- پنجشنبه ۲۷ خرداد ۰۰
- ۱۶:۰۰
هایکیو بهمون می گه:«تو والیبال هر کی اینطرف توره متحدته.»
نکته اینه که، تو زندگی واقعی اینطوری نیست. نه اینکه کسی که اینطرف توره بهت خیانت می کنه، نه. مشکل اینه که جای مردم تو زمین مدام داره عوض میشه. به نظر می رسه فقط تو ثابتی، درحالیکه مردم دارن مدام جا عوض می کنن. مدام دورت میزنن. بدون اینکه بدونی، تو هم داری تغییر می کنی. تو هم داری دورشون میزنی، تو هم داری طرفتو عوض می کنی. بعضیا فقط نسبت به تو در طرف اشتباه تورن.
برای همینه که عصبانی شدن از دست آدما به خاطر انجام دادن کارایی بر علیهم، غیرمنطقی به نظر میاد. اونا خیلی ساده فقط طرف دیگه ی تورن. کار اشتباهی نمی کنن، همونطور که من کار اشتباهی نمی کنن. تنها کار اشتباه، تمام تلاشتو نکردنه.
هایکیو میگه:«نمیتونی به تنهایی تو والیبال ادامه بدی. همینکه بازیکنی فکر می کنه تنهاست، همه چی براش تمومه.»
درسته که تور دنیا، مثل تور والیبال دو طرف نداره... ولی همیشه افرادی هستن که طرف تور تو باشن. خیلی وقتا، مثل ساعت دو نصفه شب، شده فکر کنیم تنهاییم. هم فیزیکی هم روحی. چیزی که بعد هایکیو دیدن منو آروم می کرد تو همچین شبایی، این بود که شاید الان اینجوری به نظر بیاد، ولی همیشه فردا صبحی هست که برگردم پیش هم تیمیهام. همکلاسیام، خانوادم... کسایی که طرف منن :)
هایکیو میگه:«من فقط میخوام بیشتر تو زمین بمونم.»
هر کاری که ما آدما می کنیم، برای بیشتر تو زمین موندنه.
هیناتا که کمبود زمین رو حس کرده، که برای یه مسابقه ساده یا یه حریف تمرینی کلی باید دردسر میکشیده، تنها چیزی که میخواد اینه که بیشتر و بیشتر تو زمین بمونه. که به بازی کردن ادامه بده. میشه گفت، اکثر شخصیت اصلیای شونن همینن. محرومیت از چیزی، باعث شده بیشتر بخوانش. بیشتر قدرشو بدونن.
من.. ما چه حقی داریم که میخوایم خودمون خودمونو از زمین بندازیم بیرون؟ درحالیکه میدونیم، بیرون از زمین هیچ نیمکتی در کار نیست. فقط تاریکی... و چیزای ناشناخته.
(هممون، ته دلمون میخوایم به تو زمین موندن ادامه بدیم. به هر قیمتی.)
- از چشم های درشت
- ۲۳۳