هرزصد: پرده سیزدهم: مثل قلب یک پرنده‎‌ی کوچک

  • ۱۷:۰۰

"Howl's moving castle"

چهار بار، دقیقا چهار بار دیدن برای من طول کشید که بتونم انیمه‌ی قلعه متحرک هاول رو درک کنم. سه بار اول هر کدوم نگاه گنگ تر و گنگ تری بهم دادن.

این آخرین بار، باران داشت به پیشنهاد دوستش نگاهش می کرد. منم صدای یکی از شخصیتا رو شناختم و تصمیم گرفتم برای بار چهارم بهش یه فرصتی بدم. اصلا پشیمون نیستم.

حقیقتا نمیدونم از کجاش شروع کنم. تو همه ی هرزصدها من یه مفهوم کلی از انیمه گرفتم که دارم بسطش میدم.. ولی این‌یکی خیلی زیاد بود. خیلی.

(ادامه خطر اسپویل داره. مراقب باشید.)

انیمه Howls Moving Castle | مجله کمیکا مرجع تخصصی نقد و بررسی آثار فانتزی

بذارید از دختری شروع کنیم که یدونش به صد تا پرنسس دیزنی میچربید. واقعا، این دخترها... کیکی و سوفی و نائوسیکا پرنسس های چیبلی‌ان و چیزی از نسخه های دیزنیشون کم ندارن. 

سوفی ما شجاع بود، خل و چل بود و تا حد غیرقابل باوری مهربون. مدام اشتباه میکرد. بدون اینکه به اعتراض بقیه توجه کنه کار خودشو می کرد. (عملا با کله میرفت توش!) عشقش کاملا مثل خودش پاک و زیبا بود... و فکر نکنم حتی اگه یه درصد خلوص کمتری داشت میتونست در مقابل، قلب نداشته‌ی کسی مثل هاول رو بلرزونه.

و هاول... هاول واقعا برای خودش یه داستان بود. لبخند همیشگیش بعضی وقتها جذاب بود، بعضی وقتها ترسناک. نبودن لبخندش هم ترسناک بود. اگه امکان داشت تو دنیای واقعی آدمی قلب نداشته باشه، هیچوقت مثل یه پیرمرد ترسناک و یخی نمیشه. دقیقا میشه مثل هاول. که هیچ چیز رو احساس نمی کنه.

ولی بازم، دیدیم که حتی بدون قلب هاول حاضر نشد برای کشتار مردم کمک کنه. شاید این لجبازی و ناراحتیش از جنگ و دردسر درست کردنش برای هواپیماها، به خاطر خاطراتی بود که از بچگیش و اون زمین آروم پر از گل داشت، و تصور اینکه اون چیزها با جنگ آلوده بشن. تصور اینکه چیزی که مال اونه نابود بشه. (خانوادش، خونه‌اش)

هاول قلبشو داد که یه خونه رو به دست بیاره، و بعدها هم یه خونواده رو. شاید هم فقط دلش یه دوست می خواست :)

با وجود همه ی این حسنات(!) چقدر اولاش مغرور و رو مخ بووود! یعنی چی «اگه زیبا نباشی زندگی چه معنایی داره!» !؟

چیزی که میازاکی میخواست با این حرف، و با جا به جا شدن ناگهانی سوفی از پیر به جوون بهمون بگه، این بود که مهم نیست سنت(مارکل) یا چهره ات(سوفی) یا رنگ موت(هاول) چی باشه. مردم همیشه در آخر خود واقعیت رو میبینن. :)

این جا به جا شدن سوفی بین پیر و جوون هم معنی داشت. هروقت یه ذره احساس قدرت میکرد یا نگاهش به خودش عوض میشد، چهرش درست میشد. دلیلش این بود که سوفی در واقع خودش جادوگره! اون صحنه رو یادتون میاد:

- مطمئنی تو جادوگر نیست؟

+ نه ولی اگه بودم حتما تمیزترین جادوگر بودم.

یا اونجا که با هاول روی هوا راه میرفتن:

+واقعا تو این کار واردی ها!

به خاطر اینه‌که سوفی همیشه فکر می کرد نادوست داشتنیه، یا خیلی زیبا و جذاب نیست. درحالیکه بود! برای همین آخر داستان طلسمش شکسته شده :)

درباره ی هاول، یه چیزی که شاید کسی متوجهش نشده بود اسباب بازی هایی بود که هاول به در و دیوار اتاقش آویزون کرده بود. وقتی کالسیفر قلبش رو خورد هاول هنوز بچه بود، برای همین قلبش تا وقتی سوفی رو دید بچه موند. ولی با عشق سوفی، و برای عشق سوفی، مجبور شد بزرگ بشه. :))

شخصیت سالیوان یکی از ظریف ترین‌ها بود. اونطوری که آخرش گفت:«اینجور آدمها باید خودشونو به روانپزشک نشون بدن.» و بعد آهی کشید و رفت سراغ کارهایی که هرروز می کرد... کارهایی که به نظر خودش درست بود، ولی نبود.

 این خیلی عجییب و ظریف بود. آره. انگار طعنه ی میازاکی بود که داشت همین حرف رو به سران کشورها میزد! (البته من شک دارم سران کشورها انیمه ببینن. برای همینه که وضع دنیا اینه دیگه!)

برنامه دارم که کتابشم بخونم.. ولی خب من برنامه داشتم که خیلی کتابها رو بخونم :/ فکر نکنم این فرق خاصی داشته باشه. (هرچند به شما خواننده‌ی عزیز پیشنهاد می کنم مثل من نباشید و کتابشو بخونید. اونطور که اینترنت میگه، کتابش خیلی چیزهای بیشتر داره که باید برای فهم انیمه خونده بشه.)

کتابش درباره‌ی زندگی سوفی قبل از هاول و خود هاول بیشتر توضیح داده. مثلا اینکه خواهرهای سوفی یکیشون فرستاده میشه که پیش به جادوگر آموزش ببینه، یکیشون هم میره تو نانوایی کار کنه و سوفی که خواهر بزرگتر بوده میمونه تو مغازه‌ی کلاه فروشی به امید اینکه یه روزی بهش به ارث برسه. ولی دو تا خواهر دیگه هرکدوم تصمیم میگیرن کار اون‌یکی رو بیشتر دوست دارن، پس یکی تشکیل خانواده میده و اونیکی میره به سفر!

در آخر، میخوام به نکته ی مورد علاقه ام از انیمه اشاره کنم: خانواده.

خانواده ای که در قلعه ی متحرک هاول ساکن بودن، یه بچه، یه سگ، یه مادربزرگ، یه آتیش(!)، یه مترسک و خب... هاول و سوفی! اون تیکه هایی که مثل یه خانواده بودن برام زیباترین بود. خانواده ی کاملی نبودن هیچ. از جادوگر ویست گرفته تا اون سگ مرموز که معلوم نبود چیکاره بود :دی ولی... حس یه خانواده رو به بهترین شکل نشون میدادن. هرکدوم دنبال کارها و اهداف خودش. طوریکه یه جسم فیزیکی به اسم خونه لازم بود که کنار هم نگهشون داره. ولی دیدیم آخرش حتی وقتی خونه و اون پیوند فیزیکی نابود شد، پیوند این خانواده از هم نگسیخت. :))

انیمه Howls Moving Castle | مجله کمیکا مرجع تخصصی نقد و بررسی آثار فانتزی

- خیلی حس بدی دارم... انگار یه چیز سنگینی تو سینه‌امه.

+ فکر کردی قلب داشتن به همین راحتیاست؟

چجوری ببینیم: فکر نکنم راهی به جز دوبله دیدنش پیش پاتون باشه! ولی لهجه های ژاپنیش هم ناز بود. کالسیفر رو میگفتن کالشیفیرو (به حالت ژاپنی) و هاول (هاوِرو) که خیلی ناز بود :)))))

پ.ن: از اونجا که همه احتمالا merry go round of life رو شنیدن یه چیز تازه آوردم براتون :))

 

namida no oku ni yuragu hohoemi wa
toki no hajime kara no sekai no yakusoku

لبخندی که غرق در اشکه،

از همون اول قول و قرارِ دنیا بوده.

---

omoide no uchi ni anata wa inai
seseragi no uta ni kono sora no iro ni
hana no kaori ni itsumademo ikite

تو فقط در خاطراتم نیستی،

تو تا ابد در درون موسیقی یک جوی،

در رنگ آسمان، و در عطر یک گل زندگی می کنی.

 
bayan tools howl's moving castlethe world's promise

دانلود موریک

Marcis March

وی هم سه بار دیده ولی همش بچه بوده یادم باشه یه بار دیگه ببینمش

و چقدر دلم میخواد با زیرنویس ببینم این دفعه

منم چون بچگی دیده بودمش کشف و درکش نکرده بودم!
زیرنویس ایشالله شما دفعه چهارم، من دفعه پنجم :دی
Ame no aoi sora

حس می کنم باید یه بار دیگه همه انیمه هامو ببینم انگار حالا دیدم به روی مفهومشون باز شده حالا که بهشون فکر می کنم دیالوگا رو حفظم ولی کاملا طوطی وار

خیلی عمیق نوشتی مطمئنم اگه میازاکی میدید بهت افتخار می کرد 

(البته من شک دارم سران دنیا انیمه ببینن، برای همینه وضع دنیا اینه دیگه) به قول سنکو این جمله ات ده میلیارد امتیاز می ارزید😂👍

(سرخ شدن) نه بابا.. اینطوریام نیست دیگه. 
عمیق خوندی :))

وای خدا .الان حس می کنم توسط شخص خود سنکوساما مورد تایید قرار گرفتم 
.
Ame no aoi sora

وای خدا فقط اون تلفظ کلمه های انگلیسی به ژاپنی😂 تا ابد از بهترین چیزای دنیاست

خیلی از کلمه هاشون انگلیسیه فقط با تلفظ خودشون مثل smile که میگن سمایرو 😄

وای من اون چند جمله آخر رو خیلی کار دارم باهاش با اجازه-_-

اصلا نصف کلمه هاشون انگلیسیه XD
صورتی اصلا ندارن... مستقیم میگن پینک!

کدوما؟ :" آهنگا؟

Nobody -

واهااای دلم خواست دوباره ببینمش :))))

رمانش رو هم خیلی وقت پیش خوندم و به سرم زد اونم دوباره بخونم. 😔🤝

 

+ آهنگههه TT~TT

اشکام TT~TT

وای منم به طرز شگفت انگیزی رمانشو شروع کردم!! خیلی خوب بوده تا حالا :_)))

+ :_)))))))
اندینگای سینمایی ها خیلی کاوایی سونی ان. همه به ost ها توجه میکنن :_))
 یکی از هدف گذاری های هرزصدیم اینه که به دنیا بیشتر زیباییشونو نشون بدم!
Ame no aoi sora

آره آره دقیقا نصف بیشتر کلماتشون انگلیسیه و تلفظشون.........🤣🤣🤣 عمیق خوندم؟.......... (به فکر فرو رفتن) نه بابا خودشون عمیق بودن

بله بله آهنگا

 

XD عمیق خوندی مثلا مثل.. چشمات قشنگ میبینه است. مثلا یکی کامنت میذاره قشنگ بود، باید جواب بدیم قشنگ خوندی و اینا... که مغرورانه به نظر نیار XD
.. میخک..

منم خواستم کتابشو بخونم

با زحمت پی دی افش رو گیر آوردم ولی خیلی ترجمه‌ و ویراستاری بدی داشت و زده شدم

تشویقم کردی دوباره برم بگردم :)

منم پی دی افشو یافتم... ولی زیادم بد نبود. البته، ترجمش یه جوریه که باید حدس بزنی منظور اصلی خواننده چی بوده :/ نمیدونم این همونیه که تو پیدا کردی یا نه...
مال دوران اژدهاست.
اگه همین نبود برات می فرستمش :)) از وبلاگ کتابخانه وحشت گرفتمش
🎼 کالیستا

منم اگه اشتباه نکنم سه بار دیدمش اصلا این انیمه خیلی قشنگه ثانیه به ثانیه‌اش جذابه:")

خیلی خوب به جزئیاتش و چیزایی که نفهمیده بودم اشاره کردی*-*

احساس میکنم کم دیدم باید برم ۱۰۷ بار دیگه هم ببینمش بشه ۲۰۰

خیلی خیلی :))! من بچگی دیده بودمش نمیتونستم درکش کنم ولی الان می کنم!
وای خیلی حق :_)) همه ی کارهای میازاکی باید صد و خورده ای بار دیگه نگاه بشن :_)
🎼 کالیستا

اوه منظورم ۱۹۷ بود XD

اوکیه XD
.. میخک..

میگم هلن تو که اینقد عمیق انیمه میبینی، آیا ماکیا رو دیدی؟

بله بله دیدم :))
نمیدونم این پستام رو خوندی یا نه...؟ اینا یه سری انیمه سینمایی هایین که دیدم و نوشتم راجبشون. ماکیا هرزصد هشتمه 

ویرایش: الان رفتم دیدم برای هرزصد سوم کامنت گذاشتی اصلا *___*. ووه. حافظه رو نگاه.
چوی زینب دمدمی

وای وای هلن:))) البته من انیمه شو زیاد دوست ندارم(متاسفانه ونمیدونمم چرا)
اما یه علاقه ی عجیبی به کتابش دارم و وای وای وای که احساسشو زنده کردی!
قلعه ی متحرک هاول خیلی خیلی اصلا خیلی...(مشخصه که وی زبانش بند آمده)
خیلی نرم وسافت ودلچسبه.اصلا یه احساس خیلی خوبی تو تک تک لحظاتشه.یه نمونه ی متفاوتی از جادو رو داشت. جادوی خیلی روشن ودوست داشتنی ای توی این انیمه بود:)

*البته من شک دارم سران کشورها انیمه ببینن. برای همینه که وضع دنیا اینه دیگه*
وای دختر چقدر خوب بود این😂👌

کتابشو بخون.یعنی میدونم ممکنه برای تو همون حس جالبی که من باهاش داشتمو نداشته باشه ولی جزئیات زیادی داره که ارزششو دارن واقعا.همون داستان خواهر هاهم بنظر من خیلی قشنگ بود.

+کالسیفر کوچولوووو*-*

Maglonya ~♡

وااح!!! هاول!!!...

می‌تونم به جرئت بگم می‌تونه قشنگ ترین کار میازاکی باشه... و چه تحلیل خوبی نوشته بودی... جدا چیزیه که هرچند باری که ببینمش بازم تکراری نمی‌شه و هی می‌خوام ببینم...

 

+پرنسس های جیبلی! چقدر از این که میازاکی شخصیت های دخترشو در عین دخترونه و ظریف بودن قوی و قدرتمند نشون می‌ده خوشم می‌آد! نه مثل دیزنی پرنسس بودنو توی یه گوشه نشستن و کلفتی کردن و انتظار برای شاهزاده ی سوار بر اسب سفید می‌بینه:|...

 

+کتابش! چطور می‌تونی کتابشو نخونی؟!... 

اونقدر جزئیات قشنگی داره کتابش که اصلا تا تمومش نکنی از دستت نمی‌افته، به نظرم فقط باید شروعش کنی و بعدش یهویی تموم می‌شه! همینقدر سریع T-T

من نمیتونم انتخاب کنم از بینشون بگم کدوم بهترینه :_))) همشون در یه نقطه ی آبی-صورتی تو قلبمن :_)

+خیلی این عالیه! شاید تقریبا از دیزنی بخوایم مثال بزنیم.. دختراش شبیه دوروتی جادوگر شهر از باشن(البته نمیدونم اون دیزنی محسوب میشه یا نه "-") دلیلشم نگاه ژاپنی-غربیه. تو غرب کلا نگاه به زن ها یه چیز نازک تر از گل و ظریفگونه است. ولی تو ژاپن(مخصوصا از دوران ادو به بعد) زن هاشون اگه دقت کنی انگار پا به پای مردها زحمت کشیدن هر دوره. حتی قبل از اینکه زنهای غربی حق کار و اینا پیدا کنن...

+ دارم میخونمش D: از این تریبون اعلام کنم... واقعا نخوندنش اشتباهه *-*
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
~ اینجا صداها معنا دارند ~

,I turn off the lights to see
All the colors in the shadow

×××
,It's all about the legend
,the stories
the adventure

×××
پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
Designed By Erfan Powered by Bayan