- پنجشنبه ۲۳ آبان ۹۸
- ۲۲:۳۵
میخواستم امشب یه پست طولانی درباره کشفیات جدیدم از مدرسه بنویسم، درباره تولد خواهر جان و انیمه ای که دارم تماشا می کنم، از کشفیاتم درباره سه تا دوست و کلی چیز دیگر...
ولی بدبختانه حالم به قدر مرگ خراب است. سرمای وحشتناکی خورده ام و فقط به قدر همین چند خط انرژی دارم. همه کارهایم و کتاباهایم عقب افتاد و این یکی هم .... پس...گومنه میناسان.(ببخشید همگی)
فقط خواستم این هفته هم ستاره ای آن بالا روشن کرده باشم.
لطفا برایم دعاع کنید که یا امروز خوب بشوم یا تا شنبه داغان بمانم. حتی با وجود زنگ آخر انشا و قسمت جدید هنر شمشیر، حس مدرسه نیست...
و این را هم بگویم: کلی نقشه کشیده بودم دیانا، میخواستم یک طوری بخوانیش، ولی خب...امروز ناامید شدم. گومنه که مزاحمت شدم.
اهان و أین:اورسینه عزیزم...امروز هم سراغت نیامدم. گومنه که خلقت کردم.
هلن هم متاسف است...