High as Hope

  • ۰۱:۰۸

یکی وقتی روی صندلی اتوبوس خوابیده بود کاپشنش رو انداخت روم. یکی بدون اینکه بهش بگم اون کاری که می‌خواستم انجام بدم رو بهم پیشنهاد داد که با هم انجام بدیم. یکی برام خط چشم کشید. یکی بخشی از من که تو ازش متنفری رو دوست داشت. یکی وقتی خواب موندم بیدارم کرد. 

پس از مدت‌ها رفتم زیر پتو و هندزفری گذاشتم و هیچ‌کاری نکردم جز شنیدن. پس از مدت‌ها از انعکاس خودم توی آیینه متنفر نبودم. پس از مدت‌ها چشمم رو باز کردم و دیدم آدم مهم کسی بودم بدون اینکه از روی ناچاری انتخاب شده باشم. پس از مدت‌ها یه چیزی خوردم بدون اینکه دلم ضعف رفته باشه یا بخوام از بعدش بترسم. پس از مدت‌ها راجع به خودم، خود واقعیم، با کسی که چند ماهه من رو می‌شناسه حرف زدم.

پس از مدت‌ها نفس کشیدم و هوا بهم رسید. چشم‌هام رو باز کردم و نور بهم رسید. سرم رو بلند کردم و آسمون رو دیدم. پس از مدت‌ها از بارون، از کلمه، از لبخند، از خودم و از عشق نترسیدم.

بالاخره از بوم امید پریدم، و هیچ سقوطی هرگز انقدر شیرین نبوده.

  • ۲۹
𝓕𝓪𝓽𝓮𝓶𝓮 .๑

می‌تونم فقط لبخند بزنم؟

لبخندم نشونه‌ی خوشحالی برای این حسی شیرینیه که تجربه کردی

پس

:)

EMMA CARTER

چقدر زیبا:) 

امیدوارم عشقتون مانا باشه

کالیستا ‌ ‌

بالاخره از بوم امید پریدم، و هیچ سقوطی هرگز انقدر شیرین نبوده.

هر چقدر بیشتر به این جمله فکر می‌کنم معانی بیشتری برای امید به ذهنم می‌رسه و تعاریف قبلی برام بی معنی می‌شن. چقدر احساسی که ازش نوشتی بزرگ و ارزشمند به نظر می‌رسه. 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan