Between a Scylla and a Charybdis

  • ۱۶:۱۷

امروز، تکنیکالی، آخرین روز راهنمایی بود.

24 روز امتحان در پیشه، و دروغ گفتم اگه بگم نترسیدم. نه از خود امتحانا. اونا هم هستن، مخصوصا اون سه تا امتحان تکمیلی زیست و فیزیک و شیمی که قراره تو یه روز گرفته بشن، ولی نه به اندازه چیزی که اونطرف امتحاناست. زمان انتخاب مثل باد از راه میرسه، و مثل باد من دهمم و پشت نیمکت/لپتاپ نشستم درحالیکه معلمای جدیدم دارن خودشونو معرفی می کنن. ترسناکه.

نامه خداحافظی برای بچه های کلاس نوشتم. نمیتونم بگم... چقدر بچه های خوبی بودن. همه شون، شخصیت های انیمه ایشون و بامعرفت بودنشون رو نمیتونم به اندازه کافی توصیف کنم. میتونم صد میلیارد درصد بگم اگه به خاطر اونا نبود، الان وضعیت روانی من بعد این دوسالی که تو مدرسه تیزهوشان درس خوندم خیلی خیلی بدتر می بود. و بذارید بهتون بگم، وضعیت روانی من واقعا تعریفی نداره. یکی از دلایلی که آرزو می کنم تو این.. کشورای خفن و جهان اولی بدنیا می اومدم، تراپی(therapy)ـه. اگه به همچین چیز لاکچری ای دسترسی داشتم، واقعا تعلل نمیکردم برای قاپیدنش.

متاسفانه، تو نقطه ناکجاآبادی که من زندگی میکنم، مشاورها احتمالا به همون اندازه بدونن که من میدونم. این غرور یا همچین چیزی نیست... واقعا مواجه شدم باهاش. (به این نکته اشاره نمی کنم که مشاوره گرونه، و کسی قرار نیست اونقدر جدیم بگیره که...)

نمیدونم، حس می کنم این فقط غرزدن و تینیج دراماست، ولی دلم میخواد یه جا بگمش تا از مغزم بیاد بیرون و ببینم روی کاغذ چه‌طور به نظر میاد:

فکر کنم تیزهوشان واقعا برای سلامت روانی من بهترین چیز نبوده.

درسته، تیزهوشان سطح بالاتری داره. مثل واکسن میمونه، به مرگ میگیرتمون که به تب کنکور نمیریم. سطح بالاتر درس ها و بچه ها باعث میشه بیشتر به خودت بجنبی، فقط مشکل اینه که... ممکنه این واکسنه بشه خود مرگمون :/

 میتونم یه لیست دراز بگم از مشکلات و فشارهایی که قابل اجتناب بودن، و نه تنها فایده ای برای تحصیل ما نداشتن بلکه ضرر رسان هم بودن. مثلا، اطلاع رسانی و جوابدهی افتضاح به دانش آموزان: چک/ بی نظم بودن خبرها: کاملا/ استفاده از معلمایی که جز پز و رتبه های الکی، جزوه دهی ضعیف و... در سطح استان چیزی ندارن: اینم چک/ نابود کردن ارزشها و اعتماد بچه ها به بزرگترها:چک/ ایجاد وحشت غیرمنطقی از معلم‌های کینه ای: چک/

شاید این ماجرا تو استان های بهتر فرق کنه البته. آی دونت جادج.

از طرفی، وقتی وارد تیزهوشان راهنمایی میشی امکان نداره بتونی ازش بیرون بیای. به دلایل اجتماعی، برای اینکه اعتماد بنفس خودت خورد میشه، به خاطر اینکه قبول شدن دوباره تو تیزهوشان دبیرستان به طرز جهنمی سخته، و شایدم به سندروم استکهلم. به هرحال، وارد تیزهوشان شدن مثل این اصطلاح انگلیسیه: being stuck between a rock and hard place . گیر کردن بین صخره و یه سطح سخت، یا نسخه یونانیش، گیر کردن بین سیلا و کربدیس. دو تا از هیولاهای دریایی یونانی که تو ایلیاد ازشون نام برده شده و قهرمانای داستان بینشون گیر کرده بودن.

انتخاب کردن بین سیلا و کربدیس، انتخاب یه چیز کمتر  بد بین دوتا چیز افتضاح، زندگی معمولا همینه. اکثر اوقات تو انتخابی نداری جز اینکه همونجا که هستی بمونی، به تخته پاره هایی که کشتیته بچسبی و سمت خدمه داد بزنی بادبان‌ها رو تنظیم کنن، بدون اینکه بهشون بگی کدوم بادبان. و امیدوار باشی خودشون یه جوری بفهمن، چون خودت هیچ ایده ای نداری، و صبر کنی خود دریا بکشتت سمت هرکدوم دلش خواست.

واسه خیلی چیزا همینطوریه. واسه همه همینطوریه. همه‌مون... همه‌تون.

ولی، واقعا بودن آدمای دیگه اوضاع رو راحتتر میکنه. درحالیکه If we have each other تو مغزم پخش میشه و دارم برای دوستام نامه/خاطره مینویسم اینو میگم... با قاطعیت، که وحود آدمای خوب اوضاع رو بهتر نه، ولی راحتتر میکنه.

همین.

