'till we crash and burn somehow

  • ۱۶:۲۷

یک هفته تا دانشگاه. کش میاد. از جواب دادن به سوالات مردم راجع بهش خسته شدم ولی دختر مودب goody two shoes درونم نمی ذاره بهشون اینو بگم. اوضاع خیلی بهتر از چیزیه که ده بهمن پارسال فکر می کردم باشه. فکر کنم ده بهمن پارسال زیادی غرق تست و درس بودم که اصلا بتونم فکر کنم که سال بعد اینموقع کجام. ده بهمن پارسال یه کم miserable بودم که بیشتر از هرکسی تقصیر خودم بود چون... آخه چرا باید دنبال نسیمی بال بال بزنی که بودن لای پرهای تو رو نمیخواد؟

نمیدونم هرگز این حس بهتون دست میده که یه چیزی هست که اطرافیانتون بلدن ولی شما نه؟ آره. به من هم دست نمیده. چون همه با هم یک سری چیزها رو بلد نیستیم. انگار با گفتن هر جمله باید الفبا رو از اول اختراع کنیم. با گرفتن هر تصمیم باید از اول راه رفتن یاد بگیریم. تاتی تاتی. با هر آدم جدید انگار رها شدی توی یه قاره کشف نشده با زبان بیگانه. یک چیزهایی آشنا به نظر میاد پس فکر می‌کنی خب اینجا همون هنده که زیاد رفتم رسیدم بهش، ولی نیست.

کریستف کلمب بودن ترسناکه. این قاره جدید ازم میخواد که صادق باشم، و میفهمم چرا خاکش از دروغ بیزاره ولی نمی تونم پای حرکت خودم رو قطع کنم و زمین گیر بشم تا ابد. با اینکه میخوام. سرنوشت وسوسه انگیزیه.

الهه خرد میگه تصوراتت از دانشگاه اشتباهه و امیدوارم درست بشه. منم امیدوارم. الهه خرد خیلی بیشتر از من توی این دنیا آنلاینه، در حالیکه من لاگ اوت کردم و دارم توی دنیای خیالی خودم می چرخم. توی دنیای خیالی من اگه عشق نداشته باشی هیچی نداری چون همه نخ های دیگه ای که تو رو به زندگی وصل می کردن بریدی. این طناب رو محکم بگیر حتی اگه طناب دار باشه. اگه الهه خرد اینو میخوند زیاد متوجهش نمیشد، یا میگفت زیادی دراماتیکش می کنم.

نمیدونم عزیزم من خودم دنبال دردسرم. بیا. دیدی بالاخره گفتمش؟ باز هم میگم. در من حل شو، داخل استخون‌هام بشین، اشکم رو در بیار. چاقوت رو بده دستم بذار زخمیت کنم چون زیباست و شاعرانه‌ست و اگه چاقو رو پس بگیری و من رو سلاخی کنی، لایه لایه از من دختر مودب درسخون با یه کم شیطنت رو مثل پوست بکنی، فقط یه شاعر چروکیده کافر میمونه که یه جوری مینویسه انگار داره میمیره. sickly and sweet. اعتراضی ندارم، اگه داشتم دیگه نمی‌ذاشتم انجامش بدی.

 

دیوانه شدم خلاصه. از چیزهایی که گوش میدم مشخصه. پادکست هم گوش میدم البته، چون خوندن برام گاهی سخت میشه. درد چشم و درد مغز، فریاد کمکه که "کلمات درون روح من بخزید بدون اینکه مجبور بشم با زور و اشک و التماس بکشونمتون داخل. انسان‌ها، شما نیز."

 عنوان پست از So Good Right Now از Fall Out Boy

In all of my wildest dreams

they just end up with you and me

so let's drive until the engine gives out

 

Feeling so good right now

'till we crash and burn somehow

  • ۲۸
سُولْوِیْگ 🌻

چاقوت رو بده دستم بذار زخمیت کنم چون زیباست و شاعرانه‌ست و اگه چاقو رو پس بگیری و من رو سلاخی کنی، لایه لایه از من دختر مودب درسخون با یه کم شیطنت رو مثل پوست بکنی، فقط یه شاعر چروکیده کافر میمونه که یه جوری مینویسه انگار داره میمیره. sickly and sweet.

وای وای وای. 

:*)))))))))))))))))
𝑹𝒂𝒄𝒉𝒆𝒍 𝒘𝒓𝒊𝒕𝒆𝒔

وایی سلام هلن جون خوبی عزیزم ؟؟؟😍😍👋👋

اوه درک می کنم :( ولی سعی کن قبل رفتن به دانشگاه واقعا تا می تونی کار هایی که دوست داری رو انجام بدی و لذت ببری چون آدم از بعدش خبر نداره ! 

 

گاهی وقتا متن هایی که می نویسی باعث میشن به این فکر کنم که اینطوره ؟ یا با خودم فکر می کنم ! ....

با حرفت موافقم درباره اینکه همه ما کامل نیستی که قرار باشه همه چیز رو بلد باشیم ! 

قطعا انقدر وقتی ممکنه نداشته باشیم که بخوایم همه چیز رو بلد باشیم ! :) 

 

~◇

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan