A - Z (1)

A is for Accent

It's like a curse. Language. 

They are beautiful, of course. The differences and similarities, the quirks and funny parallels. What she cannot understand, is why they are treated so differently. Why should someone be mocked and excluded when pronouncing a certain word a certain way? Why are some of them respected and sought after for learning, and others are shunned? Why are some called "lovely" or "fierce" just out of advertisement, when languages with the same qualities are left to be forgotten and die.

That's why she likes languages and not people who speak them.

 

B is for butterflies.

She looks at people, at all the fluttering, noisy human beings walking and talking around. 

Her heart skips a beat or two, and all she can think of is run, run and hide somewhere safe away from all danger. 

But she can't. She gulpes, and walks on in the corridor, her eyes fixed on her destination. The wooden door, with a shiny placard stuck on it. Class 1-C, it said. 

 

C is for character.

She wakes up, messily getting out of her bed. 

What she doesn't like about her room is how everything is decorated in a way that her makeup table is located in a position, in which the mirror can be seen from every angle. when you get out of bed, when you enter the room...

It's kind of useful, though. She can glance at the mirror easily, and pick the mask she needs for the day.

َThings That Make Sense, I'm still searching for them

سلام

همینطور که به ایام ملکوتی انتخاب رشته نزدیک میشیم، گفتم شاید بد نباشه بیام dillema هام و از این شاخه به اون شاخه پریدن هام رو با شما به اشتراک بذارم تا مغز شماهم مثل من پیچ بخوره و دور هم شاد باشیم [":

برای دانش آموز سمپادی‌ای همچون من، چیزی که تو این دوران خیلی آزاردهنده است اینه که وقتی به دور و برت نگاه می کنی به نظر میاد همه میدونن میخوان چیکار کنن. تا همین دو ماه پیش از هر سه بحث تو گروه کلاسی یکیش درباره انتخاب رشته و علاقه vs. استعداد vs. امنیت شغلی بود. درحالیکه الان همه به نظر میان متمرکز و قدرتمند خودشونو پیدا کردن و دارن به سمت هدفی در پایان جاده نورانی حرکت می کنن. بعضیا گروه رو ترک و واتساپ رو حذف می کنن و همه کلاس رفتن ها رو آغاز.

حتی با اینکه میدونی حقیقت این نیست. چون خود من هم از بیرون همینم، ولی درونم این است که میبینید.

چه هست؟ خب، الان بهتون میگم.

تا چند وقت قبل(حدودا دو سه روز) من عزمم رو جزم کردم که رویاهای - حقیقتا ناقص و بی پایه و اساس-م رو دور بندازم و همه تمرکزم رو بذارم رو تجربی و درس خوندن و در کنارش به چیزمیز خوندن و چیزمیز نوشتن ادامه بدم. با اراده بی انتها رفتم سراغ ویدئوهای زیست توی اینترنت و کتاب زیست دهم.

بذارید صادق باشم، من واقعا از زیست خوشم اومد.

احتمالا فوندانسیونش رو دیدن دکتر استون ریخت. از دکتر استون به بعد دید منفی من نسبت به علم و تجربی خیلی عوض شد(درواقع فهمیدم چه دید بچگونه و لجبازونه ای بوده :|) و کلا، علوم تجربی جالبه. نه فقط تو انیمه. تو دنیای واقعی هم. به نقل از کتاب زیست دهم، دانشمندای علوم تجربی فقط چیزی که بتونن مستقیم یا غیرمستقیم مشاهده کنن رو قبول دارن. خب، این خیلی منطقیه. مشکل اینه که به گروه خونی من -که سرم همش تو ابراست- نمیخونه.

حالا شاید بتونم تجملش کنم تا دبیرستان، بعدم تا دانشگاه آروم آروم grow on me کنه یا همچین چیزی... 

ولی خب، بذارید این اطلاعاتو یه گوشه ذخیره کنیم و بریم سراغ ریاضی.

به طرز شگفت انگیزی، از وقتی استعداد و تواناییم تو ریاضی خاک خورده، علاقه سوزانم بهش هم کم شده. به قول بوکوتوسان از هایکیو، فقط وقتی میتونی از [والیبال/ریاضی] لذت ببری که توش خوب باشی. 

اینطوری نیست که کاملا توش خنگ شده باشم، فقط انگار نسبت به همسن هام که به نظر میاد از ابتدایی بهتر شدن، افت داشتم.دیگه جواب همه چی سریع به دست نمیاد، و حواسپرتیم زیاد شده. این چیز ناراحت کننده ایم نباید باشه زیاد... چون بالاخره، نمیشه انتظار داشت با بالا رفتن پایه همه چی آسون بمونه که. باید سخت بشه. 

چیزی که نگرانم میکنه اینه که این سیر نزولی همینطور پیش بره، و من برم رشته ریاضی و یهو به خودم بیام اون "ریاضیم خوبه" توهمی بیش نبوده و فقط در همون سطح کاری ازم برمیومده.

اینم البته درک میکنم که شاخ و شونه کشیدن برای ریاضی غلطه و واسه هر درسی اگه لاتی واسه ریاضی شوکولاتی، و هیچکی حقیقتا نمیتونه بگه ریاضی رو فتح کرده. دلیل اینکه تو ابتدایی هم توش خوب بودی، به خاطر اینه که خودش بهت راحت گرفته هانی :")

(خب پس... یکی نیست بگه مشکلت چیه :/ تو که همه چیو درک می کنی چرا داری میحرفی این وسط نادون:/)

حالا، پریشب یهو دچار فروپاشی احساسی شدم و این فکر به ذهنم رسید که واقعا "که چی؟" واقعا این همه بدو بدو برای تجربی و ریاضی که چی؟ هر دوتاشون به یه اندازه سختن. یکی رقابت شدید سر رشته یکی سر دانشگاه. یکی حفظ کردن خط به خط کتاب و یکی حل کردن چیزای گنده و مخوفی مثل دیفرانسیل(واقعا دیفرانسیل چیه؟ ایکاش یکی برای من بازش می کرد به جای اینکه فقط بگه هست و سخت هست.)

  تازه بعد دانشگاه هم رقابت و بدبختی برای زبان و مقاله و اپلای. وقتی تو انجمن سمپادیا میگشتم و حرفای یه سری بدبخت تر از خودمو بالا پایین میکردم داشتم به این فکر می کردم...

من که علاقه سوزانی به هیچکدوم از اینا ندارم. یعنی، علاقه سوزان که زیاده... علاقه mildی هم ندارم، بعد قراره خودم رو به زور conditionized کنم که همه این بدبختی ها رو پشت سر بگذارم که باز دوباره به بدبختی های جدید برسم؟ واتس ده پوینت؟

تصمیم گرفتم به مأوای همیشگی و پاسخ به سوال های درونیم سر بزنم تا جواب را بیابم. ردیت.

سرچ کردم r/math، بعد رفتم تو پستا و کامنتا. متوجه شدم که نه، خارجیای ریاضی خونده هم مشکل شغل دارن. البته، من که نمیدونم اونا چجور آدمایین که نتونستن شغل مرتبط با رشته بیابن، پس زیاد یافته ی قابل استنادی نبود.

سرچ کردم why do you love math . میخواستم ببینم کسایی که اون علاقه سوزانه رو دارن و در وقت اضافه شون به جای آهنگ و کتاب سراغ حل سودوکو و سوالای حذاب میرن(این واقعیه ها! به r/math یه سر بزنید) چه جوری فکر می کنن.

خلاصه ی حرفا این بود که ریاضی منطقیه، که is the only thing that makes sense، که همیشه یه جواب داره و هیچی "نسبی" نیست. که از مبارزه کردن و پیروز شدن بر یه سوال لذت می برن.

میدونید، این واقعا برای من زیبا بود، حتی با اینکه نتونستم با گوشت و خون درکش کنم. چرا؟

چون ریاضی هم با گروه خونی من جور در نمیاد.

از کجا فهمیدم؟ جه جور میتونم مطمئن باشم؟ 

از اونجا که الان دارم آهنگ گوش می کنم و دارم سعی می کنم مشکلاتمو با نوشتن کنم و به این فکر می کنم چند تا از شخصیتای ملکه گدایان لیاقت فن فیکشن و پتانسیل گشتن درونشون رو دارن و همین ده دقیقه پیش نشستم سر از دست دادن یه تخفیف گنده طاقچه گریه کردم.

البته، میشه بحث کرد که این کاریه که ممکنه هر کس در اوقات فراغتش بکنه، و منم قبول دارم.

این منو میرسونه به به سوال مهم امروز.

چی رو راجب رشته تون دوست دارید؟ چیه که قبلتونو به تپش میندازه... چرا عاشق شکست دادن عددها و معادلات مخوفید؟ چرا دوست دارید ته توی جهان هستی رو در بیارید؟ چه بخشی از درسای مزخرف ردتون میکنه و امیدوارتون میکنه به آینده؟ 

و مهمترین سوال از ریاضی خوانده ها...

انتگرال و دیفرانسیل چیههه!!؟

صدای ضعیف کلمات

از هرکی بپرسید میدونه چقدر تو شعر نوشتن ناتوانم.

حالا ببینید اوضاع چقدر خرابه که برای زدن حرفام بهش روی آوردم :)

 

ستاره ها روشن

پنجره ها باز

زمین ها خاکستری

گوش کردن به آواز

 

جیغ بلبل سبز

مثل صدای زنگ

پرت شدن حواسم

از بام بی رنگ

 

دهان کتاب باز بود

مثل بچه گنجشک ها

منتظر کربن و رسِ

نوک ِ مدادها

 

روزها در گذر

صفحه ها خالی

ذهن ها پُر از

پوشال شیمیایی

 

کتاب کاغذی و

کتاب نوری،

غبطه میخورند به

تست های تکراری

 

باران می‌چکد

پر سر و صدا، از آسمان

هنوز نرسیده، به خاک نم دار

زندگیش، ندیده پایان

 

گنجشک های یک لانه

پرنده های یک پر

از خانه پر زدند

همدیگر را

نوک می زدند

 

رنگ ها و نورها

بوها و شکل ها

مصرف می کنم از هر موادی

که پخش کند دنیا

این داستان: E ve و صدای ابریشمینش!

سلام به همه! هلن اینجاست، با یه پست وحشتناک و طومار-قد مثل این‌یکی[نوریاکی سوگیاما و...] فقط با این فرق که این بار میخوایم درباره شگفتی و زیبایی ای حرف بزنیم که اسمش هست ... eve.

اول یه توضیح فسلقی بدم؟

شاید تا حالا به مفهومی به اسم ووکالوید، که معمولا با عکس یه دختر انیمه ای موآبی همراه میشه، رو به رو شده باشید و ندونسته باشید چیه. خب، نگران نباشید. چون منم هنوز دقیقا نفهمیدم.

چیزی که می دونم، اینه که ووکالوید احتمالا یه دستگاه/برنامه هست که میتونی بهش ملودی و متن آهنگ رو بدی و آهنگ رو با یه صدای روباتیک تحویل بگیری. این صداهای روباتیک معروف اسم دارن، که معروف ترینشون هاتسونه میکوئه. همون شخصیت موآبی دوگوشی که شاید عکسشو دیده باشید...

این آهنگ ها موزیک ویدئو و داستان و کلی تئوری هم دارن.

حالا اینو بذارید کنار.

یه سری افراد هستن به اسم اوتایته، که این آهنگا رو "کاور" می کنن، خودشون میخونن و گاهی اوقات براش انیمیشن، انیماتیک و موزیک ویدئو درست می کنن، و تو سایتی به اسم نیکونیکودوگو آپلود می کنن، که معادل ژاپنی آپارات و یوتیوب هست.

اوتایته ها به عبارتی خواننده های اینترنتی و زیرزمینی ژاپنی هستن، و همیشه هم کاور نمی کنن و گاهی کارهای اوریجینال خودشون رو می خونن.

 

اوتایته ای که امروز میخوایم دربارش حرف بزنیم و من جدیدا در باتلاق شگفتیش گرفتار شدم، eve هست. (آدرس یوتیوبش)

e ve خواننده ای هست که همه آهنگاش معنی و مفهوم عمیقی دارن، و همه شون خوبن. یعنی امکان نداره شما تو کانالش آهنگی پیدا کنید که خوشتون نیاد!! مخصوصا که خیلیاشون موزیک ویدئوهای انیمیت شده خاص خودشونو دارن، که کیفیت انیمیت بعضیاشون بیشتر از اوپنینگ انیمه هاست *_* (و حدس بزنید چی؟ اکثر این موزیک ویدئوها رو یه نفر تنهایی ساخته!)

 

خب، حالا اگه میخواید بیشترین استفاده رو از ادامه این پست ببرید، پیشنهاد سرآشپز اینه:

 اول ویدئوها رو خودتون یه بار ببینید و کیف کنید. اگه متوجه چیزی نشدید، هیچ نگران نباشید! چون همه دفعه اول همینیم! همونطور که گفتم، آهنگای Eve خیلی عمیق و لایه لایه ان. برای فهمیدنش، میتونید بیاید تئوری و توضیحات من رو بخونید، بعد یه بار دیگه ببینید و این بار کیــف کنید، چون اینبار متوجه عمقش میشیدش D:

اون آهنگایی که خود آهنگشون خیلی خوب بودن رو اینجا آپلود کردم که میتونید بگوشید و دانلود کنیدشون.

پس بریم که داشته باشیم:

داستان ِ ترسناک ِکوتاه

وقتی میری سراغ وبلاگای بعدکنکوریا تو لیست دنبال‌شده‌هات برای عرض تبریک و میبینی بعضیاشون غیب شدن 🙃.

    !You Are My Hero, After All

    برای خود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید D":

    Kimi ga akirameru toko ukabanai kedo

    Nanimonai nasakenai tteiu hi mo aru n deshō

    حتی نمیتونم تصور کنم که تو تسلیم بشی...

    اما با اینحال میدونم که تو هم این روزهای غمگین و خالی رو داری.

     

    Jinsei ni ichi do no yōna doryoku no shunkan o

    Ikutsu mo mukaechaisō nara miteitai n da yo

    وقتی اون لحظه بزرگت رو به رو میشی که فقط برای هرکی یه بار اتفاق می افته،

    من می خوام اونجا باشم و ببینمش.

     

    Kazuo ga ichi ko datte issho ni o ikurademo

    Nannimo nai atashi ni imi o kureta saikyō da

    "حتی اگه فقط یه زندگی برای با هم بودن داشته باشیم، مهم نیست چقدر"

    تو و "قوی ترین" به من معنا دادید.

     

    Fure- tte Fure- tte nan do mo iwaseru nan teiu sainō ?

    Zutto tachimukatte yo yūki o kureteru yo

    Fure- tte Fure- tte chippoke subete ga sakenderu

    Sono me o mitereba atashi mo hashireru

    Saikō no fyina-re o kizandemite yo

    آره آره!

    تو خیلی خوب بلدی کاری کنی که دوباره و دوباره اینو بگم

    تا ابد سرجات محکم وایستا! من دارم از تو اشتیاقمو میگیرم!

    آره! آره! 

    همه چی درون من داره فریاد میزنه!

    وقتی به اون چشم ها نگاه می کنم، میدونم میتونم تا هر جایی بدوم.

    پایان نهایی رو بهم نشون بده!!

     

    Sukoshi bōkenshiyou ka kono mama de ii ka

    Nayamashii modokashii tte mayoi mo aru deshō?

    بهتره همینجوری که الان هستیم بمونیم، یا اینکه بریم به یه ماجراجویی کوچیک؟

    ولی ترس چی؟  شک و تردید چی؟  تو هم داریشون؟

     

    Sen nen ni ichi nin no yōna sensu ga naku tatte

    Atashi ya kimi dake no go-ru o mitemitai yo ne

    حتی با اینکه ما استعدادی نداریم که فقط صد سال یه بار دیده بشه،

    من دلم میخواد برم هدف واقعی رو پیدا کنم.

     

    Donnani sekai ga wakarazuya bakka demo

    Atashi wa kimi toiu wakarazuya no mikata

    مهم نیست چند تا احمق تو این دنیا وجود داره،

    چون من همیشه تو رو به عنوان دوست و یار حقیقیم دارم.

     

    Fure- tte Fure- tte nan hyaku mairu mo todokeyou

    Zutto hashiru tameni tachidomatte mo ii yo

    Fure- tte Fure- tte ōkina e-ru ga hanahiraku

    Itsumo no kiseki o sekai ni misete yo

    Wakuwaku ga matteru mirai e ikou yo

    آره! آره! بیاید همین حالا صدها کیلومتر بدوییم!

    تا وقتی به دویدن ادامه بدیم،  عیبی نداره یه استراحتی هم بکنیم D:

    آره! آره! شور و شادی مثل گل میشکفه.

    معجزه ای که میتونی بکنی رو به دنیا نشون بده.

    هیجان منتظرمونه... بریم سمت آینده!

     

    Takusan no shippaidan o aisenakatta jibun o dakishimetara saikyō da

    با همه شکست هامون، و چیزایی که درباره خودمون دوست نداریم، اگه فقط میتونستیم در آغوششون بگیریم...

    قوی ترین میشدیم!

     

    Furete furetenai kedo wakaru yo sono chikara

    Me no mae no kabe no mukō de waraou yo

    هنوز احساسش نکردم، هنوز لمسش نکردم، ولی میتونم قدرتت رو درک کنم...

    بیا از دیوار ها عبور کنیم،

    و طرف دیگه اش با هم بخندیم!

     

    Fure- tte Fure- tte nan do mo iwaseru nan teiu sainō ?

    Zutto tachimukatte yo yūki o kureteru yo

    Fure- tte Fure- tte chippoke subete ga sakenderu

    Sono me o mitereba atashi mo hashireru

    Saikō no fyina-re o kizandemite yo

    آره آره!

    تو خیلی خوب بلدی کاری کنی که دوباره و دوباره اینو بگم

    تا ابد سرجات محکم وایستا! من دارم از تو اشتیاقمو میگیرم!

    آره! آره!

    همه چی درون من داره فریاد میزنه!

    وقتی به اون چشم ها نگاه می کنم، میدونم میتونم تا هر جایی بدوم.

    پایان نهایی رو بهم نشون بده.

     

    Datte atashi no hi-ro-.

    هر چی باشه، تو قهرمان منی :)

      کنار همدیگه قشنگ میشن :)

      چالش از اینجا

       

      کلمه های آبی تیره‌ی کتاب باز ها              لحظه ها در شعر، شعر در لحظه‌ها

      (عکسش)

      ~~~

      پرواز کت و کبوتر ها،

      در جست و جوی دلتورا:

      سرزمین سحرآمیز

      (عکسش)

      (دو تا کتاب آخریا برعکس شدن *__*)

      The Breadwinner

      نان‌آور یا The Breadwinner، مجموعه کتابیه که به فارسی به اسم "سه گانه دختران کابلی" ترجمه شده. کتابی که واقعا شگفت انگیز و زیبا بود. اونقدر که من رو وقتی سنم تازه دورقمی شده بود، همراه خودش گریوند، خندوند و تکون داد.

      همین چند وقت پیش فهمیدم جلد اولش یه اقتباس انیمیشنی گرفته، خیلی هیجان زده شدم! اونم یه اقتباس خارجی، محصول همکاری چندتا کشور! خیلی خوشحال بودم که یکی به این خارومیانه زشت و کثیف و نفتی نگاه کرده.

      ولی بعد، وقتی دوبله فارسی پروانه(نان‌آور) رو در فیلیمو دیدم، با خودم حرص میخوردم که چرا همچین فیلمی، باید بین تبلیغات پر سر و صدای دیزنی و پیکسار گم و گور بشه.  وقتی فهمیدم ساخت سال 2017 ـه حتی بیشتر حرص خوردم! این یعنی 4 سال طول کشیده که این فیلم به چشم فیلیموییان برسه و دوبله اش کنن و تااازه یه ذره دیده بشه.

      همون لحظه تصمیم گرفتم هرچه زودتر ببینمش و براش پست بنویسم. چرا باید پونصدتا پست برای soul نوشته بشه، ولی نان‌آور زیر رادار بمونه؟

      پس، بریم که داشته باشیم.

      داستان انیمیشن، درباره زندگی دختر افغانستانی(پروانه) است، که به خاطر شرایط تبدیل به "نان آور" خانه شده. در دوران طالبان، که زن ها حتی با حجاب کامل نمیتونستن تنهایی از خونه بیرون بیان، پروانه لباس پسرونه میپوشه و سعی میکنه جای پدرشو بگیره. این وسط با یه دختر دیگه که اونم اسم خودشو "دلاور" گذاشته و لباس پسرونه پوشیده دوست میشن.

      میدونید...

      حس می کنم نویسنده های انیمیشن واقعا تلاششونو کردن! یعنی، کاری کردن که همه چی در نگاه یه خارجی درست به نظر بیاد. ولی، نتیجه پایانی که باید ظریف نشده. انگار..

      مثلا، وقتی من ایرانی که کتاب رو هم خوندم، "دوبله فارسی" رو میبینه روش تاثیر بیشتری میذاره تا یه آدم خارجی که داره نسخه انگلیسی و اصلی رو میبینه. چرا؟ دو دلیل:

      1- دوبله. فکر کنم سعی کردن یه ذره لهجه فارسی دری رو توش قاطی کنن..؟ ولی اونقدر خوب عمل نکردن. خود "دوبله" خوب نبوده. وقتی من تو یه فیلم کره ای میشنوم "اوما" یا "اوپا" ، هیجان بیشتری خواهم داشت تا اینکه یکی تو این فیلم بشنوه "بابا" یا "ماماجان". صرفا جون دوبله خوب نبوده.

      2- عمق. انیمیشن واقعا عمق کتاب رو نداشت... و خب، این تا حدی عادیه. ولی.. اینکه از یه چیزایی خیلی سریع گذر شد، باعث میشه آرزو کنم نان‌آور به جای فیلم یه سریال اقتباس گرفته بود. مخصوصا جلد دو و سه، و داستان "سفر به سوی هدف" گونه اش خیلی سریال خفنی از آب در میومد!

       

      با این حال، دلیل نمیشه که این فیلم هیچ تاثیری نذاشته باشه. نه، مطمئنا از خیلی انیمیشنای در حال حاضر وایرآل خیلی تاثیرگذارتره، بهتره، و از همه مهمتر: حقیقی‌تره! دقیقا چیزیه که دنیا بهش نیاز داره.. چیزی که کشورای جهان اولی مصرف کننده این اینترتینمت ها و انیمیشنا بهش نیاز دارن: عوض کردن جهت نگاهشون، به سمتی به جز جمال و جلالی و مشکلات کوچیکی که الان خودشون دور و برشون میبینن.

      برای همینه که دبورا الیس(نویسنده نان‌آور) رو تحسین میکنم. چون کتاباش درباره دخترای افغانستانی، یتیم های اهل مالاوی، و یه دختر فقیر اهل پایین شهر تورنتوئه. چون داره اشاره میکنه به جایی که باید و میگه:«ببینید؟ اینجا رو ببینید؟!»

      همینطور، دلیل نمیشه این انیمیشن، انیمیشن خوبی نباشه. داستان از جای خیلی خوبی اومده، و انیمیت و شوخیایی که خود انیمیشن باهاتون میکنه واقعا عالیه D: فقط خودتون ببینید میتونید بفهمید منظورم چیه D:

      و یه خوبی دیگش: هرچیز انیمیشن به داستان اضافه کرده بود، چیز خوبی اضافه کرده بود! همین میتونه اون مشکل کوچیک عمق رو ببخشه :)!

      موسیقی متن خوبی هم داشت. اصلا حرفه ای نمیتونم بگم چون نمیدونم... ولی برای خودم، تنش و اضطراب و همه چیز... خیلی خوب منعکس میشد برام با آهنگ.

      شاید یه چیزیم براتون جالب باشه، که موسیقی متنش منو یاد موسیقی متن مختار مینداخت "-"

       

      چند بخش زیبا:

      میدونستی بعضیا میرن لب دریا که هیچکاری نکنن؟ فقط رو ساحل میشینن و به دریا نگاه می کنن؟

      ما سرزمینی هستیم که مردمش بزرگترین ثروتشه. ما کناره امپراطوری هایی هستیم که با هم می جنگند،ما یک سرزمین وسیع بین پنجه های کوه های هندوکش هستیم، که با چشم های آتشین بیابان های شمالی سوخته. زمین سنگی سیاه در برابر کوه های یخی. ما آریایی‌ها هستیم. The land, of noble

      کلماتت را بالا ببر، نه صدایت را

      باران است که باعث رشد گل ها می شود، نه رعد و برق.

      میدونم این آخری ترجمه یه شعر از مولویه... ولی هرچی گشتم اصل شعرو پیدا نکردم :(

      با من بدرخش! - CarTune

      سلام به همــه! تابستان جوانیتون مبارک!D:

      بالاخره، پس از یک سال CarTune: Helen & Baran برگشته، با یه آهنگ نصفه نیمه، پر خط و خش و به شدتت بی کیفیت!

      البته، اینطوری نیست که تاحالا جایی رفته باشیم. تو این یه سال ما نزدیک دوازده تا آهنگ ژاپنی رو کاور و ترجمه کردیم... ولی کی بود که ضبطشون کنه :/ برای همین انقدر پست کردن آهنگ بعدی طول کشید، و شایدم اصلا نباید پست میشد. (به من نگاه نکنید، به زور باران پستش کردم!!)

      ولی به هرحال، امیدوارم از ویدئو و زیرنویس و متن آهنگ لذت ببرید :) بابت صداها بهتون قولی نمیدم!

      این شما و این هم...

      کاور فارسی Hikaru Nara اوپنینگ اول دروغ تو در آوریل!

       

      ~ اینجا صداها معنا دارند ~

      ,I turn off the lights to see
      All the colors in the shadow

      ×××
      ,It's all about the legend
      ,the stories
      the adventure

      ×××
      پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
      آرشیو مطالب
      Designed By Erfan Powered by Bayan