Funny Little Universe

  • ۱۷:۴۴

من یه قانون دارم که پست‌های وبلاگ رو با لپتاپ می‌نویسم. خونه تاریک بود و با خودم گفتم هوا هوای پست نوشتنه، ولی همه خواب بودن و نمی‌خواستم صدای دینگ لپتاپ بلند بشه. همینکه اینو نوشتم صدای گوشی بابا که یادش رفته بود بی‌صدا کنه درومد. یونیورس بامزه.

می‌خواستم بذارم بعد شنبه که از تهران برگشتم یه پست کامل بنویسم از اتفاقات آخر هفته و ثبت‌نام دانشگاه ولی سرما خوردم و حوصله هیچ کاری جز چرخه‌ی باطل سرکار/خونه/چت نداشتم. اینم اتفاق بامزه‌ای بود چون یادم افتاد وقتی‌ هم که برم تهران قرار نیست همه چیز طبق برنامه‌هام و تصوراتم پیش بره. اصلا همینجا هم پیش نمی‌ره. یه روز صبح(بیشتر شبیه ظهر) بیدار شدم و با صبحانه Evermore گوش دادم و دیدم چقدر پیانوش قشنگه و نسبتا هم ساده‌ست. توی یک‌ساعت و نیم یادش گرفتم. چند پست قبل(که میشه چند ماه قبل) فکر کنم گفته بودم که کلا برنامه‌ریزی برام معنی نداره و زندگیم رو دو روز دو روز برنامه ریزی می‌کنم، ولی شاید این زیادم چیز بدی نباشه. اکثر چیزهای خوب یهویی برام اتفاق افتادن و وارد زندگیم شدن. هیچکدومشون یهویی نرفتن. پروسه‌ی دردناک جدا کردن چسب از پوست بود.

دانشگاه خیلی زیبا بود با اینکه وقت نکردم توش رو زیاد بگردم. مثل آهنگی که فقط یه دور گوش دادم و لیریکش رو نخوندم، نمی‌دونم چقدر فرست ایمپرشنم ازش درسته ولی گمونم گل و گشاد بودن دانشگاه تهران رو نداره و یه جورایی از این قضیه خوشم میاد؟ من آدم دنیاهای بزرگ نیستم. بیشتر علاقه به انسان‌های خوب و زیبا دارم که از اون نظر تامین هستم.

رفتم موزه هنرهای معاصر و واو الان می فهمم مردم عکس پروفایل‌های خوبشون رو از کجا می‌آرن. حتی منم بین اون‌همه هنر زیبا، یه دسته گل توی دستم، بدون لچک، با کت چرم، آرتیستیک و elegant به نظر می‌رسیدم.

بعضی وقت‌ها نبود یک چیزها و یک‌کسانی رو توی زندگیم حس می‌کنم ولی خیلی حسش دور و کمرنگه. مثل حس سوزن واکسن. فکر کنم هرچی بزرگتر می‌شی غم و شادی و خشم رو با شدت کمتری حس می‌کنی، و فقط ترسه که پررنگ می‌شه. الان این هیجانی که حس می‌کنم خیلی محوه، آبی آسمانی. درحالیکه خیلی از دوستام هیجانشون صورتی جیغ و بنفش آدامسیه. فکر کنم به خاطر اونهمه کتاب بزرگسالیه که توی بچگی خوندم. ایکاش دوباره بخونمشون، با اینکه میدونم مثل یه خودکار قدیمی رنگشون رفته.

اون روز که فهمیدم پایان ما از آغاز doomed بود مثل همه کتاب‌هایی که با هم خوندیم و سریال‌هایی که با هم دیدیم، با خودم گفتم یونیورس بامزه. به نظرم کرکترهای توی داستان می‌تونن بامزگی توی داستان خودشون رو appreciate کنن، اگه به اندازه کافی تلاش کنن.

خیلی به داستانی که دارم از خودمون می... یا شایدم نمی... نویسم فکر می‌کنم. اون هم بامزه‌ست. ایکاش می‌تونستم بهتر و بیشتر بنویسمش و بدم به کسایی که دوست دارم. ولی فعلا نه. فعلا این پست رو ارسال می‌کنم، بهتون پیشنهاد می‌کنم Evermore گوش کنید ولی فقط نصفه‌ی اولش رو، و می‌رم یه کم کتاب بخونم که زاویه‌های اضافه‌ی دورم رو بتراشه. Taking the edge, you know?

چم ‌‌

چه کارِ خوبی کردی که این پست رو نوشتی.

امیدوارم چیزهایی تهران برات تو چنته داره خیلی خوشحال‌کننده‌تر از چیزی باشه که حدس می‌زنی.

ازونجایی که من همیشه استانداردهامو پایین نگه می‌دارم که نخوره تو ذوقم... یه حس شدیدی دارم که آرهD: خوب خواهد بود
𝑹𝒂𝒄𝒉𝒆𝒍 𝒘𝒓𝒊𝒕𝒆𝒔

سلامم هلنای  عزیزمم😍👋❤️ حالت چطوره دختر مهتابی بیان ؟! 

اگه بدونی چقدر خوشحال شدم وقتی تیر کمون انداختی تو دل این شب مهتابی وبت و ستاره پنل منو با این پستت روشن کردی چقدر خوشحال شدم!!♡😌

به سلامتی !!! کدوم دانشگاه میری عزیزم ؟ ترم اول ؟ 🫠* و منی که فراموش کردم چه رشته ای قراره وارد بشی و باهاش سر و کله بزنی *

راستش منم با لب تاب راحت ترم پست بنویسم و از اونجایی که زندگی واقعی برنامه ریزی هام رو همیشه خدا بهم میریزه پس فقط می تونم پست های قشنگ شما ها رو بخونم و کانت بزارم🥺 * واقعیتش اینه هر چی انگار برنامه ریزی می کنی شیطونه یه جا ست که کلش رو زود برات منحل کنه 🙄😑 *

موزه هنر های معاصر ؟ میشه بدونم کجاست ؟ 😗🤔

 

میشه یه بار تو یه پست جداگانه اگه یادت بود اسم کتاب هایی که باعث شده انقدر به این بلوغ نزدیک تر بشی رو برامون بنویسی ؟ * البته اگه دوست داشتی ! * چون دیدم تو متنت بهش اشاره کردی کنجکاو شدم ☺️

سرکار میری ؟😳🥺 fantastic  👏!!! من همینکه روز مره هام رو بگذرونم و دانشگاه برم میمیرم 😔... این خیلی خوبه 😍 که می بینم خیلی activate  هستی !!!🤩😘

 

* بی صبرانه منتظر پست های زیبات در آینده هستم هلنا جون ♡ *

ممنونم خوبم ::*))) فقط چیزه... اسمم هلنا نیست. همون هلن.

هاها نه فراموش نکردید کلا نگفته بودم توی وبلاگ. دندونپزشکی شهید بهشتی، نیمسال دوم. از بهمن قراره برم.

موزه هنرهای معاصر نزدیک پارک لاله‌ست. توی مپ و اینها بزنید میاره :)

آره حتما :* بیشتر کتاب های کلاسیک بود... از نشر افق هرچی گیرم میومد میخوندم. کتاب نوجوان هم خیلی میخوندم ولی اونموقع نوجوان نبودم هنوز 😅

سرکار میرم ولی دانشگاه نمیرم برای همین میرسم به کارا :*) احتمالا دانشگاه شروع بشه دیگه کار نکنم... ولی ممنون شما لطف داری هیهی

*متشکرم از شمااا :)
enola -‌‌

خیلی شانسی پستت رو با evermore خوندم عزیزم؛ و بعد دیدم درموردش نوشتی، و برخلاف چیزی که گفتی من بخش دومش رو هم دوست دارم.

تهران برات کلی چیز فوق‌العاده داره که فکرش رو هم نمی‌کنی. مطمئنم خوش می‌گذره.

وای چه تصادفی :*)
راستش من حس می کنم اون آقاییه که میخونه خرابش می کنه... ولی خب من یه کم Biasedام شاید

ممنونممم امیدوارم همین باشه
𝑹𝒂𝒄𝒉𝒆𝒍 𝒘𝒓𝒊𝒕𝒆𝒔

سلام هلن جون 😘😁❤️👋 چطوری عزیزم ؟ شرمنده 😅 از این به بعد میگم هلن یکم فراموشی گرفتم 🥲

 

اعع!!😳

به سلامتیییییییی😍😍😍😍😍😍 ایولللل به تو دختررر !!!!congratulations 🥳🥳👏👏👏  برامون ولاگ درست می کنی از دوره دانشجوییت؟😍 * ایده ای برای ثبت خاطره * اگه دوست داشتی ! 

اصلا نمیدونستم!! پس شیرینی کووو؟؟🥺 

اگه نتیجه اعلام شد برات چرا باید نیم سال دوم بری هلن جون ؟🤔 البته خوبه تا اون موقع یه رفرش میشی و به کلی کار که بخوای میرسی ! ولی برام سوال شده بود 😅

* من نمیدونم چرا حس کردم ادبیات یا زبان  می خوندی😶‍🌫️* ...

سمت انقلاب میشه ! اوکی فهمیدم😍 آره از روی نقشه میزنم میرم باید منم گردشگری تایم برای خودم هفتگی درست کنم 😆 باید در کنار درس خوندن و چیزای دیگه از زندگی هم لذت ببرم  ! همه چیز درس خوندن نیست !

پس به سلامتی قراره یه خانم دندون پزشک خوشگل داشته باشیممم😍😍😍🤩🤩 ولی قول بده دانشگاه شروع شد ما رو فراموش نکنی !🥺 حداقل اگه تل یا جای دیگه ای می خوای فعالیت کنی به ما هم بگی ! قول بده سر میزنی و پست میزاری هر وقت وقت کردی🥺❤️

 

نشر افق خوبه ؟ کتاب نوجوان ؟😅 ....چقدر باحال🤩

مشغول به کار ؟ تدریس ؟ 😳🤔 

با این اوضاع تو تهران هستیییی😍😍😍😍😍😆😆😆😆

اگه سخت بود آره فکر نکنم بتونی من خودم در طول دوره درس دانشگاه زیاد به کاری نمیرسیدم  الان که اخراشه  می خوام برنامه ریزی کنم باید البته قبلش از تمام درس های مونده عبور کنم تا بتونم یکم نفس بکشم😂 بعد شاید بتونم بگم یکم روند زندگی دارم 

اولین قدم هم بعد همه اینها تهران گردیده انقدر جاهای مختلف داره باورم نمیشه هنوز نتونستم کشف کنم🥲🫠✊️

خیلی خوشحالم کردی هلن جون واقعا بهت افتخار می کنم دختر !! این بیان پر از آدم های موفق هستن 😍 که باعث میشه قلبم اکلیلی بشه !!☆☆ فقط بعدش نرن خیلی خوب میشه🥲🫠 💘

:*) زیاد اهل ولاگ درست کردن و اینها نیستم چون دوربین میبینم پنیک میکنم ولی مینویسم راجع بهش
چون تعداد دانشجوها زیاده دو قسمت کردن یه سری ورودی مهر یه سری بهمن

بله چشم :*) وبلاگ همیشه برام خونه است هر کاریم بکنم تهش باید برگردم اینجا. 


آره افق عالیه همیشه. قدیانی هم بچگی هام میخوندم الان یه ذره جذابیتش رو از دست داده برام
بله تدریس می کنم ولی تهران نیستم شهرستانم.

امیدوارم موفق باشید در همه هدف گذاریاتون هم درس هم کار هم لذت بردن و تهران گردی. تهران واقعا پر از شگفتیه.
بیان واقعا جای محشریه خوشحالم اینجا هستم و وبودم :*)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan