حال واقعی: من فقط یه عروسکم

آقایون و خانوما. خیلی چرت و پرت نوشتم. فقط حوصله سکوت کردنو نداشتم.

 

نمی فهمم چه مرگمه

همه ناراحتن. منم...احساس عجیب و غریبی دارم، ولی ناراحتی نیست. نمی دونم چیه. عین انه همین الان بهم بگن باران مرده. اونوقت من فقط....نمی دونم باید چیکار کنم.

این حالت رو که تصور کردم،دیدم حتی اگه این خبرو واقعا بهم بگن، شاید یه همچین حالی پیدا می کنم. بی روح و بی حس. شاید اصلا شونه بندازم بالا و بگم:«خب که چی؟ من چیکار میتونم بکنم؟»

از اونطرف، عذاب وجدان دارم که همچین احساسی دارم.

از اون بدتر امروز مدرسه رفتن بود. همه عادی بودن، از هم می پرسیدن، می خندیدن، و من فقط احساس می کردم گم شدم. فوقش بهم بگن دیدی هواپیما چی شد؟ بعد تحلیل و نقد پدر و مادرشونو بیان به اشتراک بذارن.

خودمم به خودم اومدم دیدم یه جورایی رنگ اونا شدم.

ضربه آخر سایه بود. من حرف هواپیما رو پیش کشیدم، و سایه به دلیل علاقه زیادش به جملات زیبا و به اصطلاح«دکلمه گونه ولی تلگرامی» داره، چند تا از اون جمله ها گفت.

دلیل دردناک بودنش این بود که شبیه بچه ای بود که با لبخند بخش مرگ رومئو و ژولیت رو بلند خوانی کنه. یه حالت...ترسناک و دردناکی داشت که نمی تونم بگم یعنی چی...

اصلا نمی تونم هیچی بگم. یه چی(که هلن نیست) میگه بیخیال. اینهمه آدم میمیرن اینام روش. یه چی میگه تو چیکار میتونی بکنی حالا؟ یه چی میخواد خودشو تو کار خفه کنه. یه چی، که فکر کنم هلن واقعی باشه، نشسته تو مغزم زل زده به سفیدی جمجمم و نمی دونه باید چیکار کنه.

فعلا اون یه چیه که از بقیه قوی تر بود کشوندم دم لپتاپ، گفت هر چی میخوای بنویس. منم دارم یه چیزایی مینویسم که نمی دونم چیه. اصلا...نمی دونم چیم. کیم. تا حالا به چی باور داشتم. 

یه چیز دیگه می گه بهم تریپ غم بر ندار، برای همین میگم، تریئ غم نیست. اصلا غم نیست. نمی دونم چیه. انگار یه ساختمونی بودم که به یه آجر کوچولو و بی اهمیت بند بود. حالا زدن آجره رو انداختن و من نمی دونم چی میخوام.

-*-*-*-

مامان یهو زنگ زد

-بله.؟

*سلام. رسیدی خونه؟

- نه به گوشی ای که مخفیانه خریدم زنگ زدید.

* آهان آره. (خنده.)میگم  از بین اینا کدوم قشنگه بخرم. صد سال تنهایی، ربکا، جنایات و مکافات، بلندی های بادگیر.

-مامان؟ @__@ کجایی؟

*تو پمپپ بنزین می فروشن. گفتم بخرم یدونه با هم بخونیم.

- مامان مشکوک میزنیا. امروز صم خیلی مهربون بودی.

*(خنده) اه واقعا؟ خب کدوم خوبه؟

- جنایات و مکافات خوبه، صد سال تنهاییم خوبه. اون دو تای دیگه رو داریم.

*باوشه. خداحافظ.

-مامان...الو مامان؟

قطع کرد :/

چه خبره به نظرتون؟

*--------*

پ.ن:19 پست در فولدر قتلگاه :|

فک کنم زیاده.

 

 

 

لطفا شده یه :| خالی هم بذارید. الانه که از سکوت دیوونه بشم.

مشکل اصلی

اصلا مشکلم این نیست که هواپیما هامونو می زنیم، آدم می کشیم(اشتباه انسانی) و داریم هدیگه رو به کشتن میدیم

مشکلم اینه که نمی دونم الان باید کیو نفرین کنم؟

خلبانو؟ آمریکا رو؟ ایران رو؟ یزید لعین رو؟ کیو آخه؟ تکلیفمونو روشن کنید.

تقصیر کیه؟

یکی باید تاوانشو پس بده نه؟

امتحانات خود را چگونه گذراندید؟

بسه دیگه. از فاز تسلیت و غم و اندوه بالاخره یه روزی باید بیایم بیرون دیگه نه؟ 

این دو هفته، حتی اگه اتفاقات عجیب و غریب و پشت سر هم و موشک و شهادت و هواپیما و اتوبوس و دیگر وسایل نقلیه رو حساب نکنیم، میشه گفت سرنوشت ساز ترین دو هفته پاییز و زمستان بود تا اینجا. دو تا امتحان و یه امتحان طرح هلال احمر(دادرس؟) هم مونده که بعد میریم به سراغ مدارس و ترم دوم. @_@(,وی از هوش می رود)

 

 

(هلن وی را با آب قند و سپس سیلی از جا می پراند)

اهان آره کجا بودیم؟

اهان +__+

شرح کارایی که کردم:

۱) امتحانات:تو این دو هفته همه امتحانا رو خوب، یعنی بالای ۱۹ دادم و امکان معدل بیست شدن هست. فقط برای زیست و ریاضی نگران بودم که زیستو خیلی خوب دادم و ریاضی هم اگه مستمر افتضاحم رو خانوم جان یه کاریش بکنه عالی میشود :/، (آخه از ۱۶ رسیدم ۱۹.۵ انصاف نیست بهم مستمر کم بده -_- ) 

۲)کیمیاگر تمام فلزی ۲۰۰۳: پریروز قسمت ۵۱ رو دیدم و حسابی کیف کردم و حاضرم یک مشت در دهان دو گروه بزنم:۱)اونایی که میگن ۲۰۰۳ افتضاح تموم شد. ۲) اونایی که میگن اد کوتاه موند :)

فاتح شامبالا اگرچه نظرم رو چندان جلب نکرد(مخصوصا از صحنه تجدید دیدار انتظار بیشتر بود و شخصیت نوا خیلی چرند تموم گردید) اما(آما) ادوارد خییییلی کاوایی و کاگویی شده بود و همچنان یه سری نکات اخلاقی داشت، با اینکه خییییلی جای بیشتری برای رشد داشت و انیمیتشم تو ذوق زن بود. باید سینمایی دومیه رو هم بتماشایم.

۳)تمام کردن میزان دو گیگ از نت خانه که دلیلش در مورد دو ذکر شد :/

۴)انیمه و مانگای پاندورا هارتز: به پیشنهاد وبلاگ اوتانا سنپای هم انیمش رو دانلود کردم هم مانگاش. اول نشستم چند ولوم خوندم از مانگا، دیدم هیچی نمی فهمم، خیلی قرو قاطیه. رفتم انیمشو دیدم ‌‌‌یه چیزایی دستگیرم شد. فقط ،۲۴ قسمتش اومده بود، یعنی اصلا فصل بعدی ای در کار نبود. اما (آما) مانگاش تا آخر بود.

و من میتونم بگم، در دو کلمه، نفس گیر بود.

حتی برای کسایی که مانگا نمی خونن و دوست هم ندارن بخونن و کلا اوتاکو هیترن، این یه چیزی بالاتر از واجبه.

خلاصشو بخونید، چیزی نمی فهمید. اوز بزاریوس از یک خاندان اشرافی است که در روز نامگذاری و تولد ۱۵ سالگیش توسط موجوداتی به اسم چین درون ابیس، گودال بزرگی که جای گناهکاران است، انداخته می شود. 

ولی اصلا توجه نکنید. ماجرای اصلی اینه: یه تراژدی صد سال پیش اتفاق افتاده که همه شخصیتهای داستان رو تحت تاثیر قرار داده. تراژدی سقوط پایتخت در ابیس، یا همون چاله عظیم. یه سری موجود به اسم زنجیر یا چین هم درون آبیس زندگی می کنن، که هر آدمی بخواد آینده(و گذشته) رو عوض کنه با اونا پیمان می بنده. این وسط چنج تا خاندان سلطنتی هستن که یه ربطایی به این ابیس دارن که خودتون میخونید.

حالا این وسط اوز از همه جا بی خبر رو چینا میان میگیرن میگن تو به دلیل وجود داشتنت گناهکاری. بعد پرتش می کنن تو آبیس.

شیوه داستان گویی پاندورا هارتز حلزونیه. یعنی اول یه لایه سطحی از دنیاش را رو می کنه بعد میره سراغ یه لایه دیگه و ضخیم تر. تا آخر همه چیز روی هم قرار میگیره و شفاف دیده میشه. شخصیتاش هرکدوم میتونستن یه مانگتی کامل باشم از بس عمیق و واقعیت و هیچ چیز...تاکید می کنم....هیچ چیز اتفاقی و الکی نیست. رنگ موها و چشما حتی، موسیقی انیمه و ....

انیمه قدیمی هست و انیمیت چشمگیری نداره، ولی طراحیها عالین، مخصوصا تو مانگا. آدم بدون خوندن متنها هم میتونه یه چیزایی دستگیرش بشه. و داستان یه جوری پیش میره که قبل از اینکه مطمین بشی یه چی درسته، می فهمی نیست. شاید تخیلی و اغراق آمیز به نظر بیاد، ولی مثل دنیای واقعی اشوبناکه. 

در عین حال، داستانش به کتاب خودم خییییلی نزدیکه. عناصرش متفاوته ولی همون ماجراست تقریبا، فقط پر و پیمون تر و ملس تر :)

کلا ماجرا طولانیه و احتمالا دوباره و سه بار بخونمش و بیام اینجا یه پست براش بزنم. حتتتتی در سطح فول متال میتونه باشه.

۵) بعد از مورد چهار تکلیفم با کتابم خیلی مشخص تر شد و نشستم به نوشتن. دو سه فصل رو کن فیکن کردم کلا و فصل ۱۶ و ۱۷ هم داره نوشته میشه خدارو شکررررر :) 

از اونجایی که یک کم از کتابم تو بوک پیج هست به این فکر افتادم که چند فصلو اینجا بذارم و نظرات رو ببینم و ببینم با خودم چند چندم. پس منتظرش بباشید #__#

۶)مردی به نام اوه و ملت عشق رو خوندم، که هرکدوم واقعا یه بحث جدا دارن. مخصوصا ملت عشق، اگر چه یه مقدار جو دهنده است و اولش آدم یهویی به تصوف علاقه مند میشه، ولی به سری اشکالات هم داره.

مثلا اینکه نثر داستان نسبتا سنی گونه است، در حالیکه اون زمان باید تشیع هم نقشی میذاشتن تو داستان. نمی دونم از ناآگاهی نویسنده بوده یا عمد، ولی این کوچکترین اشکالشه. پایان کار کیمیا کاملا برخلاف شعارهای ارامانی نویسنده بود مثلا. یا حتی پایان کار عزیز و اللا

ولی در کل یه عاشقانه حقیقی بود. حقیقی به معنای واقعی. مفهوم عشق و اینکه یه سری چیزا مهم نیست و تنها انسان و عشق مهمه، اینا رو حقیقتا درک کردم. از طرف دیکه، داشت تیوری همه آدما میتونن خوب باشن رو بهمون ثابت می کرد، که با اتفاقات اخیر کلا امیدمو بهش از دست دادم.

مردی به نام اوه هم...قشنگ بود. دلچسب و قشنگ، ولی اسطوره نه. 

۷)بستارز(beastars) رو شروع کردم. مجله اینترنتی وارونه حسابی ازش تعریف کرده بود و نقدای مثبتی شنیده بودم، و حتی اسمشو برجسته ترین انیمه پاییز ۲۰۱۹ هم گذاشته بودن. 

داستانش یه جور زوتوپیای عاشقانه و دارک هست، که انیمیتش به خوبی زوتوپیا نیست البته. عشق یه گرگ به یه خرگوش، که نه گرگه وحشیه نه خرگوشه اروم و مهربون. فعلا سه قسمت دیدم و نظری ندارم.

۸)چالش گودریدز: ۱۰۰ کتاب در سال،۲ کتاب در هفته. شرکت نمودم. 

۹)فیلمهای:,خوب بد جلف(ایرانی) و چه بلایی سر دوشنبه آمد(انگلیسی احتمالا) و ۱۲ جوان در حال خودکشی(ژاپنی) رو دیدم و هرسو عالی بودن.(مخصوصا خوب بد جلف خیلی خوش ساخت و قشنگ بود)(فیلم ژاپنیه هم عالی بود. عالی عالی)

۱۰)یه نفرو اوتاکو کردم

۱۱)اهنگهای زیر رو گوش دادم که گذاشتن لینکشون از حوصله بنده خارجه.

Brothers ,full metal alchemist ost

Isabella lullbay, promised never land ost

Zero eclips, attack on titan ost

Lacie, pandora hearts ost

Bury a friend, beilie eilish

چهار تای اول رو در وبلاگ اوتانا سنپای میتونید بیابید.

۱۲)و این بود انشای من که امتحانات خود را چگونه گذرانید:در حال دیدن و خواندن.

کار دوازدهمم:دعوت کردن خوانندگان این پست به چالش انشای:امتحانات خود را چگونه گذراندید.

بیشتر شبیه لیست بود تا انشا البته. ولی... بع هرحال :)

شکستن دیوار چهارم

-میبینی هلن؟ همش زیر سر این ناجوانمرداست

+کدوم ناجوانمردا؟ ناجوانمردا که زیادن

_این...بزرگترا دیگه. همش زیر سر ایناست.

+آخ گل گفتی خواهر. آگه اینا نبودن دردسرمون کمتر بود؟

_نه دیگه آنقدر. تو راحتشون میکنی. میگی حالا که وظیفشونو انجام نمی دن، از بین بردن. در حالیکه باید بمونم تقاص کاراشونو پس بدن.

+آخه چه جوری؟ اصلا خدا هم انگار طرف ایناست. تقاص پس نمی دن که!

_نمی دن؟ پس این همه بدبختی چیه سرشون میاد؟ جنگ و بمب و هواپیما و اتوبوس چیه؟ تقصیر بی کفایتی و دزدیای خودشونه. اشتباهاتشون، دروغ هایی که گفتن، همدیگه رو گول زدن.

+به نظرت زیادی نیست؟ خیلی داره خدا بهشون سخت میگیره ها.

_حقشونه حقشونه. ما بچه ها که بدنیا اومدیم که کلا هیچکاره بودیم. هر بلایی خواستم سرمون اوردن، هر جور خواستن عین یه بوم خالی رومون نقاشی کشیدن.

+آخه به هرحال تا ابد که نمی شد خالی بمونیم. 

_اصن قبول. بعدش به جای اینکه بهمون قلمو بدن، گفتن شما ضعیفید. ظریفید. بگذارید بزرگترا همه چیو درست کنن وظیفه شما فقط درس خوندنه.

+آخه چه درست کردنی؟ بدتر دارن همه چیو خراب می کنن. هواپیماهای خراب می سازن، بد رانندگی می کنن، از همدیگه دزدی می کنن، رشوه میگیرن، تازه رو کله هم چیز میز پرت می کنن بعد خوشحال میشن. اسمش چی بود...اممممم..کمب؟ پمپ؟

_بمب

+اهان همون. بدبختی اینه که اینکاراشون دامن مارو هم میگیره. ولی خب...مامان بابای خودمونم که آدم بزرگن.

_چه فرقی می کنه؟ آدم بزرگ آدم بزرگه.

+آخه اونا همیشه میگن ما تلاش کردیم لقمه حروم نیاریم، به کسی آسیب نزنیم، کسی رو آزار ندیم.

_همشون همینو میگن. تو باور نکن هلن جانم. تو تو دنیای من زندگی می کنی. نمی دونی این بیرون چه خبره. دروغ میگن. به من، به تو، به خودشون.

+خب ما چیکار کنیم؟ ما که ظریف و ضعیفیم؟

_ما؟ هیچی. فقط میتونیم پست بذاریم تو وبلاگامون، پرنده های آبی پر بدیم، تا بقیه هم بفهمن به آدم بزرگایی که این دنیا رو درب و داغون و خراب تر از قبل دارن بهمون تحویل میدن، نمیشه اعتماد کرد. ما فقط نقشه می کشیم.

+نقشه چی؟

_نقشه وقتیکه همه این مسخره بازیای بزرگترا تموم شد و ابا از آسیاب افتاد، یواشکی بریم کنارشون، آچار فرانسه و پیچ گوشتی ازشون بدزدیم، خودمون دست به کار بشیم.

+ای بابا. سخته که. تعدادمون خیلی کمه. اندازه ده هزار تا گورستان زباله، خرابکاری کردن.

_:/

+:/

_(اه عمیق) ای بابا

+خوردیم به در بسته.

....

....

-(چراغ بالای سر) اهان

+چی شد؟

_یه فکری

+چی؟

_(رو به تماشاچیان توی خونه)شما کمکمون می کنید دیگه. نه؟

ایکاش نمی مردی

خبر مهم:

32 کشته و 48 مصدوم در مراسم تشیع سردار سلیمانی در کرمان، به دلیل ازدحام جمعیت.

:|

:/

تمومش کنید.

تلوزیون چهار تیکه

شبکه سه روشنه. سه چهارمش، پره از مردم. از وحدت و دوستی مردم. از علاقه مردم به کشورشون.

نشانه واقعی یکی برای همه، همه برای یکی.

کشور باید برای مردمش باشه. هر کدوم از ادمای ریز تلوزیون. مردم هم همه باید برای کشور و همدیگه باشن.

خب ما که هستیم. شما کجایید؟

تیکه چهارم تلوزیون، مصاحبه با فرزند و همسر شهیده.

فرزند و همسر شهیدی که زندگیشونو، عزیز ترین کسشونو برای حفظ امنیت از دست دادن. 

نه فقط همین همسر شهید، خواهر و برادراشون، پدر و مادرشون، چه بسیجی چه نه، چه مخالف آمریکا چه موافقش، چه چادری چه مانتویی، یه چیزیو فدا کردن تا در امنیت باشیم.

ولی سوال اینجاست

همیشه باید یه چیزو قربانی کنی تا چیزی بدست بیاری. این قانون اساسی و مبادلع برابر در کیمیاگریه.

ما انسان فدا کردیم، ولی آیا امنیت، شادی، آسایش و ... که حقمون بود رو گرفتیم؟ از أین به بعد چی؟

جنگی در ذهن، جنگی در انیمه، جنگی در دنیا

در أین پست ، ماجراهای تابستان انیمه انیمه ایم رو نوشتم(البته،خیلی جاهاش از جمله ماجرای تماشا کردن سول ایتر و هنر شمشیر آنلاین که طولانی بود رو نگفتم) و حالا، مصادف شدن چند تا اتفاق مهم باهم باعث شد شروع کنم به ادامه دادن این پست.

اگه حوصله ندارید رو پیوند کلیک کنید:

درباره کیمیاگر تمام فلزی: برادری گفته بودم، که برام یه تجربه بی نظیر و عجیب بود. درباره اد و ال، دو تا برادر که قصد داشتن با کیمیاگری، مادر مرده شون رو به زندگی برگردونن و در این حین، خودشون دست و پا و بدنشون رو از دست می دن. و الان دنبال سنگ فلاسفه، سنگی هستن که میتونه همه معادلات کیمیاگری رو جا به جا کنه و با اون بدنشون رو برگردونن. برای اینکار تبدیل به یه سگ ارتش میشه.

خلاصه اینکه، این انیمه یه نسخه اولیه داره(کیمیاگر تمام فلزی) و یه نسخه دوم(برادری) که من نسخه دوم رو دیده بودم. به عقیده خیلی ها، و بر اساس امار، برادری که از روی مانگا نوشته شده و گرافیک و موسیقی بهتری داره، بهتره و حتی بهترین انیمه دنیاست. برای همین منم زیاد طرف نسخه اول نرفتم. 

کاملا تصادفی، اینور و اونور چند تا تیکه ازشو دیدم و گفتم:اد که همونه، به هر حال به رسم عشق کیمیاگر بودن باید همه نسخه هاشو ببینم و ... شروع کردم به دیدن.

(نکته:متن هیچگونه اسپویل بدی ندارد)

اکثرا می گن برادری، خیلی فان تر و شادتر از نسخه اوله، گرافیکش بهتره، و بیشتر حالت شونن گونه داره. تو این نسخه، شخصیت ها بیشترن، اد و آل بیشتر در حال ماجراجویی و اشنا شدن با دنیای عجیب و جذاب کیمیاگر تمام فلزی هستن، ارتباط دوستانه و تلاش برای رسیدن به هدف رو به تصویر میکشه،(و البته جنگ های خفن استدویو بونز رو) و مثل اکثر انیمه های شونن دیگه ( که قهرمان باهوش و مهربون با تلاش همه رو نجات میده). و در کل، آدم میتونه ۶۴ اپیزود عشق کنه، عشق ^_^

در عوض، سری اول سفریه به درون شخصیت ها. تو برادری، کیمیاگری روشی برای کمک به مردم و یه جور توانایی خاصه، تو سری اول، بیشتر شبیه جادوی سیاهه. مثل بمب اتمی که حتی خود کیمیاگر ها ازش وحشت دارن.

در سری برادری، اد و آل بچه هایی بودن که تلاش می کنن مادرشون رو برگردونن. تو سری اول، بچه هایی بودن که بدون فکر کردن، قانون مهمی رو شکستن. که بعدا هم نتیجشو دیدن. تو سری اول اد و آل تنها تر، واقعی تر، انسانگونه تر و... بودن که رشد خیلی قابل توجهیم داشتن(لبخند موذیانه)مخصوصا از نظر قد 

رشد درونی اد از پسر ۱۲ ساله ای که فکر می کنه قویه و ... تبدیل میشه به بزرگسالی که درد و رنج حقیقت زندگی سیاه بزرگتر ها رو دیده. ابن سیاهی، تو برادری دیده نمیشه. در حالیکه  سری اول، با جنگ ایشبال، با مرگ راکبل ها، با همونکلوس ها و دلیل وجودشون، با کارهایی که ارتش با آدما می کنه و نفوذشون روی دنیا و ... این سیاهیو نشون میده. اینکه ادمای خوب کارهای بدی می کنن، و ادمای بد از اول بد نبودن.

تو برادری همه اینها شبیه شعار تکرار میشه. ولی در سری اول، به عنوان بیننده اینو لمس میکنیم. جنگ انسان ها با خودشون رو. حماقت هاشون رو و...

حالا برسیم به بحث اصلی. چرا من اینهمه درباره انیمه وراجی کردم اونم وقتی همه پست ها درباره شهادت سردار و ... هست.

از هر چه بگذریم، سخن یار خوش است. منم آخرش به همین موضوع رسیدم.

راستش، برادری با اینکه قشنگ تره، به یاد موندنی بودن نسخه اولیه رو نداره. چرا؟, چون نسخه اول ۲۰۰۳، جهان شمول تره. همین الان، من دارم عین اتفاقات فول متال ۲۰۰۳ رو می بینم. قهرمان هایی که فدا میشن(مایس)، ملت هایی که متحدن، ملتهایی که نیستن(ایشبال و امستریس،). ادمای عجیب و غریبی که فقط دنبال خونن(کیمبلی و آرچر)، گروه عظیمی از مردم که دنبال یه هویج راه افتادن. هر کدوم هم دلایل خودشون رو برای دنبال کردن هویج دارن(ارتش) قهرمانی که نمی دونه باید چیکار کنه. زندگی خودش، عزیزترینش یا گروه زیادی از مردم. (اد)

کشتن درسته یا نه؟ اگه در راه علم باشه چی؟(تاکر) اگه در راه کمک به مردم دیگه ای باشه چی؟(موستانگ) اگه برای انتقام و خونخواهی باشه؟(اسکار)

لحظه به لحظه انیمه...

این سوالات رو تو ذهنم ایجاد کرد.

چی قراره بشه؟ میتونیم با عذاب وجدان مرگ گروهی آدم کنار بیایم؟ اصلا باید همو بکشیم؟ تقصیر کیه؟

(اسپویل)

 

 

 

 

تقصیر همون کیمیاگرانیه که اشتباهاتشون همونکلوس بوجود اورده، و شرش داره به خودشون بر میگرده؟

 

 

 

 

(پایان اسپویل)

 

آیا این واقعا مبادله برابر و هم ارز در کیمیاگریه؟

کیمیاگر تمام فلزی ۲۰۰۳ و دنیای واقعی بهم یاد دادن که:

هر چقدر پول بدی همونقدر اش نمی خوری.

 

برای توضیحات بیشتر درباره برادری و فول متال الکمیست، اینجا را بخوانید

واقعا حالا بعدش چی؟

چطور میشه از شنبه تا چهارشنبه مانگا بخونی،(یه مانگای بییی نظیر به اسم پاندورا هارتز)، پنجشنبه صبح مثل معتادا با خواهر کوچییکت کل یه انیمه رو نگاه کنی، ظهرش بشینی کتاب بنویسی و پدرت به بهانه امتحان ریاضی، همه چیزای قشنگی که تو مغزت بود رو تبدیل کنه به به سری خطخطی، شبش بخوابی، و صبح بیدار شی ببینی اخبار داره نان استاپ تو خونه پخش میشه.

سردار سلیمانی تبدیل میشه به شهید سلیمانی.

اولین واکنش این بود:همونی بود که مامان بزرگ دوست داشت؟ همونی که با داعش می جنگید؟ چطور شد؟

و وقتی فهمیدم چطور آمریکا بدون فکر یه موشک به این گندگی رو فرستاده رو ده تا «انسان»، نمی دونستم باید چی بگم.

خدا بیامرزتش، ما رو هم همینطور.

جنگ آغاز می شود.

تو اینترنت دیدم چهلمش میافته ۲۲ بهمن.

مگه چند سال از جنگ تحمیلی گذشته نامردا؟ 

فقط بگذارید دو نسل بدون بدبختی و جنگ بمیرن دیگه.

ما داریم چیکار می کنیم؟ چ..چرا اصن می جنگد با هامون.

رویاهامون، زندگیمون، پروازهامون، قراره تو جنگ محو بشه؟

خدایا، یعنی این مقدمه یه پلات داستانی خفنه؟

یامرو(نکن)

یامرو(تمومش کن)

 

    خبر مهم

    با یه گشت توی چند تا سایت و کانال، فهمیدم تک انیمه، راستی راستی فیلتر شده.

    با خودم گفتم تک انیمه بیدی نیست که با این بادا بلرزه و میره سایت جدید میزنه و اینا...

    ولی خب...

    خودتون بخونید:

    وداع نامه مدیریت تک انیمه:

    TakAnime | تک انیمه, [29.12.19 02:16]
    تک انیمه بسته شد

    سلام به انیمه دوستان عزیز


    همون طور که می دونید سایت مدتی هست قطع شده

    از طرف دادسرای تهران برا بنده احضاریه فرستادن و متاسفانه کل سایت برا همیشه جمع میشه
    منم فعلا تهرانم و درگیر کارای پرونده بودم تا همین الان و پرونده فعلا در جریانه و حکایت ما چی بشه خدا داند


    خلاصه که هر کی راضی بود یا ناراضی بود به هر دلیل ، بنده هم تمام تلاشم رو کردم در جهت یه سرگرمی سالم توی خونه برای دوستان که یه دل خوشی داشته باشن
    حالا بعضی ها هم از بودن انیمه ها به دلایلی مثل نامناسب بودن رده های سنی و محتوا ناراضی بودن داخل سایت و ...

    به شخصه قصد من منحرف کردن کسی نبود ، علاقه خودم به انیمیشن و سایت سازی و کار با کامپیوتر بود اما خب ظاهرا یه سری ها اشتباه برداشت کردن و ..
    زحمت ما که هر چی بود و هر تلاشی بود و هر چیزی بابت این سال ها بابت سایت از دست دادیم از تفریح و درس و اینده و گذشته و ... کلا همه به فنا رفت ، این که چطور یه نفر تنهایی یه سایت رو می گردوند و بهترین سایت دانلودی انیمه در رتبه الکسا و میزان دانلودی شد و چطور پیش رفتنش و پول هایی که دوستان کمک می کردن حکایتی داشت برا خودش که فعلا وقتش نیست تعریف بشه ، اگه فرصتی شد بعدا تعریف می شه

    خلاصه اگه دلخوری از ما داشتید یا اشتباهی از طرف ما بود یا کم بودی بود یا ... به بزگواری خودتون ببخشید  ، به عنوان یه نفر که تمام کارای سایت رو انجام می داد سعی ام رو کردم که یه سایت با کیفیت برا دوستان به وجود بیارم صرفا جهت یه تفریح سالم اما خب ظاهرا اون طور که باید و شاید کافی نبود و یه سری اشتباهات هم داشتم 


    انشالله همگی سالم و سلامت باشید و بر خلاف من ، شما داخل دنبال کردن هدف زندگیتون موفق باشید و قانون مند تر هدف هاتون رو دنبال کنید که اخرش زحمت هاتون به فنا نره

    روز همگی خوش

    مدیریت تک انیمه

     

     

    -*-*-*-*

    بعدش یه سر زدم به مانگا لودر، برای دانلود مواد:) و با این روبرو شدم:

     

     

     

     

    نمی دونم باید چیکار کنم. احساس لمس بودن دارم.

    در راستای انیمه ترجمه کردن و زیرنویس و انکود، تک انیمه و مستر انیمه و انیمه ورلد، سکان دارن. انیمه ورلد تا حالا 7 8 بار فیلتر شده، مستر انیمه به تلگرام روی آورده(البته سایتشون هنوزم هست، ولی بیشتر تو تلگرامن) و اینم از تک انیمه. یه سری کانال و فند خصوصی هم هستن که فعالیت می کنن.

    از اونجایی که کار فرهنگی چندان تو ایران فایده ای نداره، نه تنها سود نداره، ضررم میکنی و برچسب بی فرهنگی میخوری، پیشبینی میکنم تا حداکثر دو سه سال دیگه، نه مترجم مانگایی تو کشور میمونه نه انیمه ای.

    حتی صحبت جمع کردن وبسایت های خراجی هم هست(که البته این یکی کار خود ژاپنیاست) و در این صورت دسترسی اوتاکو های ایرانی  کللللا قطع می شه از اخبار و انیمه و ها ومانگاهای جدید. چون نه امکان وصل شن به شبکه های خارجی هست، اگه امکانشم باشه خیلی سخت و هزینه بره، نه وصل شدن به شبکه های ژاپنی.

     

    پس ما باید چیکار کنیم؟

    حمایت.

    چه مالی، چه معنوی، چه کاری.

    یکی از پیام های کانال انیمه ورلد:

    دنیای انیمه ، واحه ای دربیابان بی رحم و مادی ایران  ، تقدیم می کند :

    ترجمه رایگان منهای افسانه دیوان و خدایان Tales of Demons and Gods

    نظر به درخواست های فراوان دوستان دنیای انیمه برای ترجمه و ارائه رایگان یکی از مطرح ترین عناوین سال های اخیر ، منهای معروف "افسانه دیوان و خدایان"  ، آماده مطالعه شد .

    از تمامی اعضای تیم ترجمه و ادیت دنیای انیمه که در این شرایط سخت با تلاش های فراوان خود ، نگذاشتند چراغ ترجمه رایگان مانگا و منهوا خاموش شده و سختی ها را به جان خریدند تا دوستانشان لحظات بهتری داشته باشند ، متشکریم .

    بیایید دست در دست هم به رایگان ماندن خوبی ها کمک کنیم !

    -*-*-*-*-*-*-

    انتظار خدمات راحت و جلیک جلیک زدن توی اینترنت و دریافت و خوندن و تماشا رو داریم، ولی حاضر نیستیم کمکی بکنیم به رایگان موندنش. 

    همین.

    حرف یا شعارم نمیاد.

    اصنم نمی دونم الان باید چیکار کنم.

    چون میدونم با رفتن تک انیمه و مانگا لودر،و جدیدا فهمیدم مانهوا هم بدون فیلتر شکن باز نمیشه، فندوم های کوچیک هم نا امید و کمکم تعطیل میشن.

     

     

    برم عربی بخونم. :/

    ما شانس آوردیم گم نشدیم.

    دوستای پنجم و شیشمم رو می بینم گاهی.

    غمگینم براشون.

    زندگی مثه سوپرمارکته. تا بچه ای، نمی ذارن بری تو. خودشون میرن هرچی میخوان برات میخرن میارن.

    نوجوون که میشی، میری داخل با یه سبد خالی. همههههه چی میتونی برداری. با هرچیزی خودتو پر کنی. عجیبی،درهمی، شادی.

    بزرگتر که بشی، سبدت پرتر میشه. دیگه جا برای چیزای جدید نداری. میترسی چیزای قدیمیت رو دربیاری بیرون، چیز جدید بذاری. چیپس توی سبدت نمکیه، چیپس تو قفسه ماست و ریحان. ولی دلت نمیاد از نمکیه دل بکنی. میدونی ماست و ریحان خوشمزه تره. ولی برنمیداری.

    پیر که میشی، از سوپر مارکت میندازنت بیرون. همه چیو برمیداری، میری سمت خونه آخر.

     

    میبینم دوستام، دوستای قدیمم، شانس نیاوردن. واسشون چیزای درستی انتخاب نکردن، بهشون یاد ندادن چجوری باید انتخاب کنن. هیچکس بهشون نگفت چرا باید زندگی کنن. هیچکس ازشون نپرسید چی میخوان...چرا میخوان.

    دوستای تیزهوشانمم، اونا هم براشون غمگینم. مردم واسشون هرچی میخواستن خریدن. هرگز خودشون نیاز رو احساس نکردن. سعی نکردن نیاز رو احساس کنن. از خودشون نپرسیدن ما برای چی اینجاییم. که چی بشه؟ میخوام چی کار کنم؟ چرا باید کاری بکنم.

    فقط زندگی کردن.

    بعضیامون شانس آوردیم. یاد گرفتیم، فهمیدیم، پدر و مادر خوبی داشتیم، شرایط داشتیم. خدا اجدادمونو دوست داشته یا...

    و البته، بهمون قدرت روح رو داده.

    قدرت حقیقت جویی رو.

    ولی کمن.

    خیلی کم.

    *-*-*-

    بچه بزرگترا، خودشون میرن همه چیو یاد می گیرن، تجربه می کنن، درد میکشن، اشتباه می کنن، ولی در عوض لذت یاددانش به خواهر و برادر رو دارن. 

    بچه بزرگترا یاد می گیرن. اگه بخوان، میتونن یه شب از خواهر بزرگتر وراج و حوصله سررفته اشون که صبحم امتحان زیست داره بپرسن:آبجی. چرا بچه های ما اینجورین. عجیب و غریبن. اشتباهن. چرا؟

    و تا ساعت یک به حرفای فلسفی و شالوده چهارده سال زندگی خواهر جان گوش بدن :)

    -*-*-*

    راستش.

    من شانس آوردم هلنو داشتم. بقیه هم این شانسو دارن؟ نمی دونم. خدا خیلی عجیب حرف زده. یه جا گفته چشمانشان را کور و گوششان را کر کردیم که حرف ها نشنوند و نور را نبینند.

    یه جا گفته برای همه راه هدایت گذاشتیم.

    یعنی یه سریا محکومن به شخصیت بده بودن؟؟

    انصاف نیست خدا. ما یه مشت شخصیت انیمه ای نیستیم. ما هم آدمیم. یه تیکه از خودتیم. رو ما برچسب نزن.

    ~ اینجا صداها معنا دارند ~

    ,I turn off the lights to see
    All the colors in the shadow

    ×××
    ,It's all about the legend
    ,the stories
    the adventure

    ×××
    پیوندهای روزانه و منوی بالای وبلاگ را دریابید.
    آرشیو مطالب
    Designed By Erfan Powered by Bayan