just a girl who had to sing this song

  • ۲۳:۵۳

آزادی بعد از کنکور دولبه‌ست. یه لبه‌ش بهت زمان زیادی می ده که کارهای سه سال نکرده‌ت رو بکنی، لبه دیگه‌ش زمان بی نهایته برای فکر و فکر و فکر، و از نظر تاریخی، افکار ما خیلی شاد و شنگول نیستن. آدم های دور و برم بهم میگن فکر نکن. از مادربزرگم گرفته تا دیلایت، که واقعا طیف خنده داری از انسان هاست. فکر کنم این دو ماه تنها دو ماهیه که بتونم بدون هیج consequenceای فکر نکنم. صدای آهنگ رو تا ته زیاد کنم و بذارم T.Rex تو سرم داد بزنه، برم زیر پتو قایم شم، در رو ببندم و بذارم آدم ها خودشون بار فجایعی که بار میارن رو به دوش بکشن. آلبوم بعد از آلبوم بینج کنم و از تموم شدنشون نترسم. وقتایی که لازمه با آدمها mean باشم و دیگه سعی نکنم بهشون ثابت کنم براشون خوب و کافیم. لازم نیست به رد ثابت کنم ازش بدبخت ترم، چون نیستم. من میدونم و اونم میدونه که Spirit of Unfortune تسخیرش کرده و من قرار نیست جن‌گیر کسی باشم.

بند اول رو برای بار سوم می خونم و حس می کنم grim تر از چیزی شد که هستم. هفته دوم آزادی واقعا دلچسب بود. درگیریم با gothic romance داره خوش میگذره، و نمیذارم منطق و سالم بودن جلوی لذت بردنم از جنون و خون رو بگیره. از آن رایس که عبور کنم میرم سراغ ماری شلی. مشکلم اینه که نمیخوام سریع عبور کنم، ولی وقت زیادی ندارم. اه. همیشه مشکل همینه.

به لطف خودم و آرتی یه سریال جذاب دیدم، The Newsreader، درباره شبکه تلوزیون استرالیا سال 1970 هه و با توجه به تجربه ام از المپیاد سواد رسانه؟ خیلی شبیه چیزی بود که ما تو کشور داریم. اگه به کار تو رسانه علاقمندید، میتونم بگم با کمی اختلاف دقیق بود. استرس و فشار روانی، اینکه مجبوری خیلی وقتها از اخلاقیات و چهارچوبهات خارج بشی برای اینکه یه چیزی رو به دست بیاری، اینکه نمیتونی همه حقیقت رو بگی، یا اون حقیقتی که واقعا اهمیت داره رو بگی، اینا رو واقعا دقیق در آورده بود. آگاهی بخشه، مخصوصا اگه برای شما برعکس من، کار تو رسانه یه سراب نباشه و دقیقا همون چیزی باشه که میخواید.

فرانسوی میخونم. ازش به عنوان تخلیه خشم استفاده میکنم. میذارم حرفهای عصبانی و بی اهمیتی ها مثل تیر از کنار گوشم رد بشن، بعد گوشی رو برمیدارم و دولینگو بینج می کنم. اگه متوجه شده باشید، میتونم اسم اتوبیوگرافیم رو بذارم binge چون خلاصه زندگیمه کاملا.

هرروز که میگذره حس می کنم بیشتر دارم محو میشم. یه سری چیزها دارم که دوستام ازم میدونن و باهاش منو توی جسم خودم نگه میدارن، و خدایان میدونن چقدر بابت این ازشون ممنونم. چون اگه نکنن ممکنه یه روز پلک بزنم و ببینم شناورم و دارم به جسم خالیم نگاه می کنم که همچنان حرکت میکنه، غذا میخوره، کتاب میخونه و نفس می کشه، ولی من دیگه توش نیستم. همین الان هم انگار یه کم از پوستم بیرون زدم. اگه خوب نگاه کنم میتونم یه هاله سفید مثل outline دور خودم ببینم. ولی... چیکارش کنم دیگه. حرص اینم که دیگه نمیتونم بخورم.

سعی می کنم کار یاد بگیرم، ولی خیلی ترسناکه. جرات نمیکنم به مامان بگم چون خیلی روم حساب باز کرده، ولی مدام دارم وحشت می کنم. انقدر تلاش کردم و سواد دارم، ولی تو به دست آوردن بدم. نمی خوام بذارم ترس جلومو بگیره چون واقعا مانع گنده ای نیست.

پنج بند شده و پنج تا موضوع رو بررسی کردم. الان حرف کم آوردم. 

یکی از دوستام میگفت چون خیلی کلی به چیزها نگاه میکنم برام ترسناکن. اکثر کارها رو اگه به یه سری قدم کوچیک بشکنی ساده ترن. بهش گفتم همین نگاه باعث شده ریاضی و فیزیکم خوب باشه. ولی راست گفت، و برای همین میخوام فردا برم باشگاه ثبت نام کنم. واسه اینکار باید شب زود بخوابم. صبح حداقل دیگه 8 و 9 بیدار شم، صبحانه درست حسابی بخورم، لباس بپوشم، برم باشگاه، مدارک لازم رو بپرسم، برگردم خونه دنبال مدارک بگردم، و همین کارو فردا تکرار کنم. به نظر آسون میاد. آپدیتتون می کنم که تونستم یا نه. 

حوصله ندارم افکاری که بین هردو بند دارم رو بنویسم، یا آهنگ آپلود کنم.

عنوان: آهنگ Welcome to the Black parade از My Chemical Romance

I'm just a man, not a hero

just a boy who had to sing this song

 یه چیزی که خیلی راجع به جرارد وی(خواننده این بند) دوست دارم، اینه که چطور اتفاقات زندگیش رو جدی میگیره. هر چیزی که اتفاق می افته براش معنا داره، و ازش معنا ساخته. از خاطرات بچگیش، تا دیدن 9/11، تا مرگ مادربزرگش. همه رو به چشم داستان میبینه و اجازه میده قصه ها اغواش کنن. منم اینطور بودم. منم میخوام دوباره اینطور شم.

.. میخک..

پست‌هاتون رو میخونم احساس میکنم افسرده‌ای چیزی هستم 

چطور همه‌اتون این همه کار میکنید و این همه مفیدید بعد باز به خودتون افتخار نمی‌کنید 

عجیبه

راستش... نمیدانم. روی یه لبه ای هستم که یه طرفش گل و بلبل و افتخاره یه طرفش ناامیدی و سرما. هردوشون واقعین و بخشی از منن... ولی بستگی داره اون لحظه سرم کدوم طرفی باشه و کدومو ببینم:)
.. میخک..

اوم...

این واقعی‌تر شد 

با این زاویه دید میتونم همزاد پنداری کنم (یا همذات؟ هیچوقت درستش رو یاد نگرفتم)

احساس میکنم الان رو به قسمت سرما نشستم هات چاکلتمه مینوشم و به دریده شدن گوزن قطبی توسط گرگها نگاه میکنم و لبخند میزنم

همذاته فکر کنم.
استعاره بامزه ای شد:)
... ...

phantom to lead you""

Phantom to live me, more like
سُولْوِیْگ 🌻

ممنون که نوشتی‌ش. 

ممنون که باعث شدی بنویسمش:*)
امیر +

احساس میکنم از اون آزادی به شکل مناسبی استفاده نکردم. 

اگه برگردم به چهار سال قبل علایقم رو به شکل دیگه ای دنبال می‌کردم. 

البته که کرونا هم بود ولی فکر می‌کنم که میشد بهتر کار کرد. 

چیکار می‌کردید:*)؟ شاید من بتونم اجرا کنم
𝑹𝒂𝒄𝒉𝒆𝒍 𝒘𝒓𝒊𝒕𝒆𝒔

سلام هلننن جون ♡خوبی ؟ چه خبرا ؟😍 وایی چقدر خوشحالم که به جمع مون پیوستی و از بند مدرسه رها شدییی😍😍❤️ !! 

وقنی تاره تو دیدم گفتم : " ساکورا های صورتی غنچه شده زیر نور ماه وبت باز دارن میشن ! " 🤩 و من مطالب وبت رو با شیفتگی مثل دیدن اون ساکورا ها می می خوندم ~

 

دوبایلینگوال امون اپلیکیشنه؟ فرانسوی ؟😍 wow !  It's  so fantastic 😘😉❤️‍🔥 زبان فرانسوی خیلی سخته ؟ چند وقت هست که داری برای یاد گیری براش وقت صرف می کنی ؟

اینکه دانشت تو خیلی زمینه ها زیاد باشه تئوری  باعث میشه عملی رو راحت تر انجام بدی پس برو سراغ شون !* از قدیم گفتن از چیزی که بیشتر می ترسی برو سمتش ! حتما داخلش موفقی ! *

تا به زمان انتخاب رشته و دانشگاه نرسیدین  کلی کار انجام بدید😩 چون بعدش باز داخل درس غرق میشید اگه بخواید واقعا درس خون باشید و نمره خوبی کسب کنید اونجا هم  یا بار علمی تون بره بالا ! 

باشگاه بدن سازی یا ورزش خاصی رو در پی گرفتی ؟ 😍

سمت ما متاسفانه بیشتر باشگاه ها بدنسازی هستن که من زیاد الان بهش نیاز ندارم و نیاز دارم باشگاهی که ورزش هایی انجام بدم تا لاغر بشم🥲🫠 ولی چون زیاد نتونستم پیگیر بشم باید خودم وقت بزارم 😂

فیلم خوبه هر چقدر می تونی ببین🥲🤌

راستی هلن جون رشته ات انسانی بود ؟ می خوای چه رشته ای تو دانشگاه بخونی ؟

قایم شدن چاره کار نیست یه چند وقت بخوای خستگی در کنی خوبه ولی بعدش بلند باید بشی چون کلی کار و مهارت و مطالب هست که ما نمیدونیم هر چقدرم که بخونیم و یاد بگیریم کمه ! تا جوون هستیم باید همه چیز رو به صورت تعادل داشته باشیم و تلاش کنیم در کنارش🥺👏💪

هییی سلام. منم خوشحالم :) هورا!

بله بله همونه. خیلی سخت نیست... راستش اگه انگلیسی خونده باشی خیلی راحتتر از زبان دومه. مطمینم سوم و چهارم از اونم راحتتر میشن. یکی دوساله میخونم ولی پیوسته نبوده.

راستش فعلا فقط میرم هر برنامه ای که بهم میدن انجام میدم و دقیقا نمیدونم چیه. ورزش خاصی رو نه قصد ندارم ادامه بدم.
امیدوارم تو دنبال کردن چیز موردعلاقه خودتون موفق باشید :)))

نه انسانی نیستم. تجربیم. هنوز تصمیم نگرفتم.

بله دقیقا حق با شماست :)
artemis -

آرتی به نظر انسان باحالی می‌آد که همچین سریالی رو پیدا کردی باهاش.😔

وای آزادی بعد کنکور می‌خوام.

نه تنها باحاله بلکه خیلیم خوشگله باهوشه تازه سلیقشم تو چایی عالیه.

یه سال صبر کن ببخشید😭
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan