ن: ولی من قرار نبود سنپای باشم...)

قسمت پیشرفتش رو موافقم @_@ قبلا خیلی...(به خود لرزیدن)


(دیگه شدش دیگه... D: متاسفم. تمام تلاشمو کردم ولی نشد!)
فاطمه ‌‌‌‌

سال جدید برای تو هم پر از لبخند و اتفاقا و حس‌های خوب باشه :) عیدت مبارک🌺

همچنین!! سالتون پر از شادی!!.
𝗔𝘆𝗮𝗺𝗲 ♡~

((": ♡ چقدر دیگه باید برم وب این  و اون التماس کنم اینقدر قشنگ ننویسید ؟؟ 

به خدا من دیگه نمیدونم  بین این همه نویسنده ی پرفکت و عالی چی میخوام ؟؟

در گوشی بهت بگم، همه ما تا ابد طلسم شدیم به التماس خوب ننوشتن از بقیه! "هممون"! .
خودتم پرفکت و عالی ای! جات همینجاست اصلا! (باز کردن آغوش)

سال نوت پیشاپیش مبارک آیامه چان! سالت پر از هیجان و شادی! :))
عشق کتابツ

چطوری انقدر یه چالشو قشنگ مینویسی؟ =")

این درمقابل چالش من عین شاهزاده و دزد توی شهره=") *یاد علاءالدین افتادم:"*

و تو هم استیکر داری TT اول فکر کردم حال و هوای وبلاگو از بین میبره ولی بار کیوتیش بیشتر از چیزیه که فکر میکردم="))

و کاربرداش.. آه TT

ولی دزد شهر که از شاهزاده جالبتره! شاهزاده ها معمولا لوسن... (البته، بلا نسبت شاهزاده علاءالدین ها!) و چالش تو هم اشک جاری کن بود!! خیلی زیاد!
(اصلا بذار به پست "بارون"تم اشاره نکنم *__* چجور شد که اینجور شد!! اصلا پستای اول وبلاگت با پستای آخرو مقایسه کن...
شایدم از اول این چیزای خوب خوب رو مینوشتی و به ما لو نمیدادی *__* میخواستم یه کامنت تمام و کمال براش بذارم... ولی نمیدونم چی شد که یادم رفت و الان دیگه کامنتم نمیاد ":))
 
اوهوم *~*بهشون وابسته شدم اصلا *~*`
آرتـــ ـــمیس

با @عشق کتاب موافقم شدیدTT 

 

8.

و همچنان چشم به راه کاور بعدی هلن و باران...

ببین انصاف نیست انقدر طرفدارهاتو چشم راه بذاری*-*

.

8. آخه... به اندازه کافی خوب نمیشه :_) خیلی سعی کردیم... ولی هر بار دوباره بلوبردو گوش میدیم اعتماد به نفسمون با خاک خونه یکسان میشه :/
سَمَر ‌‌
چطور میتونین اینقدر قشنگ بنویسین؟ :""
منم دقیقا مثل آی‌سان... TT
چطور میتونید انقدر قشنگ بخونید آخه .
Violet J Aron ❀

چه قدر قشنگ!!!

پیشاپیش عیدت مبارک باشه! :)))))))))

 

به درس های نخوانده اش نگاه می اندازد...

هی... هی...

وای-چان!!
عید تو هم (به زودی) مبارک!!! سالت پر از همه چیزای خوب(از جمله آرنت، فلین، داستان، داستان بیشتر، جلد جدید شاهکش، و نمره های خوب!) باشه!! 



. ههه... درست میشه ایشالله. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
Designed By Erfan Powered by Bayan