هلن پراسپرو

 وقتی این سیاهچاله‌جات افسرده رو می نویسم، آرزو میکنم قهرمانای شونن با این تلاش بی وقفه و گذشته تلخ و لبخندهای کور کننده‌شون وجود نداشتن. 

هلن پراسپرو

مطمئنم یه دلیل روانشناسی برای علاقه آدما به Angst داستانای آدمای بدبخت تر از خودشون ااون بیرون وجود داره. حتی شاید چندتا مقاله و پایان نامه هم باشه.

Nobody -

وای :)) انگار داشتم خود پارسالم رو می خوندم. ولی تو خیلی قشنگ آورده بودیش روی کاغذ.

 

"وجود آدمای خوب اوضاع رو بهتر نه، ولی راحت تر می کنه."

این از اون جمله هاست که باید هایلایت و بولد بشه.

انگار یه چیز یونیورسال برای نهماست :))
 یوهوو نیمه پر لیوان ایجاد شد! خوب آوردن رو کاغذ!

:))
pa ri

بنظر من تیزهوشان یه رقابت ناسلامی داره..که همه توی یه سطحن و اشحاصی هم که ضعف خودشون رو پنهان می کنن مجبور میشن به زور خودشونو بالا نگه دارن...

حداقل تا یه مدت کوتاهی از دستشون خلاص شدید :"

گامباره هلن سان!*0*

هومم.. راستش تو مدرسه رو نمیدونم، ولی تنها نقطه روشن تو این تاریکی اینه که کلاس ما هرچی داشت جز رقابت ناسالم. یعنی، اینجوری بود که همه به هم جزوه میدادن و کمک می کردن و با هم درس میخوندن و نمیخوندن...
ولی قسمت هم سطحی رو موافقم. دیگه شاگرد اول بدون تلاش کلاس نیستی :)
اوهوم :"
آریگاتو! پری چان!! آی ویل دو ما بست!
𝕄𝕠𝕠𝕟 𝕊𝕙𝕒𝕕𝕠𝕨 🌙

اولین سوالی که برای من به وجود اومد بعد این متن امتحان تکمیلی؟ چرا باید برای تکمیلی امتحان بدی؟

نه اصلا جزو امتحانای آخریمونو...
امتحان تکمیلی همون، کتابای اضافه سمپاد رو باید بدیم، که پنج نمره از بیست نمره ی کل امتحانمونه
مونی :)

جدای کل متن که خیلیش رو واقعا درک می کنم...

دختر این معرکع نیست که آهنگیی که من معرفی کردم تو ذهنت پخش میشه*خر ذوق*

 

D: 
تازه الان داره بیرون ذهنم هم پخش میشه!
سین دال

میشه من فقط سکوت کنم؟

حتی با اینکه آرزو می کردم یکی بزرگتر بیاد از این دیلماها مغزم کم کنه...
 بازم از این سکوت همراهت متشکرم :*)
𝕄𝕠𝕠𝕟 𝕊𝕙𝕒𝕕𝕠𝕨 🌙

مگه نهم نیستی؟ و امتحانات سراسری نیست؟ تکمیلی چه صیغه ایه؟ :/

ما سال نهم برای امتحانای ترم امتحان ندادیم تکمیلیارو، نوبت اول بود ولی دوم حذف میشه کلا-

اوپارسال نهم بودید؟ از نهمیای پارسال ما تکمیلیم گرفتن. اونم حضوری *__*
همون روزی که میایم علوم بدیم باید تکمیلیم بدیم :/// حداقل این چیزیه که بهمون گفتن
فاطیما ^^

منم سکوت میکنم :/

اوهوم :/
مهدی ­­­­

آفرین تحلیل خیلی خوبی بود! 

ولی مشکل اینه که برای این که بتونی بری بالا تو شرایطی که فعلا جامعه داره خوبه که تو این سن این درد ها رو بکشی و بتونی تو جایگاه هایی قرار بگیری که راحت تر انتخاب کنی برای بزرگسالیت!

خوب خوندید :)
بله.. میدونم در طولانی مدت به فایده خودمه. امیدوارم... تصمیمای درست بگیرم که بعدا تو بزرگسالی جای تصمیم گیری داشته باشم اصلا :)
امیر +

خوبه رقابت ناسالم نداشتین :)

امیدوارم تا سال آخر دبیرستان همینطوری باشین و گرگ بین تون پیدا نشه که واقعا سمممممه !

 

 

 

هر روز خدا رو شکر میکنم به این خاطر! 
منم امیدوارم! یه ذره نگران سال بعد و کلاس بندی و بچه های جدید هستم... ولی.. خب، امیدوارم همه چی خوب از آب در بیاد :)
•miss writer•

اصلا نگران نباش و مثبت بینیت رو حفظ کن. اگر هم دیدی جایی که هستی خوشحالت نمیکنه و حس ناامنی بهت میده ترکش کن و برو جایی که خوشحالی.

(لازمه بگم منم نمونه بودم و همین حس رو داشتم؟)

و اینکه بنویس که بهترین راهه.

ممنون :)) تلاش خودمو میکنم:))

بله! با قسمت اخر خیلی موافقمم 😃
دُردانه ‌‌

زمان ما راهنمایی فیزیک و شیمی و زیست نداشت. کلاً یه دونه علوم داشتیم فکر کنم.

الانم مدارس عادی جدا نیستن... مدارس سمپاد جدان فقط :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan