- يكشنبه ۲۱ شهریور ۰۰
- ۱۸:۵۰
وقتی واندر اگ رو تموم کردم با خودم گفتم... همینه. همین. یه توضیح خیلی خوب و خلاصه از ما. هرچند یه سری نواقص داره، هرچند یه مقداریش دقیقا ما نیست.
اولاش که تمرکز رو نابود کردن غول های مرحله آخر، تروماهای ذهنی و دلایل خودکشی بود، بی صبرانه منتظر بودم غول خودم، غول خودمونو ببینم. یه شخصیت عینکی با لبخند ساختگی که کلی کتاب و جزوه دستشه، و غول مرحله آخرش که صورتش ترکیبی از یه پدر و مادر و معلمه. اینکه اون شخصیت دختر عینکی با دیدن غول مرحله خشک میشه، رنگ از رخش میپره. سرجاش خشک میشه، ولی فرار نمی کنه. درحالیکه آی یا ریکا دارن ازش محافظت میکنن... همونجا خشک می ایسته. وقتی آی یا ریکا یا اصلا نیرو سرش داد میزنن که داری چیکار می کنی؟ فرار کن؟ اینکارو نمیکنه.
در عوض میره جلو، معذرت خواهی میکنه. تا کمر خم میشه، گریه می کنه که چقدر ضعیف بوده. که باید بهتر عمل می کرده. که پشیمونه. نباید تسلیم میشده.
بعد غول مرحله آی/ریکا/نیرو رو پرت می کنه یه طرف، با لبخند به دختر نزدیک میشه و میگه:«عیبی نداره. ما فقط صلاحتو میخواستیم.» با صدایی دورگه، یا شایدم سه رگه! بعد لبخندش به اخم تبدیل میشه:«ولی تو دیگه باختی. شکست خوردی. نفر آخر شدی. قبول نشدی.»
و یکهو بهش حمله میکنه. همراه با اکمه هایی که چهره همکلاسی/رقیب هاشو دارن و...
...
از اینجا به بعدو سخت میتونم تصور کنم. به نظر شما آی/نیرو/ریکا چطوری میتونن این دختر ما رو نجات بدن و غول مرحله شو نابود کنن؟ :))
- ۱۹۸