You wrap around me like a chain, a crown, a vine

  • ۱۶:۰۲

میدونی چقدر حرف دارم واسه گفتن؟ میدونی چقدر ترس دارم به فاصله‌ی بین دو سکوتمون؟ می‌دونی همش نگران آخرین بارهام؟ از مرگ فراریم ولی از زندگی که می‌دونم داره به نیستی می‌ره بیشتر. حداقل الانش هست. تو هستی من هستم ما هستیم. هسته‌ایم. هسته دنیا. دنیا دور ما می‌چرخه. دور حرف‌های بچگانه و شوخی‌های عجیب‌مون. دور این شعرهای نصفه و نیمه که برات می‌نویسم و بهت نشون نمی‌دم چون اگه بدم بعدش از من چی می‌مونه عزیزم؟ همین الانش هم چیزی نمونده. اصلا با عقل جور در نمیاد، ولی شعر و شاعر مسلکش همینه دیگه خب. می‌خوام بمونم همینجا تا وقتی خاک و گل‌های آفتاب گردون روم رو بپوشونن. قشنگن؟ می‌تونی بچینی‌شون. مال تو. همه اون چیزهایی که فکر می‌کردم مال منه؟ فقط یه لبخند، فقط یه جمله کافیه که بگم مال تو. ساده ساده، به خودم می‌گم که حداقل من مال تو، تو مال من ولی می‌دونم اینطور کار نمی‌کنه‌. ببخشید چقدر هوا سرده. میشه دستت رو بهم قرض بدی؟ می‌دونی چقدر دردی و درمان دردی؟

 

 به آیسان می گم "دیدی از چه شب‌هایی گذشتیم؟ حتی روزها هم شب بود برامون." ولی اشتباه کردم. شب بیچاره. اون که من دیدم شب نبود، جهنم بود. هنوز وقتی حرف می‌زنم، زنگ صدام با صدای مفلوکانه‌ی گناهکاران دیگه درهم آمیخته میشه. چقدر با نفس بریده التماس کردم؟ می‌دونم زیادی بود. می‌دونم فقط باید باهاش کنار میومدم. ولی چقدر؟ فکر کنم قلبم رو نخ کردم، سوزن رو نخ کردم، باهاش لب‌هام رو دوختم. گفتم: میوه بهشتی نوک انگشتام که هروقت نزدیکش میشم عقب میره.

ولی بعد تو اومدی سمتم. قدم به قدم به قدم. مثل آتش شعله‌ور توی شب، حتی اگه فقط برای یه شب. قلبم رو دادم دست سیل تا آب‌تنی کنه. از نظر دست و پا نابلدم. گفتم: مثل هوا. ریه‌هام مثل هوا بهت عادت کردن‌‌. می‌تونم تا ابد توی همین جنگل بشینم و دیگه یه قطره اشک از چشمم نیاد مگر به ذوقِ بودن. برام مهم نیست چندتا روح؟ چندتا بدن؟ نه روح من دیگه زخمیه، و نه بدنم گشنه‌ست. از درست و غلط نمی‌ترسم.‌ تا وقتی هردو نفس می‌کشیم‌، چوب و سنگ که ترس نداره. 

  • ۸۴
نا رسته

چه پاکبتزانه

پاکبازانه؟
چی بگم. آره شاید. باختن و بردن و باختن و بردن.
ادیب

یک کریپی پاستا فن ؟

آره ولی از کجا فهمیدی...
ادیب

تو گوگل داشتم راجب کریپی پاستا سرچ کردم  که حداقل کامیونتی پیدا کنم که بعد عضو بشم  گروه یا سرور دیسکور درست حسابی پیدا نکردم یعنی وارد شدم بعد لفت دادم تا اینکه دیدم کریپی پاستا فن های قدیمی تو وبلاگ ها فعالیت می کردند و بعضی هاشون کلا رفتن و توسط سرچ با فن فیک تو اشنا شدم.

اعتراف می کنم هدفم از این کار این بود کتابی راجب فن فیک پینکی مین نوشتم رو می خواستم با این کار به پینکی مین فن ها هدیه  بدم به دو دلیل  یک جورایی بهم مجوز نمی دن که کتابم رو منتشر کنم و دو بنظرم هرکسی بخونتش درجا از منم متنفر می شه

وای... چه جالب!
یه زمان بیشتر فن بودم. پادکست رادیو عجایب رو گوش می‌کردم و خیلی کیف می‌کردم. جدیدا ام پادکست the magnus archives رو گوش کردم که محشر بود واقعا پیشنهاد میکنم. واسه ژانر هارر عالیه. 

چرا باید ازت متنفر بشه؟ و خب اگر هم شد، مشکلی نیست. پوینت هارر همینه که نفرت و عصبانیت ایجاد کنه دیگه نه؟
ادیب

سلام ممنون بابت پیشنهاد و حتمی میرم گوش می کنم منم یک یا دو سال قبل تو کامیونتی قاتل فن ها بود و پرونده گوش می کردم فکر می کنم اسم این یوتیوبر ایرانی رو بشناسی مریجین ریپورت و چند کانال یوتیوب دیگه که پرونده قتل کاور می کردن تا اینکه خسته شدم و از کامیونتیشون خارج شدم چون داستان های قاتل ها رو یک جوریی تعریف می کردن که اعصاب ادم رو خورد کنند (یعنی به صورت سیاه نمایی بسیار شدید تعریف می کردن) بعد مدتی وارد کامیونتی کریپی پاستا فن ها شدم اندفع داستان فرق داشت من حسابی تحت تاثیر کریپی پاستا فن ها قرار گرفتم  چون اونا داستانو رو جوری تعریف می کردن که قاتلاشون  وقتی دست به بدترین کار ها می زدن بازم داستانشون زیبا در بیاد. اونجا دست به کار شدم  و گفتم بیام یک  کتابی مانند همینا بنویسم و دقیقا  بیشتر از 100 صفحه نوشتم کامله کامل فقط مونده تصویر بکشم , خیلی زیاده روی کردم تو داستانی که خودم نوشتم برای اولین کسایی که خوندم خانوادم بودن و می خواستن این کتاب رو اتیش بزنند منم قایمش کردم و بهم گفتن با این کتاب فقط برای خودت داری ذشمن های زیادی می سازی و خیلی بابتش روحیه ام رو خراب کردن.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan