- دوشنبه ۴ مرداد ۰۰
- ۱۹:۴۵
چت کلاس ما:
سین:«بچه ها خانم فلانی رو میشناسید؟ همون معلمه...»
من:«آره... چی شده؟»
سین:«فوت کرده. کرونا.»
ر:«...
خب خدا بیامرزتش.
راحت شد از این زندگی بی معنی.»
سین:«چیو راحت شد دیوونه! بچه داشتا!»
من: «مردن آدم بزرگها دردناک تره
فکر کن کلی جون کندن به یه جای نسبتا ثابتی تو زندگیشون رسیدن بعد یهو همه چی میره هوا.»
----------
چت معلمای استان:
معلم1:«راستی... پسر جوون خانم بهمانی رو شنیدید...»
..وای بیچاره.»
«کرونا بود؟...»
...خدا بیامرزتش.»
مامانم:«چه قدر تو این وضعیت مرگ جوونا حیفه... کلی آرزو، کلی فرصت، تو اوج جوونی. همه از دست رفتن.
بزرگترا حداقل زندگیشونو کردن.»