آره.. امیدی هست

  • ۱۹:۳۳

با خوندن کامنتا و چند تا اتفاق خوب دیگه فهمیدم چقدر پست قبلیم ((چرند)) بوده. چقدر برای چیزای مسخره ای ناراحت بودم.. و چقدر حرف پرنیان درسته که انی شرلی های واقعی موقع غم و ناراحتی معلوم میشن.

 

البته مهم ترین دلیل خوشحالیم این بود:

رفتیم خونه مادربزرگ جان.، عمه هم اونجا بود. یک عالمه خرت و پرت از وسایل قدیمیش تو دستش بود، که می‌خواست بریزه دور. ما برادرزاده ها دورش جمع شدیم و به کمتر تولید شدن زباله کمک کرده و هر کدوم یه تیکه ای رو برداشتیم.

به من یه گردنبندی قلبی قشنگ رسید. از اونایی که درش باز میشه و میشه توش عکس و چیزای دیگه گذاشت. 

یه جور عجیبی، آروم آرومم کرد. از اون موقع هی تو دستم بابا پایینش می کنم، بازش میکنم، می بندم و فکر می کنم چی توش بذارم. 

فک کنم یه کاغذ کوچیک تا کنم بذارم توش. رو یه طرفش بنویسم:

Boku a Hero ni

(من می‌خوام قهرمان بشم)

اونطرف بنویسم:

Smile and dont forget

(لبخند بزن و فراموش نکن) 

اگه جا شد یه گوشه ای می نویسم:

Kona itami no kongi jan

(این دردیه که من عاشقشم)

احساس می کنم اون چیزی که توش قراره بذارم، واقعا قراره بشینه توی قلب هلن و همونجا بمونه. انگار هلن مدام داره زمزمه اش می کنم. 

ممنون عمه جون. نمی تونی فکرشو بکنی چقدر آرومم کردی. 

سولویگ .

جییغ، این گردنبندا خیلی باحالن، من خیلی دوست دارم یه دونه‌شونو پیدا کنم!!

Kona itami no kongi jan

چه جمله جذابی. 

چه‌جوری تلفظ می‌شه؟ 

جییییغ موافقم :)

کونا ایتامی نو کونگی جان
«او» هاش عین «خود» تلفظ میشه.
یه جملسیت از آهنگ اوپنینگ انیمه کیمیاگر تمام فلزی، again
از اون آهنگای چسبندست ها...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan