So Much Frustration

  • ۲۲:۰۰

5 تیر:

نمی‌دونم از کی دیگه اینکه حرفهام به گوش مردم برسه برام مهم نبود. یعنی اینجوریم که، الان وقت خالی دارم و میتونم برم پنل رو باز کنم و یه چیزهایی بنویسم، ولی خب که چی. دقیقا همونقدر وقت دارم که برم دو صفحه کتاب بخونم یا دو تا تست بزنم یا اصلا بخوابم.

 

.

 

اون روز بهم الهام شد که خیلی از کتاب دینی و عربی‌مون خوشم میاد. مخصوصا الان که دیگه عمومی‌ها جزء کنکور نیست، میتونم کاملا از وجودشون لذت ببرم. به نقل قول های کتاب عربی به چشم دوست نگاه کنم، نه دشمنانی که باید از پا در بیان، و تو کتاب دینی رو همونطور که خودم دوست دارم با خودکار قرمز و آبی سوالا و نکته هاشو بنویسم، نه اونطور که سنجش دوست داره.

مثلا اون جمله‌ی پیامبر بود، "مردم خفته‌اند، و وقتی بمیرند بیدار میشوند."  این جمله در حد هزارتا کرم گوش تو گوش من طنین می افکنه در زمانهای متفاوت.

یا اصلا اون شعر ملمع درس آخر عربی... انی رایت دهر، من هجرک قیامه. (قطعا من دنیا را از دوری تو قیامت دیدم)، اون روز که معلم سرکلاس خوندش من قشنگ اسیرش شدم.

بیاید امیدوار باشیم سال آینده با فارسی هم بتونم همچین ارتباط عمیقی برقرار کنم.

 

.

 

باران که داره حلزونی کتابهای کودکی منو میخونه، منم یه بار همراهش میخونمشون قشنگ :) و وقتی به یه نقل قول برمیخوره که دقیقا برای منم طنین انداز شده بود خیییلی ذوق می کنم. خیلی اصلا... آه.

مثلا تو دشمن عزیز اون روز صدام زد و گفت این تیکه رو ببین:«نخل آرزوی کاج می کند و کاج هوای نخل را در سر دارد.» و من عملا گریه کردم. الان هم داره جلد سه نارنیا، اسب و پسرک او رو میخونه و رسید به اون تیکه که "شستا" با دیدن علف خوردن اسبش "بری" با خودش میگه ایکاش من هم میتونستم مثل اون چِرا کنم.. و باران دقیقا گفت:«حق میگه. اگه میتونستیم چرا کنیم دیگه درس و مدرسه و کار لازم نبود اضلا!»

آیم سو فریکینگ پراود آف هرر!

 

.

 

اوضاع اصلا تو قلمروی شاهدخت بئاتریس خوب نیست. اصلا.

 

.

 

ضعف نشون ندادن. فعل.

به معنی: نوشتن یه طومار 18 خطی از pity party و پاک کردن کلش. چون وای، اگه پستش کنی مردم راجبت چی فکر می کنن@___@! وامصیبتا!

 

.

 

15 تیر:

اون میگه نرد بودنم رو دوست داره.

ولی میدونید، نه اینکه بگم دروغ میگه... ولی فکر کنم کل حقیقت رو هم نمیگه.

 

.

 

میخوام همه رو بلاک کنم و برم تو غار. همه کاراکترهای مجازی/حقیقی/تخیلی زندگیم.

فقط نمیتونم.

 

.

 

Asshole بودن به طرز دردناکی کار ساده ایه.

 

.

 

من انقدر عمیق تو کلوزت استعاری و لیترالی فرو رفتم که کم مونده برسم به نارنیا.

 

.

 

30 تیر:

فکر اینکه تو آرشیوم یه ماه کلا جا بیافته واقعا برای مغز obsessiveم وحشتناک بود، برای همین گفتم بیام این پست نصفه نیمه رو دستی به سر و روش بکشم.

این ماه به طرز عجیبی بد نبود. تازه خیلیم خوب بود. انقدر اتفاقای خوب و تعریف نکردنی و زندگی-تغییردهنده افتاد که فکر کنم برای کل سال بس باشه. زندگی درسی و اجتماعیم از این رو به اون رو شد، دچار دو تا فروپاشی جدید شدم، getting over some people کردم، باایمان و کافر شدم(به همین ترتیب)، یه تراز محشر قلمچی گرفتم، حتی بالاخره رفتم کلاس والیبال! شروع قدرتمندی بود کلا. الان هم منتظر تولدمم و اینکه مردم برام چیزهای به شدت به دردنخور و غیرکاربردی بخرن چون خدایان، من واقعا از بچه‌ی خوب بودن خسته شدم.

انگار از وقتی سعی می کنم کمتر بچه خوبی باشم بقیه هم بیشتر دوستم دارن، جالبه! مامان با همه مسخره بازی هام put up میکنه، دوستام میذارن هرچقدر دلم میخواد جوک های inappropriate بگم و کلمات انگلیسی استفاده کنم، با صدای بلند تو خونه آهنگای موزیکال و راک(از اون جیغ جیغوها) میخونم و خواهرم همراهی میکنه، یه نفر مدام بهم میگه چقدر بامزه و باهوشم، و هیچکس هنوز رو میزم اسپایدرلیلی نذاشته و بهم نگفته "خدایا، فقط خفه شو و خودت رو بکش! داری اکسیژن حروم میکنی!" 

به جای داستان هم رول مینویسم.

تازه کلاس تابستونی های پولیِ اختیاری-ولی-نه-چندانِ مدرسه رو هم نمیرم. in your face, capitalism!

 

البته بگم‌ها، امروز موقع ظرف شستن داشتم فکر می کردم این سبک زندگی تینیجریِ "لعنت به همه" در طولانی مدت و به طور افراطی، اصلا سالم و لذتبخش نیست. تعاذل ایجاد کنید و این حرفها. کار و تلاش و زندگی سنتی و مهربون بودن با همه یه حس آرامش بخش "منتال-هلث-فرندلی" داره که هیچی نداره.

ولی بازم، ~.تعادل.~

 

دیگه چی...

اوه جانوران شگفت انگیز3 رو دیدم! خطر اسپویل... افتضاح نبود. 

ولی آبروببر بود برای کل فرنچایز.

همچنان دلیل نمیشه قسمت های بعدش رو نخوام. بسه دیگه دوستان. به جز هیت دادن به رولینگ کارهای بهتری هست که میشه با زندگی کرد.

 

 

حرف دیگه‌ای ندارم حقیقتا.

هدفگذاری مرداد اینه که هفته ای یه پست جالب و غیرروزمره بذارم هرجور شده.

فعلا :)

 

 

+عنوان از  [Complicated Creation- Cloud Cult]:

 

I called up the moon for a little consultation
Yes, you know that I'm a happy man
But something in me is burning
I gotta push it, push it out, push it, push it out
So much frustration

باور کنید شانسی دنبال عنوان میگشتم اومد. اصلا فکر نمی کردم انقدر به اوضاع کنونی بخوره!

 

++ویرایش: تا وقتی دکمه ذخیره و انتشار رو نزدم نفهمیدم چقدر دلم واسه اینجا تنگ شده بود. برای آدم ها و کامنت ها و نوشتن و همه چی. ولی خب با این نبود طولانی احتمالا اینجا بهم محل خاصی نذاره... هیهی.

چوی زینب دمدمی

چی باعث شده همچین فکری بکنی؟ همه(یا حداقل من) که خیلی دلم برات تنگ شده بود.

بس که همه خوب و مهربونن اینجا آخه:*))))
*بغل محکم*
زری ...

هلن مطمئتی دوازدهمی نیستی ؟ 0--0

آره به خدا "-" چطور؟
یاس ارغوانی🌱

منم عاشق اون شعرم انی رایت عینی فی...

خیلی قشنگه آخه وای:*))) مخصوصا اون روز تو اون حال و هوا که معلممون با لهجه قشنگ خوند... 
-- 𝚂𝚎𝚕𝚎𝚗𝚎

منی که عربیم حذف نشده باید به چشم چی بهش نگاه کنم؟^^

دشمن ابدی:*)
یاس ارغوانی🌱

من هر وقت میخونمش یاد این عکس میوفتم. معنای قشنگ و عکس مرتبط :)))

از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه:

عکس

وای خدایا.. این واقعا قشنگههه!
با اجازه بفرستم واسه معلم عربیمون :))
زری ...

 همونطور که خودم دوست دارم با خودکار قرمز و آبی سوالا و نکته هاشو بنویسم، نه اونطور که سنجش دوست داره.

هیچی واسه این تیکه XD

اوه آهانXD خب لازم نیست کنکوری باشم که جزوه دینی بنویسم.. واسه مدرسه هم لازمه :دی
چوی زینب دمدمی

"انی رایت دهر، من هجرک قیامه. (قطعا من دنیا را از دوری تو قیامت دیدم)، اون روز که معلم سرکلاس خوندش من قشنگ اسیرش شدم."

واو هلن! این تیکه چقدر منو یاد یه شعر دیگه انداخت..

یه شعر عربیه که راجبه امام زمانه،وشور وشوق عاشقانه رو به بهترین شکل ممکن وصف کرده.طوری که بنظرم حتی اگر کسی عاشق نباشه وتاحالا سروکارش به عشقم نخورده باشه وبشنوتش،احساسش میکنه.

واقعا قشنگ ترین شعر عاشقانه ایه که تاحالا شنیدم. ومضامینشم خیلی قشنگن!

حالا الان دقیقا یادم نیست،ولی ترجمه ی یه تیکه هاییشو مینویسم:

"عاشق شدم ودنیای کوتاه بر من طولانی گشت..
زندگی ام به سان اشک غروبی است که هر شب تورا می خواند..
در آسمان تورا به دوری ستاره ی ثریا می بینم..
بار دیگر تورا در زمین می بینم وفریاد می زنم به سوی من بازگرد..

آه می کشم که دوری تو قلبم را شکسته است..

چه زمانی بر میگردی وتاریکی را تبدیل به مهتاب میکنی؟.."

***

"احساس وشعورم ازمن می پرسد آیا محبوبت بازنگشت؟
هنگامی که صبر وتحمل من به سر رسید احساسم را ملامت کردم.."

**

تو مانند نهری پر آبی در صحرای دنیا ومن وزخمهایم تشنه هستیم.. 
احساس میکنم فراقت چون شمشیری کوه صبر مرا متلاشی میکند..

***

"به بلندای این دوری رویایی دارم که از وصف آن عاجزم.." 

***

"در چشمهایم برایت اشکی دارم که به زخم هایت آتش می ریزد..

در دنیای تاریک گم شدم،بیا وطعم سپیده دم صبح را به من بچشان.."

***

"اشتیاق من مانند شمشیر اوست که تمنا میکند بر دستان او باشد"

وای خدایان المپ..
این شعر انقدر قشنگ و پر از عبارت های بغل کردنی بود که.. میشه از توش اندازه یه مجموعه 13 جلدی عنوان کتاب در آورد. 
-دنیای کوتاه بر من طولانی گشت.
-تاریکی را تبدیل به مهتاب می کنی
-در چشمهایم برایت اشکی دارم..
-اشتیاق مثل شمشیر..

چقدر عبارت قشنگ تو یه شعر آخه:)))
چوی زینب دمدمی

+
خواهر کوچولوی منم تازگیا داره کتابای قدیمی منو میخونه. ومنم خیلی دلم خواست برم یه بار دیگه بخونمشون واون خاطراتو زنده کنم..ولی..سرم انقدر شلوغه که.. وقتی برای تجدید دیدار نیست..😔
+
نارنیا...وای! TTTTTTTT اون برای من تکراری نمیشه!

+هعی صیم :_) منم فقط بعضی وقتها فرصت میکنم بشینم پاشون... ولی این بچه هی وسوسم میکنه که زندگی رو رها کنم صبح تا شب فقط نوستالژی بازی کنم.

TTT
Daphne : )

وای خسته شده بودم از اینکه منتظر پست جدید باشم :**)

 

ویزجثمزرو ببخشیید... . لطفا دستور نده کَت بسته من رو بیارن پیشت بانومافیا... قول میدم دیگه تکرار نشه

(ولی جدی..  احساسِ هروقت که میفهمم هنوز میخونی>>>>)
Nobody -

*یه لبخند بزرگ*

*یه ایموجی که همزمان معنی خنده و نیشخند و قلب و بغل بده*
سُولْوِیْگ 🌻

اون دو تا ملمع و مخصوصا مال سعدی موردعلاقه ی من هم بودن. هر بار از اول تا آخر می خوندمشون.

از آخر تا اول چی :"؟

ملمع ها انگار هایلایت پست شدن ووه"-"


ویرایش: سنپای! دیدی فصل دوم کلاس نخبگان اومد؟
فاطمه ‌‌‌‌

زمان ما از این شعرای خفن نبود تو کتاب عربیا :))

این شعر حافظو اولین بار تو آهنگ «نامه» نامجو شنیدم. خیلی شعر قشنگیه و چقدر اینا قشنگ فارسی و عربی رو با هم تو شعر میاوردن! آدم لذت می‌بره!

چقدر این آهنگ قشنگ بود.. وای خدا. فکر نمی کردم از خانم عربیمون بهتر کسی بتونه بخونه الان ناراحتم:_)

چقدر همه چی رو قشنگ تو شعر می آوردن واقعا...
Ame no aoi sora

خیلی انرژی بخش بود اونقدر که میخوتم الان برم کل زندگیمو تا آخرش بدون خستگی بسازم *-*

 

شاید در جایگاهی نباشم که اینو بگم ولی وقتی پستای قبلی رو می خوندم و با جدیدا مقایسه می کردم به این نکته مهم پی بردم که هلن سان رشد شخصیتی زیادی کرده :) و خب منم دلم خواست =))) هعی

 

هلن سان میشه واسه یه چیز مهمی نظرتو بپرسم

اینجا امسال اولین سالیه که تیزهوشان اومده و از طرفی یه نمونه دولتی هست که خیلی وقته اینجاست و خیلی ازش تعریف میکنن یعنی کارکشته تره

به نظرت اگه اونم قبول شدم کدومو برم؟

 

هنوزم باورم نمیشه بین این همه آدم من جز اون سی نفری بودم که یرای اولین دوره تیزهوشان قبول شد*-* شت

به قول معروف...
سویتون! تکنیک بیرون کشیدن قدرت درونی آمه چان! (صدای تکنیک زدن ناروتویی) 
D:

وای... *چلوندنت* 
منم امیدوارم همینطور باشه. رشد و اینها یعنی:)
 و.. راجب خودت، نمیدونم چرا یهو یاد این حرف مادربزرگم افتادم. میگفت آدم مثل لیوان نیست که یه گوشه بمونه هیچ تغییری توش ایجاد نشه. اگه آدم آدمه، یهو روتو برمیگردونی میبینی اهه! این دسته ی جدید از کجا درومد؟ 
و همینطور رشد میکنه:))



هوم.. راستش من وضعیت استانتون رو نمیدونم... ولی طبق تجربه خودم میگم یکی از این دو حالته. یا این مدرسه جدید رو واسش سنگ تموم میذارن و کادر خفن جدید و امکانات باحال میارن، یا ممکنه معلم های خوب خطر نکنن برن اونجا.
چون معلم های رسمی کلا اینجورین که با یکی دو تا مدیر ارتباط دارن و تو همون مدرسه ها که میدونن محیط آرومی داره میرن. احتمالا الان هر معلمی بیاد با همون مدرسه نمونه شهرتون یکی باشه. مثل استان ما که معلمامون با نمونه تقریبا یکیه. حتی شاید مال اونا بهتره چون مدیر ما خیلی رومخه.
ولی از نظر جو مدرسه.. خودت میگی فقط سی نفر انتخاب شدن. پس احتمالا گزینش سختی بوده و هرکسی نیومده:) حالا بستگی داره کدوم برات مهم تره، یا کادر مدرسه که میخوان بیان چه جورین. اذیت کنن، تازه کارن، با تجربن، چین. اینا رو اگه پرس و جو کنی خوب میشه.


ونزربثح وای.. عجیبه که بگم ولی خیلی مفتخرم بهت :*))))
زری ...

نمیخوام این بحثو ادامه بدم

ولی ریلییی ؟؟؟

جزوه دینی ؟

پشمام بشر .

دینی عم مگه جزوه داره

😭😂وای آخه... من کتاب دینیم سفید باشه سر امتحانا بیچاره میشم. چون کلی حفظیاته، اگه خلاصه و نکته و اینها نداشته باشم تک میشم یا همچین چیزی "-" جزوه دینیم یکی از بهترین جزوه هامه.
سُولْوِیْگ 🌻

ملمع‌ها رو. چون من کلا عربی رو در حد حرکت دادن چشمام روی متون و خیلی سریع و سرسری می‌خوندم. مخصوصا این آخرا واسه مرور این‌طوری بود که عربی سه سال رودر عرض یه ربع نگاه می‌کردم که یادآوری شه. فقط این دو تا شعر بودن که همیشه کاملا با دقت از اول تا آخر می‌خوندمشون.

 

وایییی مسنسجسذیحیمشتسجسنحیچساقت من هنوز آماده نیستمممم. هوف... هلن‌چان، جای درست‌حسابی برای دانلودش می‌شناسی؟ 

اوه بله گرفتم...


وای واقعا این فصل حداقل تا اینجا که دیدیم... بثنیحجبثحن 
الان که راجب آیاناکوجی یه ایده هایی داریم هر حرکتی که میکنه جذابتر و هیجان انگیزتره. بعد اوپنینگش... ویووثزصیو
من خودم آنلاین دیدم... همون اول سایتی که بالا میومد. از اونجا هم میشد دانلود کرد البته.
Ame no aoi sora

چه تکنیک کاربردی ای😂

 

 

وای این حرف مادربزرگت خیلی قشنگه D:

فقط امیدارم تغیرات منم پیشرفت باشه نه پسرفت :)

 

 

 

 

آهان که اینطور.......وای خیلی سختهههههههه

چون اولین سال اینجا تیزهوشان اومده از هیچکی هم نمیتونم بپرسم چه جوریه

البته اول بزار ببینیم نمونه قبول میشم :*))

 

 

وای*-* هلن سان بهم مفتخره برم ذوق مرگ بشم ممنون

از تاک نو جتسوی ناروتو هم بهتره :دیی


هیهی. سختی کار همینجاست.



.
چوی زینب دمدمی

آره دقیقاTT شاعرش شعر های واقعا محشر زیادی داره..وقتی میخونمشون فکر میکنم که چقدر قشنگه،آدم عاشق باشه وبتونه احساسش به معشوقش رو درقالب همچین ابیاتی دربیاره،اونم یه همچین عشق آسمونی ومقدسی..و واقعا از اعماق وجود آرزو میکنم خودم جاش باشم.
حقیقتش من کلا شاعر های عرب رو خیلی دوست دارم. با اینکه بقیه معمولا این نظرو ندارن،اما بنظرم ادبیات عرب خیلی قویه! اصلا یه حس عجیبی توی شعراشونه..
~~~
+
اگه خواستی صوتی بشنویش هم،که اصلا خالی از لطف نیست،اینجا**
(من نمیدونم اسم اینا چیه..انگاری بهشون میگن تواشیحXD)
(که من توصیه میکنم حتما یه بار بهش گوش بده^^چون واقعا خیلی زیباست)
+
اینم ترجمه ی کاملش. ولی عربیش خیلی قشنگتره.(توی ترجمه بنظر میاد خیلی بهم ریخته ست وانگار درهمه🤔🙄)
***
صلوات صلوات بر امام منتظر..
علائم ظهورش را هر لحظه می شماریم
پروردگارا امام غائب ما کی می آید..
دریای غم هارا باکشتی ای از شور واشتیاق پشت سر میگذاریم..
پروردگارا بر ما لطفی عطا کن ودر ظهورش تعجیل کن
همواره روز هارا می شماریم ولی افسوس او نمی آید..
روز هارا در فراق او با تلخی سپری می کنیم..
حال ما چون حال کبوتران بدون لانه است..
صلوات صلوات بر امام منتظر

عاشق شدم ودنیای کوتاه بر من طولانی گشت..
زندگی ام به مانند اشک غروبی است که هر شب تورا می خواند..
در آسمان تورا به دوری ستاره ی ثریا می بینم..
بار دیگر تورا در زمین می بینم وفریاد می زنم به سوی من بازگرد..
آه میکشم که دوری تو قلبم را شکسته..
چه زمانی برمی گردی وتاریکی را تبدیل به مهتاب می کنی؟
صلوات صلوات بر امام منتظر..

دعای ندبه پر از آه است ومن آن را با اشک می خوانم..
اگر یکبار آن را فراموش کنم احساس می کنم زخمهایم آن را برایم می خوانند..
پروردگارا دستانم را به سوی تو بلند کرده ام ودعای گمشده را میخوانم..
هنگام جان دادن اشکهایم به او خواهند گفت چقدر اورا دوست دارم..
در وجودم آتشی است وبا شوق منتظر دیدارش هستم..
اعیاد در نبود او چون روز عاشورا وماه صفر است..
صلوات صلوات بر امام منتظر..

پروردگارا راهنمای او باش ودر ظهورش تعجیل کن..
می خواهیم پیشوای ما باشد واورا بر ظالمین پیروز کن..
خدایا می خواهم اورا که هلال ماه شادی است یکبار به چشم ببینم..
در چشمانم احساس عجیبی دارم زمانی که زیبایی اورا به نظاره نشسته ام..
احساس وشعورم ازمن می پرسد آیا محبوبت بازنگشت؟
هنگامی که صبر وتحمل من به سر رسید احساسم را ملامت کردم..
صلوات صلوات بر امام منتظر..

درچشمهایم برایت اشکی دارم که بر زخمت آتش می ریزد..
در دنیای تاریک گم شدم،بیا وطعم سپیده دم طلوع را به من بچشان..
احساس می کنم به من نزدیکی وباشور وشوق تورا می بینم..
در دنیای اشک وآه سر گردانم وغم واندوهم به شانه ی توست..
دلتنگ تو هستم وشمع وجودم در دریای تو خاموش شد..
شور وشوق من همانند صحرای خشک در انتظار باران است..
صلوات صلوات بر امام منتظر..

به بلندای این جدایی رویایی دارم که از توصیف آن عاجزم..
درونم پر از حسرت است وشب هارا با انتظار به صبح میرسانم..
انتظار من مانند شمشیر اوست که تمنا میکند بر دستانش باشد..
خدایا حضرت عیسی را خواهم دید که در نماز به او اقتدا می کند..
اورا صدا میزنم که خوش آمدی ای فرزند سرور انسان ها..
تمام آرزو ها در یک چشم به هم زدن تحقق می یابد..
صلوات صلوات بر امام منتظر..

شادی به باغ وبستان ها وارد شد چون دانستند آمدنت نزدیک است..
هر عاشقی در دنیا فقط دیدن محبوب خود را می خواهد..
در برابرسختیها تو را امید ورویایی سبز نگاشتیم..
ای نسیم اشتیاق! به سویش برو وخبری فوری از او بیاور..
خداوندا از دوری او سنگها هم ذوب شدند..
عاشق ودلباخته ی او شدم وپلکهایم از شب زنده داری خسته شدند..

تو مانند نهری پر آبی در صحرای دنیا ومن وزخمهایم تشنه هستیم.. 
احساس میکنم فراقت چون شمشیری کوه صبر مرا متلاشی میکند..
دردهای هجران را بر بالهای پروانه ها به سویت فرستادم..
مولای من به دادم برس که تو هرگز من را فراموش نمی کنی..
آن روز خواهد رسید که اشکهایم برایت شرح خواهند داد..
درتوقفگاههای دنیا زندگیم همواره با اشک در سفر است..
صلوات صلوات بر امام منتظر..!

زینب چان.. نمیدونی چقدر تو این لحظه و زمان به این احتیاج داشتم. سومین باره که دارم کامل گوشش می کنم. انگار..
اصلا نمیتونم وصفش کنم. واقعا ادبیات عرب>> اون چیزای بی ربطی که ما تو مدرسه میخونیم..
البته اون واسه فهم این لازمه. (با اینکه من به جز چند کلمه چیزی نفهمیدم از این 😭😂)

ولی در کل.. واقعا ممنونم واسه فرستادن این. خیلی... خیلی.. غیرقابل وصف بود.
سُولْوِیْگ 🌻

اوه. خدای. من!!!

من آمادگی‌شو ندارمممم! واییی!

خیلی ممنون که گفتی بهم. 

وویویوی منم نداشتم شوک قلبی مغزی روحی گرفتم. شروع قوی ای داشت!

راستی @آمه چان میگه Anime on داره. حالا نمیدونم.. اگه خواستی اونجا هم سر بزن سنپای:)
Ame no aoi sora

تولدم مبارک :) نمونه هم قبول شدم

چه انتخاب سختیه:*))

هلن سان انیمه های این فصل کدوما رو دنبال میکنی؟

راستی یه برنامه هست به اسم Anime on خیلی کاربردیه *-* تفریبا همه انیمه ها رو داره اشتراکم نمیخواد *-* 

انیمه های پخش هفتگی هم خیلی سریع میزاره*-*

واهایییی
آمه چان! دابل مبارکک! هم تولد هم قبول شدنتD::
البته به قول تو زیادم خوب نیست چون الان انتخاب سخته ولی مطمئنم تهش هرچی بهتره برات اتفاق میافته. ما مردادی ها هر تصمیم که بگیریم بی نظیر و خوب از آب درمیاد اصلا هیهیییD;

اوه اسمش رو شنیده بودم.. یکی بهم گفت اشتراکی شده که "-"
ولی اگه اینطوره خیلی خوبه...
@سولویگ
چوی زینب دمدمی

عزیز دلم*-* خیلی ذوق زده شدم که ازش خوشت اومد. مطمئن نبودم خوشت بیاد:))))

کلا حس میکنم کسی بجز خودم طرفدار شون نیست. ولی من از بچگی با این نواها بزرگ شدم.لالایی  شبهام بودن..❤!

احساستو درک میکنم کاملا.

وای خدا! آه.. خودمو نمیدونم.. ولی خواهر منم با این چیزها خیلی خوب میخوابید :)
Ame no aoi sora

اوتانجوبی اومدتو هلن ساننننن🌸

امیدوارم هر چقدر دوست داشتی عمر کنی و زندگی ای پر از خوشی و سلامتی و موفقیت داشته باشه و بتونی به اوج خودت برسی :)))

 

دابل ممنون D: 

  بله بله همین طوره حیحی*-*

 

 

 

میاره که میتونی اشتراک بخری ولی رایگانه مثلا شاید قسمت های جدید رو یکم دیرتو بتونی ببینی چون اولویت با اوناست که اشتراک دارن ولی اشتراکش هم خیلی ارزونه*-*

 

ممنونم آمه چان، با کلی تاخیر :))) 


آه... چه خوب!
آره خیلی چیزها تو اینترنت ارزونه، ولی ما که به کارت دسترسی نداریم خودمون عمرا نمیتونیم بخریم :_) چطور به والدین بگیم ما اشتراک anime on میخوایم...
.. میخک..

سلام 

من چرا ستاره ات رو بی خوندن خاموش کرده بودم؟ :```)

چقدر دلم برای پستهات تنگ شده بود دختر 

کلا دلم برای بیان سابق تنگ شده....

 

 

سلام
من... نمیدونم واقعاD:" (البته استفهام نمی‌دونم چی‌چیی بود این سوال جواب نداشت"-")

آه... واقعا.. متاسفم که انقدر کم هستم:") نمیدونم...میتونم بگم منم همینطور، ولی یه جورایی دروغ میشه.. چون خیلی وقت‌ها حس خاصی ندارم....
امیدوارم ولی همه خوب باشن حتی اگه تو بیان خوب نباشن!
Stella (=

به هدفگذاری مردادت رسیدی؟ *چشم غره*

یاهاهاها کدوم هدفگذاریD::::

راستی نتونستم پیام تبریک رو جواب بدم.. و الان میگم که واقعا واقها واقعا ممنونم که به یادم بودی استلا... و واقعا برام ارزش داره.
تولد تو هم پساپس مبارک:* امیدوارم..  همه چی درست بره سر جاش قرار بگیره برات.
Stella (=

قرار بود هفته‌ای یه پست بذاری! *چشم غره‌ی بیش‌تر*

وای هلن! دیدی ته‌ش هم باز یادم رفت؟ :/ می‌خواستم بیش‌تر برات بنویسم، اما فرصتش نبود و ترسیدم یادم بره، برای همین فقط فرستادم که بدونی یادمه. ((: این کنکور این‌قدر ذهن‌مو درگیر کرده که به کل گیج می‌زنم. :دی

مچکرررم! (("=

اهه جدیی@___@ من اینو گفتممم؟
چه عجیب!

همینکه همون اولش هم یادم بودی اندازه این... سال نوری (اشاره به کتاب) ارزش داره :"))))
درک می کنم... الان بیشتر از هروقت دیگه ای :") ما هم از این کنکور عبور کنیم خلاص بشیم ازش هوف...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
Designed By Erfan Powered by Bayan